رسته‌ها
دیوان حاج ملا هادی سبزواری
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 56 رای
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 56 رای
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
78
آپلود شده توسط:
poorfar
poorfar
1391/02/06
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی دیوان حاج ملا هادی سبزواری

تعداد دیدگاه‌ها:
8
درود بزرگان، از حاجی ملا اسماعیل سبزواری هم کتابها دارید بگزارید، از جمله این کتاب که کسروی تبریزی از آن نام برده در کتاب پیرامون جانوران:
اگر #دادگاهی بودی و #جانوران با #آدمیان #بداوری برخاستندی #آدمیان از آن #دادگاه #بسیار_سیاهرو در آمدندی. گویا یکی از اخوان الصفا بوده که کتابی درباره ی چنین دادگاه و داوری نوشته. من ترجمه ی آنرا در کتاب حاجی ملا اسماعیل سبزواری سی سال پیش خوانده ام.
#کسروی
گفتارهایی درباره ملا هادی سبزواری
کنت گوبینو فیلسوف فرانسوى: «شهرت او به قدرى عالمگیر شده که طلاب زیادى از ممالک هندوستان، ترکیه و عربستان براى استفاده از محضر او به سبزوار رو آورده و در مدرسه او مشغول تحصیل هستند.»
اقبال لاهوری: «پس از ملاصدرا، فلسفه ایرانى با ترک آیین نو افلاطونى، به فلسفه اصیل افلاطون روى آورد. نماینده بزرگ این گرایش جدید ملا هادى سبزوارى است . او بزرگترین متفکر عصر اخیر ایران است . بنابراین بررسى فلسفه او براى شناخت نحوه تفکر اخیر ایران لازم است . فلسفه سبزوارى مانند فلسفه هاى اسلاف او سخت با دین آمیخته است . سبزوارى با اسناد فعلیت به حق ، جهان بینى ایستاى افلاطون را دگرگون کرد و به پیروى از ارسطو حق را مبدا ثابت و موضوع همه حرکات شمرد. از دیدگاه او همه موجودات عالم به کمال عشق مى ورزند و به سوى غایت نهایى خود سیر مى کنند.»
پرفسور توشى هیکو ایزوتسو دانشمند ژاپنى و استاد فلسفه دانشگاه مک گیل کانادا: «حاج ملا هادى سبزوارى متفکرى است که اثر معروف «منظومه و شرح آن » از اوست و به اتفاق همگان بزرگترین فیلسوف ایرانى در قرن نوزدهم بود. در عین حال وى در میان استادان و بزرگان عارف آن عصر مقام اول را داشت.»
زندگی
او در سال ۱۲۱۲ هجری معادل ۱۷۹۷ میلادی در شهر سبزوار به دنیا آمد. پدرش حاج میرزا مهدی سبزواری یکی از دانشمندان علوم اسلامی بود. هادی پس از فراگیری علوم مقدماتی، برای تکمیل درس به مشهد رفت. پس از آن برای تحصیل عرفان و فلسفه راهی اصفهان شد و در جلسات درس استادانی از جمله: ملا حسین سبزواری، علامه محمد ابراهیم کلباسی، آقا شیخ محمدتقی رازی، ملا علی مازندرانی نوری اصفهانی و ملا اسماعیل کوشکی حاضر شد.
ملا هادی در سال ۱۲۴۲ به مشهد بازگشت و پنج سال در مدرسه حاج حسن مشغول تدریس شد
شاگردان
در حوزه علمیه مشهد در مدرسه حاج حسن ایشان شاگردان چندی را آموزش داد که از میان آنها می‌توان به این افراد اشاره نمود:
محمدکاظم خراسانی صاحب کفایه الاصول
میرزا حسین سبزواری
ملا محمد کاظم سبزواری،
حسین مجتهد سبزواری،
عبدالکریم قوچانی،
ملاسلطان محمد گنابادی(سلطان علیشاه)
حسن حکیم داماد،
محمد یزدی معروف به فاضل یزدی
مرگ
ملا هادی سبزواری عصر روز بیست و پنجم ذی الحجه سال ۱٢۸۹ قمری در سن ۷۷ سالگی درگذشت. بنای آرامگاه او در ضلع جنوبی میدان کارگر شهر سبزوار واقع است.
آثار
اسرار الحکمه فی المفتتح المغتتم
النبراس فی اسرار الاساس
دیوان اشعار
راح قراح و کتاب رحیق در علم بدیع
مفتاح الفلاح و مصباح النجاح
رسائل حکیم سبزواری
منظومه و شرح منظومه سبزواری، شناخته شده‌ترین اثر حکیم سبزواری که در واقع تلخیصی منظم از اسفار ملا صدرا است، مشابه کتاب تحفة الحکیم شیخ محمدحسین غروی اصفهانی
شروح و حواشی
حاشیه بر اسفار اربعه
حاشیه بر الشواهد الربوبیه فی المناهج السلوکیه
حاشیه بر شرح سیوطی لابن مالک
حاشیه بر کتاب «شوارق» لاهیجی
حاشیه بر کتاب مفاتیح الغیب ملاصدرا
حاشیه بر مبدأ و معاد
شرح الاسماء
شرح فارسی بر برخی از ابیات مشکل مثنوی معنوی
۞
شورش عشق تو در هیچ سرى نیست که نیست،
منظر روى تو زیب نظرى نیست که نیست .

نیست یک مرغ دلى کش نفکندى به قفس!
تیر بیداد تو تا پر به پرى نیست که نیست!
نه همین از غم تو سینه ما صد چاک است،
داغ تو لاله صفت بر جگرى نیست که نیست.
موسِی ای نیست که آواز اَنا الحق شنود،
ورنه این زمزمه در هر شجرى نیست که نیست .

چشم ما دیده خفاّش بود ورنه تو را،
پرتو حسن به دیوار و درى نیست که نیست.

گوش اسرار شنو نیست وگرنه "اسرار"
بَرَش از عالم معنى خبرى نیست که نیست...
بسیارى از شاگردانش به واسطه مقامات و حالاتى که از استاد دیده بودند مجذوب شدند؛ از جمله یکى از آنها پس از مرحوم حاجى خود را سوخته بود.
آقاى حاج شیخ عمادالدیّن مى فرمود: یک نفر درویش پابرهنه به طورى مجذوب شده بود
که روزها هنگام درس حاجى مى آمده و سر را به روى زانوى حاجى گذاشته به چشمان او نگاه می کرد و مرتبّ می گفت:
"یا دوست با ما باش"،
هرچند شاگردان خواسته بودند او را منع کنند حاجى اجازه نمی داد. بالاخره فرزند حاجى دستور داد که موقع درس در را ببندند و نگذارند او بیاید و او چون چنین دیده بود از پشت بام بالا رفته و به صداى بلند گفته بود:
«یا هادى المضلیّن»
و خود را از بام مدرسه پایین انداخته بود . . .

حاجى ملا هّادى فرزند حاج ملاّ مهدى سبزوارى در سال ۱۲۱۲ قمرى هجرى متولّد شده و مادهّ تاریخ تولدّش "غریب" است.
آن جناب در تمام علوم زمان خود کامل بوده و در فقه و اصول داراى آرا و نظریاتى است ولى نظر به علاقه تامىّ که به علوم حکمت داشت بیشتر اوقات خود را مصروف مطالعه کتب فلسفى و تدریس آنها م ىنمود و در آن قسمت بیشتر شهرت داشت به طورى که اگر بخواهیم تاریخ فلسفه ایران را بنویسیم باید او را بزرگترین حکیم قرن دوازدهم و سیزدهم و چهاردهم هجرى بنامیم.
رضاقلى خان هدایت در ریاض العارفین مى نویسد:
بعد از ریاضات شرعیهّ و تکمیل فقه و اصول و کلام و حکمت به شوق اقتباس حکمت اشراق به خدمت حکماى اصفهان رفته هشت سال در نزد مولانا اسماعیل اصفهانى و ملاعّلى النّورى،حکمت دیدند. بعد از مراجعت به خراسان به زیارت مکهّ رفته به سبزوار برگشتند.
جناب حاج ملاهّادى در فلسفه رویهّ اشراق را داشته و پیرو صدرالمتألهّین شیرازى، بزرگترین فیلسوف قرن یازدهم هجرى، بود؛ ولى خود نیز داراى عقاید و آراى زیادى است، از جمله در باب حدوث عالم و ربط حادث به قدیم و معاد تحقیقات زیادى دارد و تألیفات بسیارى نیز از خود به یادگار گذاشته از جمله: شرح منظومه منطق و حکمت که هر دو را خود به عربى به نظم درآورد سپس شرح نموده است و شرح جوشن و دعاى صباح و اسرارالحکم و شرح مثنوى و حواشى اسفار و نبراس و غیر آنها. شعر فارسى هم خوب مى گفته و ...
"اسرار" تخلصّ اوست.
آمده از خود به تنگ، کو سرِ دارِ فنا
نوبتِ منصور رفت، گشته کنون دورِ ما
تا نکنی ترک سر، پای در این ره منه
خود ره عشق است این ، هر قدمی صد بلا
موجۀ طوفان عشق ، کشتی ما بشکند
دست ضعیفان بگیر، بهر خدا تا خدا
خضرِ رهی کو که ما عاجز و درمانده ایم
کعبه ی مقصود دور، خارِ مغیلان به پا
از کف من، برده دل، آن بتِ پیمان گسل
رشکِ بتانِ چو گل، غیرتِ ترکِ خطا
کیش تو عاشق کشی مهر و وفا کار من
از لب تو حرفِ تلخ، وز لب من مرحبا
گرچه نکردی قدم، رنج به بالین من
لااقل از بعدِ مرگ ، بر سرخاکم بیا
سینۀ اسرار را، محرم اسرار ساز(اسرار تخلص ملاهادی است)
ای تو به زلف و به رخ ،رهزن وهم رهنما!
فکر کنم اشتباهی شده .. بخدا جزو شعر بود :))
دل را تمنا ز تو دیدار و دگر هیچ
قانع به تماشاست ز گلزار و دگر هیچ
دارم ز تو امید که بعد از وفاتم
آیی به مزارم همه یک بار و دگر هیچ
مهر تو کجا وین دل چون ذره به تمثیل
تو یوسف و ما زال خریدار و دگر هیچ
پندی شنو از بنده و بر خور ز خداوند
هرگز دلی از خویش میازار و دگر هیچ
اسرار اگر محرم اسرار نهانی
در***و مکان یار ببین یار و دگر هیچ
دیوان حاج ملا هادی سبزواری
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک