رسته‌ها
در دامگه حادثه
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 268 رای
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 268 رای
این کتاب به طور مفصل جریان انقلاب سال 1357 ایران را از زبان پرویز ثابتی مدیر امنیت داخلی ساواک بیان میکند، روایتی به دور از تعصبات جاری سیاسی ایران
--------------------------------------------------------------------------------
در سی و سومین سالروز رفتن شاه در 26 دی و آمدن آیت الله خمینی به ایران در 12 بهمن 1357، شرکت کتاب در لس انجلس، کتاب تاریخی مشهوری را به زیر چاپ برد. «در دامگه حادثه»، کتابی است که در آن عرفان قانعی فرد – محقق تاریخ معاصر - با پرویز ثابتی – مقام امنیتی مهم و مشهور دوران محمد رضا شاه پهلوی – به گفتگویی مبسوط نشسته است و در آن کتاب به بررسی حوادث سالهای 1337 – 1357 پرداخته شده، این کتاب در 680 صفحه، در قطع وزیری، در ایام سالروز انقلاب، در 5500 نسخه در اختیار علاقمندان در سراسر جهان، قرار می گیرد. ساواک - سازمان امنیت و اطلاعات کشور - از سال ۱۳۳۵ تا ۱۳۵۷ ، سازمان اصلی پلیس امنیتی و اطلاعاتی ایران که افرادی مانند تیمور بختیار، حسن پاکروان، نعمت اله نصیری و ناصر مقدم، به ترتیب ریاست آن را بر عهده داشتند.

اداره سوم یا امنیت داخلی ، یکی از مهم ترین ادارات این سازمان امنیتی بود که شاید با پر حادثه ترین دوران تاریخ معاصر ایران، همگام بوده. یکی از مشهورترین مقام ها و عاقبت، روسای مطرح این اداره، پرویژ ثابتی است و شاید گفته های او، برای محققان تاریخ، بسیار حائز اهمیت باشد و افرادی او را مخزن الاسرار و بانک اسرار ناگفته حکومت گذشته می نامند که در 22 بهمن 1357 فروپاشید. بیژن خلیلی ، مدیر شرکت کتاب در لس آنجلس اظهار داشت : این کتاب دارای 5 فصل می باشد که در آن به علل و جهات وقوع انقلاب اسلامی در 1357 اشاره شده. سه دهه پس از تعطیلی ساواک، درباره ثابتی ، مقامات ساواک و دستگاه دوران شاهنشاهی نکته هایی شنیده یا خوانده ایم و عمدتا در روزنامه های پس از انقلاب ایران و بسیاری از کتابهای تاریخ معاصر، انتشار یافته و شاید گاه نکته های عجیب و غریب خوانده ایم اما سکوت و عدم دسترس بودن آقای ثابتی پس از انقلاب هم ، شاید بر این شایعات افزود.

ثابتی در 9 آبان 1357 ، پس از برکناری اش از ساواک توسط ناصر مقدم، از ایران خارج شد و در آمریکا گوشه گیر و ساکت ماند و هرگز با محققی یا رسانه ای گفتگو نکرد و خود نیز یادداشت هایش را منتشر نکرد . در 33 سال دوران پس از انقلاب 1357، نخستین کسی که روایتی از ساواک را بیان کرد، حسین فردوست بود و بعدها در خارج از کشور هم منوچهر هاشمی و علی اکبر فرازیان – روسای اداره جاسوسی و رئیس اداره خارجی – به این امر اهتمام کردند، گرچه در پروژه های مشابه ، برخی از افراد مشهور ساواک - منوچهر هاشمی، علی اکبر فرازیان ، عیسی پژمان و حسن علوی کیا - در خلال گفتگوهایی در طرح تاریخ شفاهی معاصر دانشگاه هاروارد و بنیاد مطالعات ایران، به تشریح خاطرات خود پرداخته اند، اما برخی از محققان تاریخ بر این عقیده اند که پس از حسن پاکروان، هیچ شخصیتی در ساواک، به دانش و نفوذ پرویز ثابتی نبوده و حتی گروهی او را، یکی از مهم ترین شخصیت امنیتی ایران معاصر می دانند اما بی گمان سخنان او اهمیت و ارزش خاصی دارند،خاصه اینکه در دوران انقلاب شخصیت هایی مانند « مقدم و پاکروان و نصیری » اعدام شدند و رازهای خود را به زیر خاک بردند و یا افراد تبعید شده هم ، هرگز لب به سخن نگشودند. مدیر شرکت کتاب می افزاید : ثابتی در روز 4 فروردین 1315 در سنگسر سمنان متولد شد پس از دریافت لیسانس حقوق قضایی از دانشگاه تهران ، در سال 1337 به جای رفتن به وزارت دادگستری به ساواک رفت. البته آغاز شهرت ثابتی با ظهور او در تلویزیون در 2 دی 1349 به عنوان مقام امنیتی بود که اسرار ترور بختیار را افشا کرد .

پس از نوروز 1350 و ماجرای جنگل سیاهکل، به عنوان مقام امنیتی، دیگر مشهور شده بود. ثابتی ، را در 3 آبان 1357 از ساواک کنار نهادند، و وی در 9 آبان 1357 - 31 اکتبر 1978 – از ایران، خارج شد و از راه فرانسه، به آمریکا رفت و هرگز با رسانه ای و شخصی، گفتگو نکرد. و اینک ثابتی روزه 33 ساله خود را شکسته تا در یک گفتگوی تحقیقی، با یکی از مورخ های جوان و مستقل کشورمان، سخنانی درباره رخدادهای تاریخ معاصر ایران را بیان کند که مطمئنا فصل جدیدی را در مباحث انتقادی و تحلیلی تاریخ معاصر کشورمان، خواهد گشود. وی در پایان، اظهار کرد که این کتاب گفتگو، توسط آقای ثابتی بازبینی و تائید شده و در چند سال آینده هم امیدوار است که زمینه انتشار یادداشت های شخصی آقای ثابتی را فراهم کند. کتاب « در دامگه حادثه» ، با بیش از 2000 پاورقی و مقدمه نادر انتصار- پروفسور علوم سیاسی - تحقیق مستند و مستقلی است که از نظر تاریخی بسیار مهم است. در چند سال اخیر از آثار عرفان قانعی فرد، می توان به 2 جلد اثر تحقیقی « پس از شصت سال – زندگی و خاطرات رسمی جلال طالبانی، ریاست جمهوری عراق» و ترجمه هایی مانند «سیاست کردها در خاورمیانه ، نوشته نادر انتصار» و « درد ملت، نوشته ابراهیم احمد»، اشاره کرد که همگی توسط انتشارات علم، در تهران انتشار یافته که مورد نقدهای گسترده و گاه تند و مبالغه آمیز، رسانه های احزاب کُردی، قرار گرفته اند.
قانعی فرد برای تحقیق خود «در دامگه حادثه»، همچنین با افراد زیادی از دستگاه اطلاعاتی ساواک - حسن علوی کیا، منوچهر هاشمی، علی اکبر فرازیان، مجتبی پاشائی و... - گفتگو کرده است.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
690
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
pyruzbamdad
pyruzbamdad
1391/03/31

کتاب‌های مرتبط

مریوان از فراسوی زمان
مریوان از فراسوی زمان
5 امتیاز
از 1 رای
قیام افسران خراسان
قیام افسران خراسان
4.4 امتیاز
از 19 رای
متمم قانون اساسی مشروطه
متمم قانون اساسی مشروطه
4.8 امتیاز
از 14 رای
انقلاب اسلامی ایران
انقلاب اسلامی ایران
4.2 امتیاز
از 68 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی در دامگه حادثه

تعداد دیدگاه‌ها:
83
در مصاحبه مزبور، پرویز ثابتی وقاحت را به چنان درجه ای رساند که با وجود صدها شاهد عینی زنده که هنوز درد و آثار شکنجه های قرون وسطائی ساواک در زندان های رژیم شاه را بر تن و جان خود دارند، با این ادعای سخیف و مسخره که » با شکنجه که یک چیز غیرقانونی بود» گویا اصلاً مخالف بوده و شکنجه زندانیان سیاسی را هم ندیده است، کوشید اساساً وجود شکنجه در ساواک را انکار و همچون همه جنایتکاران مغلوب، نقش خود در شکنجه زندانیان سیاسی را کتمان کند.
او از غیرقانونی بودن شکنجه در ایران صحبت می کند. اما، این را کتمان می کند که «غیرقانونی» بودن شکنجه، به معنی عدم وجود آن در این کشور نبوده و نیست. کما این که اساساً خود حکومت شاه کاملاً «یک چیز غیرقانونی» بود، با این حال وجود داشت و با دیکتاتوری کامل هم حکومت می کرد. شعار معروف » شاه باید سلطنت کند نه حکومت» – بر این مبنا که شاه قانون اساسی را زیر پا گذاشته و برخلاف آن رفتار می کرد- شعاری بود که سال های طولانی درست برای استقرار یک حکومت قانونی و حاکمیت قانون در ایران مطرح می شد. این یک شعار اصلی در طی دهه سی تا اوایل دهه چهل در ایران بود که از طرف رفرمیست ها و جریانات خرده بورژوائی به دلیل اسیر بودن در توهمات خویش و عدم شناخت ماهیت حاکمیت وابسته به امپریالیسم در ایران که هیچ قانونی را بر نمی تابد و به هیچ قانونی پایبند نیست ، به خطا دنبال می شد. ثانیاً، واقعیت این است که پرویز ثابتی با سمتی که در ساواک داشت یکی از اصلی ترین سازماندهندگان شکنجه در زندان های رژیم شاه بود. او از زمان تأسیس ساواک در سال 1336 تا سال 1357، در کنار رؤسای کل آن دستگاه مخوف- از اولین رئیس آن، تیمور بختیار گرفته تا آخرین آنها، ناصر مقدم- قرار داشته و در رتق و فتق امور با همه وجود با آن ها همکاری داشته است.
مورد دیگر از طراحی های پلیسی پرویز ثابتی، طراحی «فرار» عنصر خائنی به نام سیروس نهاوندی از زندان (برای طبیعی جلوه دادن فرار ساختگی سیروس نهاوندی، حتی گلوله ای به دست وی شلیک کرده بودند)* در اوایل سال های پنجاه و احیای «سازمان آزادیبخش خلقهای ایران» توسط آن خائن بود. سیروس نهاوندی با سازمان پلیسی اش، در دهه پنجاه خون بسیاری از جوانان مبارز و آزادیخواه ایران را بر زمین ریخت و موجب دستگیری و تحت شکنجه قرار گرفتن تعداد دیگری گردید. بنابراین، حتی بر اساس همین چند قلم از اعمال پرویز ثابتی در ضدیت با مردم ایران، می توان سنگینی جرم های او به عنوان یک جنایتکار حرفه ای و تبه کار پلید اجتماعی را به تصور آورد.
این مدیرکل دایره سوم ساواک، طراح اصلی نفوذ دادن مأموران ساواک در بین جمع یا گروه جوانان روشنفکر و مبارز ایران و بعد دستگیری و یا در مواردی قتل مخفیانه آنها بود. همچنین او طراح اصلی ایجاد تشکل های ظاهراً مبارزاتی برای به دام انداختن جوانان انقلابی و متعهد ایران بود. دو تشکل طراحی شده ظاهراً مبارز ولی در واقع پلیسی ثابتی به عنوان مرد دوم ساواک که ضربات بزرگی به جنبش خلق ما در راه پیشرفت و ترقی جامعه ایران زد، یکی تشکلی بود در دهه چهل به نام «تشکیلات تهران حزب توده» که البته بعداً در آذربایجان و خوزستان هم شعبه زد. توصیف ضرباتی که این تشکیلات به مردم ایران وارد آورد، در اینجا مقدور نیست، فقط یک قلم از آن ضربات به دام انداختن رفقای انقلابی «گروه جزنی» در سال 1346 و از بین بردن این گروه بود. در فروردین سال 1354در شرایطی که هشت سال از محکومیت آن رفقا می گذشت، تحت ریاست همین مدیر کل سلاخ خانه ساواک، پرویز ثابتی بود که توطئه قتل آن رفقا به همراه دو انقلابی مجاهد ریخته شد و آن مبارزین با گلوله های مأموران ساواک در تپه های اوین در خون خود غلطانده شدند.
در رأس تشکیلات پلیسی معروف به «تشکیلات تهران»، فردی به نام عباس شهریاری نژاد قرار داشت که وقتی وی با به بازی گرفتن رهبری حزب توده، از طریق همکاران ساواکی اش موفق به قتل تیمور بختیار اولین رئیس ساواک متمّرد شاه که در عراق بسر می برد، گردید، پرویز ثابتی با عنوان «مقام امنیتی»، در یک نمایش تلویزیونی ظاهر شد و در حالی که شهریاری را «مرد هزار چهره» نامید، قدرت ساواک را به رخ مردم کشید. ثابتی در آن شو تلویزیونی تا آنجا که توانست به تحقیرمردم و ایجاد رعب و وحشت در میان آنان پرداخت و تهدید کنان تأکید کرد که گویا مأموران ساواک در همه جا حضور دارند و هیچ کس را یارای مقابله با ساواک و رژیم شاه نیست. البته هنوز چند ماهی از این قدرت نمائی ثابتی در مقابل مردم نمی گذشت که غرش گلوله های چریکهای فدائی خلق در سیاهکل، در «جزیره ثبات و امنیت» آنها طوفانی بپا کرد و «مرد هزار چهره» آن مردک «مقام امنیتی» نیز چندی بعد به دست رزمندگان فدائی، اعدام انقلابی شد.
اگر کارآمد بود که شاه سقوط نمیکرد.
حرف حساب جواب ندارد.
درباره نویسنده کتاب جز اثری که وی نگاشته اطلاع دیگری ندارم اما اگر سیستم امنیتی پیشین واقعا کارا بود پهلوی دوم سرنوشت دیگری داشت.
شاید هم در آن دستگاه امنیتی افرادی به استخدام درآمده بودند که در کل به کاری که می کردند ایمان و باور نداشته و به ان تنها به عنوان مکانی خوب برای ممر درآمد روزانه و یا حتی سواستفاده از جایگاه می نگریستند.
[quote='peakvenus']کاش ابتدا به ساکن افراد را از نظر کاری نه شخصیتی بشناسیم و بعد قضاوت کنیم.پرویز ثابتی مثل خیلی از افرادی که در یک سیستم کار می کنند ، در شغل خود فردی کارآمد بوده است...[/quote]
اگر کارآمد بود که شاه سقوط نمیکرد.
کاش ابتدا به ساکن افراد را از نظر کاری نه شخصیتی بشناسیم و بعد قضاوت کنیم.پرویز ثابتی مثل خیلی از افرادی که در یک سیستم کار می کنند ، در شغل خود فردی کارآمد بوده است...(!)
اکنون دیری است که شکنجه و خشونت نظام پیشین به واقعیتی رنگ باخته و غیرواقعی تبدیل شده است تا مطلق همه‌ی زشتی‌ها به حاکمیت دینی داده شود. پرویز ثابتی زیر هاله‌ی محافظی از ارزش‌های وارونه، که ما بوجود آوردیم، رو در روی جسم و جان آسیب دیده‌ی ما ایستاد تا واقعیت‌های مجعول ما را به ما بقبولاند و یک بار دیگر نیز نفی‌مان کند. ما او را در پست سابق‌اش ابقا کردیم.
ناصرکاخساز
[quote='amirghorbani']2. اجازه ندادن دکتر مصدق به برگزاری انتخابات مجلس در بعضی از شهرستان ها به دلیل اینکه این احتمال می رفت نمایندگان مخالف او به مجلس راه یابند .
3. حمایت از خلیل طهماسبی ( از اعضای فدائیان اسلام ) قاتل حاجعلی رزم آرا و حتی تصویب قانون در مجلس برای رهایی طهماسبی[/quote]
این دو مورد رو من تو چند کتاب خاطرات از شخصیت‌های اون زمان خونده بودم که متاسفانه الان حضور ذهن ندارم کدوم کتاب‌ها بودند.
تو بررسی‌های تاریخی افراد یه مقدار مشکل داریم که یا طرف رو خیلی می‌بریم بالا و یا به کلی خرابش می‌کنیم. امیدوارم روزی مورخین و محققین باصلاحیت به دور از جانبداری و غرض‌ورزی به این کارها بپردازند.
[quote='pyruzbamdad']معلومه که فردی مثل ثابتی کینه داره به مصدق چون نقشه تشکیل جمهوری داشت این مرد بزرگ و ای کاش باقی کشورها دخالت نمیکردن تا نقشه این ابرمرد تاریخ معاصر به سرانجام میرسید که الان وضع کشور ما اینی نبود که هست[/quote]
درسته بنده اعتقاد دارم که آقای ثابتی با کینه نسبت به دکتر محمد مصدق حرف می زنند اما وقتی یکبار دیگر مخصوصا 60 صفحه ی اول این کتاب را خواندم
جناب آقای ثابتی حرف هایی می زنند که بسیار جالب است و باید بیشتر درباره اش تحقیق شود مثلا :
1. شکنجه شدن افراد در زمان دکتر مصدق و سرتیپ افشار توس و در مقابل چشمان دکتر صدیقی
2. اجازه ندادن دکتر مصدق به برگزاری انتخابات مجلس در بعضی از شهرستان ها به دلیل اینکه این احتمال می رفت نمایندگان مخالف او به مجلس راه یابند .
3. حمایت از خلیل طهماسبی ( از اعضای فدائیان اسلام ) قاتل حاجعلی رزم آرا و حتی تصویب قانون در مجلس برای رهایی طهماسبی
4. قبول نخست وزیری در صورتی که انگلستان موافق نخست وزیری وی ( دکتر مصدق ) باشد
و چندین مورد دیگر که به نظرم جالب بودند و بدون تعصب شاید باید یک نگاهی دیگر به تاریخ بی اندازیم ، صحبت های پرویز ثابتی و رویگردانی افرادی چون مظفر بقائی ، حسین مکی و خلیل مکی
از طرفداران دکتر مصدق از وی مرا بیشتر تحریک می کند که ببینم قضیه رویگردانی این افراد لااقل از دکتر مصدق چه چیزی بوده است شاید نکات جالبی بتوان در آن یافت
[quote='pyruzbamdad']جناب قربانی عزیز قانعی فرد فقط راوی سخنان ثابتیه.معلومه که فردی مثل ثابتی کینه داره به مصدق چون نقشه تشکیل جمهوری داشت این مرد بزرگ و ای کاش باقی کشورها دخالت نمیکردن تا نقشه این ابرمرد تاریخ معاصر به سرانجام میرسید که الان وضع کشور ما اینی نبود که هست[/quote]
بله دوست عزیز بنده بعد از پست متوجه شدم به جای پرویز ثابتی نوشته ام عرفان قانعی فرد . پیش می آید بعضی اوقات آدم اسم ها را قاطی می کند
در دامگه حادثه
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک