سرزمین ویران
نویسنده:
تی. اس. الیوت
امتیاز دهید
مترجم: محمود داوودی_خلیل پاک نیا
تی. اِس. اِلیوت با نام کامل توماس استرنز الیوت (به انگلیسی: Thomas Stearns Eliot) (۲۶ سپتامبر ۱۸۸۸ - ۴ ژانویه ۱۹۶۵) شاعر، نمایشنامهنویس، منتقد ادبی و ویراستار آمریکایی-بریتانیایی بود. او با آثاری چون «سرزمین ویران» (۱۹۲۲) و «چهار کوارتت» (۱۹۴۳)، رهبر جنبش نوسازی شعر و شاعری به شمار میرفت. سبک بیان، سرایش و قافیه پردازی وی، زندگی دوبارهای به شعر انگلیسی بخشید. انتشار «چهار کوارتت» الیوت، او را به عنوان برترین شاعر انگلیسی زبان در قید حیات در زمان خود، شناساند و در سال ۱۹۴۸، نشان «مِریت» و جایزه نوبل ادبیات را از آن خود کرد.
بیشتر
تی. اِس. اِلیوت با نام کامل توماس استرنز الیوت (به انگلیسی: Thomas Stearns Eliot) (۲۶ سپتامبر ۱۸۸۸ - ۴ ژانویه ۱۹۶۵) شاعر، نمایشنامهنویس، منتقد ادبی و ویراستار آمریکایی-بریتانیایی بود. او با آثاری چون «سرزمین ویران» (۱۹۲۲) و «چهار کوارتت» (۱۹۴۳)، رهبر جنبش نوسازی شعر و شاعری به شمار میرفت. سبک بیان، سرایش و قافیه پردازی وی، زندگی دوبارهای به شعر انگلیسی بخشید. انتشار «چهار کوارتت» الیوت، او را به عنوان برترین شاعر انگلیسی زبان در قید حیات در زمان خود، شناساند و در سال ۱۹۴۸، نشان «مِریت» و جایزه نوبل ادبیات را از آن خود کرد.
آپلود شده توسط:
ghalam1356
1391/02/13
دیدگاههای کتاب الکترونیکی سرزمین ویران
چون دوست گرامی.(( این عالم نام و ننگ است)) و شما.(( جوان هستید و جویای نام .)) و
سرما از همان اغاز بر ما فرود امد
بدترین هنگام در سفر بودن
ان هم سفری چنین طولانی
سراسر مرگ و زمستان بود
سرپناهی نبود
شهرها بی رحم و ده کورها بی مهر
به راستی که روزگار سختی بود
سرانجام بهتر ان دیدیم
که شب ها در سفر باشیم
گاه به خواب کوتاه می رفتیم
با نوایی که در گوش ما می خواند
که جنون است این ، جنون
مردان پوک
مردان پوکیم ما !
انباشته از «پوشال»،
به هم تکیه داده ایم؛
با کلّه ای پُرکاه . . . آه !
پچ پچه می کنیم،
با صدایی خشک،
«ملال آور، تهی از معنا.»
چون باد در علفزاری خشک،
«چون پنجه های موش بر شکسته های شیشه؛»
در سرداب های خشکمان.
«قالبی بی قاب، سایه ای بی رنگ
نیروی فلج، حرکت ساکن»
مگذار نزدیک تر شوم در سرزمین رویایی مرگ
بگذار من هم لباس مبدّل به تن کنم:
موی موش، پوست کلاغ، چو بپاره در کشت زار
که به «رفتار باد» رفتار می کند!
این سرزمین مرگ است...
این سرزمین کاکتوس است،
این جا پیکره های سنگی بر پا ایستاده،
التماسِ دست های مردی مرده را می پذیرند
این جا
در پرتوی ستاره ای پریده رنگ.
زندگی هست،
چون از آنِ توست...
چنین به پایان می رسد جهان،
.
.
.
نه با انفجاری که با ناله ای....
سپاس از آپلودش رضای دوست.