رسته‌ها
پسرک روزنامه فروش
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 46 رای
نویسنده:
مترجم:
صمد بهرنگی
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 46 رای
سرآغاز داستان:
پسرک روزنامه فروش وقتی جلوی دکه های بقالی رسید، گردن چون نخ گلابی خودش را سیخکی گرفته با تمام زوری که داشت فریاد زد:
- ملانصرالدین، ملانصرالدین!
کربلایی ریش حنایی که روی چهارپایه دم در دکانش نشسته چرت میزد، مثل اینکه به پهلویش سقلمه زده باشند، چندشش شد. ترسیده چشمهایش را باز کرد. به پسرک که درست بیخ گوشش با صدای زیلی جیغ می زد، چپ چپ نگاه کرد...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
30
آپلود شده توسط:
Mahsaa
Mahsaa
1401/01/22

کتاب‌های مرتبط

برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی پسرک روزنامه فروش

تعداد دیدگاه‌ها:
4
این داستان رو صمد فقط ترجمه کرده . میشد داستان خوبی باشه ولی زیاد باش ارتباط برقرار نکردم. یه جوری انگار نویسنده از یه طرف میخواسته شخصیت پردازی کنه از یه طرفم داستان داستان کوتاس. نمیشه هم خدا رو خواست هم خرما. البته نظر منه.
از جالب ترین داستان های کودک رو داره صمد بهرنگی
عالیه عالیه عالیه عالیه من فوق العاده شادم از این همه نعمت کتاب شما فوق العاده ای
پسرک روزنامه فروش
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک