قضاوت های حضرت علی
نویسنده:
محمدتقی شوشتری
مترجم:
محمد علی شیخ
امتیاز دهید
امام علی ولی امر مسلمین پس از رسول اکرم میباشد که در دوران های خلفای سه گانه در امور حکومتی دخالتی نمیکرد، اما در جاهایی که از ایشان تقاضا میشد در امور مسلمین نظارت میکرد.
کتاب حاضر مجموعه ای از قضاوت های حیرت انگیز امیرالمومنین است.
بیشتر
کتاب حاضر مجموعه ای از قضاوت های حیرت انگیز امیرالمومنین است.
آپلود شده توسط:
mohsen_3412
1391/06/27
دیدگاههای کتاب الکترونیکی قضاوت های حضرت علی
نه اینا خیال کردن میتونن از این اب گل الود ماهی بگیرن
همین کامنت زیر رو ببین این فهیمه به من گفت عقده ای اما همین ناظر ویرایشش هم نکرد میبینی چون توی جهت نظرات خودشونه و الا اگه بی طرف بود خب توی این نظر هم توهین هست
دوست عزیز، اگر مبلغِ آیین و مکتب و ایدوئولوژی خاصی هستی لااقل با توهین و ناسزا گفتن به مخاطبینت این کار رو نکن. چون جواب عکس می گیری. اگر سنگ تفکر و اندیشه خاصی رو به سینه میزنی و مدعی هستی که ضامن سعادت آدمهاست لااقل با توهین و بددهنی به خوردشون نده. چون اینطور نه فقط وجهه ی خودت رو بلکه وجهه ی اون ایدوئولوژی رو هم لکه دار می کنی
موفق باشید
تنها انسان است که تاج کرامت بر سر او نهاده شده، برتری او در جهان به روشنی اعلام گردیده و آنچه در آسمان و زمین است با اراده خداوندی در قبضه وی (انسان) قرار گرفته است.[4]در این نگرش الهی بر خلقت انسان که سه محور آفرینش ویژه، جایگاه ویژه و اقتدار ویژه این موجود مورد توجه قرار می گیرد، برخورداری از حقوق ویژه نیز امری طبیعی بوده به گونه ای که بدون آن، ویژگیهای سه گانه فوق معنا و مفهومی نخواهند داشت. به تعبیر دقیق تر، رابطه مستقیمی میان گستره تواناییها و استعداد انسان با گستره و دامنه حقوق وی وجود دارد. به هر میزانی که استعداد خدادادی این موجود بیشتر باشد دامنه استحقاق او نیز گسترده تر خواهد بود....
آیا با این حرفتون میخواید بگید بیشتر آدمهای منطقی بی ادب هستند ؟؟؟؟
یا میخواید حرف آدم های مودب رو با این حرفاتون زیر سوال ببرید ؟؟؟
باور بفرمایید حرف مستدل زدن خیلی بهتر از زدن حرفهای احساسی و تایید گرفتن از احساس دیگرانه .
بنده مشکلم با این سایت هست که انشالله مشخص میکنم فردا که شکایت کردم یا حق با منه که به حقم میرسم یا حق با اینهاست که میتونن به جرم هتک حرمت ازم شکایت کنن
چهارمین نفر کسی است که نه بر خدا دروغ نسبت میدهد نه به رسولالله(ص) و از ترس خداوند دشمن دروغ است و آنچه را که از رسولالله(ص) شنیده به درستی حفظ مینماید و به درستی نقل میکند و نه بر آن میافزاید و نه از آن کسر مینماید.
یک چنین راوی، ناسخ را حفظ میکند و بر طبق آن عمل مینماید و منسوخ را حفظ میکند و برطبق آنچه نهی شده از آن پرهیز مینماید.
یک چنین محدث میداند که خاص و عام چیست و محکم و متشابه چه میباشد و هر یک از اینها را در جای خود قرار میدهد، چون گاهی رسولالله(ص) چیزی میگفت: (الکلام له و جهان، فکلام خاص و کلام عام) و آن کس که کلام رسولالله(ص)را میشنید میدانست که خداوند از آن کلام چه منظور دارد و با این که درست استماع کرده بود آن را به شکلی تفسیر میکرد که غیر از معنای حقیقی آن به شمار میآمد و کلام رسولالله(ص) را آنطور که خود فهمیده بود(نه آنگونه که بایستی معنی بشود) برای دیگران نقل مینمود و اصحاب رسولالله(ص) هم پیوسته برای فهم آنچه میشنیدند به او مراجعه نمیکردند و ترجیح میدادند که عربی یا مسافری از بیابان بیاید و از رسولالله(ص) سئوالی بکند و آنها به جواب پیغمبر گوش بدهند اما من هر موضوع را که ضروری بود از پیغمبر میپرسیدم و جواب دریافت میکردم و به خاطر میسپردم و این است علتهایی که سبب شد که در احادیث و روایاتی که از پیغمبر نقل میکنند، اختلاف به وجود بیاید.
*********
از همین خطبه نیز می توان در مورد سخنان منسوب به امامان استفاده کرد
هرچند این نظر رو پیش از این هم گذاشته بودم ولی ارزش آن را دارد که خطبه 210 نهج البلاغه را با آب و طلا نوشت تا بدانیم که بخش زیادی ازسخنان منسوب به پیامبر که به دست ما رسیده است چگونه نگاشته شده !!!!!
ترجمه خطبه 210 نهج البلاغه :
شخصی از امیرالمومنین(ع) راجع به حدیثهای مجعول که از پیغمبر نقل میکنند پرسش کرد و مولای متقیان در جوابش راجع به این که چرا احادث غیر معتبر در افواه جاری است در این خطبه توضیح داد و در مقدمه خطبه اصطلاحاتی است که معانی آنها در پاورقی همین خطبه ذکر شده است.
در دست مردم(در افواه عموم) حدیثهایی است و بعضی از آنها حق است و بعضی باطل و بعضی راست و بعضی دروغ و بعضی ناسخ است و بعضی منسوخ و بعضی عام است و بعضی خاص و بعضی محکم است و بعضی متشابه و بعضی محفوظ است و بعضی موهوم.
در زمان رسولالله(ص) آن قدر به پیغمبر نسبت دروغ دادند که روزی برخاست و گفت من کذب علی معتمدا فلینتبوا مقعده من النار.
تو بدان که 4 تن، برای تو حدیث نقل میکنند و آنها نفر پنجم ندارند(از 4 دسته تجاوز نمینمایند).
نخستین مردی است منافق که تظاهر به ایمان و اسلام میکند ولی هر منکری را به جا میآورد و دروغهایی از خود میگوید و آنها را به رسولان(ص) نسبت میدهد.
مردم اگر بدانند که وی منافق است آنچه میگوید نمیپذیرند اما از این موضوع خبر ندارند و میگویند که او رسولالله(ص) را دیده و حدیث را از او شنیده و از وی کسب اطلاع کرده و لذا حرفش را میپذیرند و تو میدانی که خداوند منافقان را به تو شناسانیده و صفات آنها را گفته و بعد از رسولالله(ص) عدهای از این منافقان ماندند و به طرف سران فرقههای گمراه و کسانی که با تظاهر مردم را از آتش جهنم میترساندند رفتند و با آنها همدست شدند و آنها نیز اینان را در راس کارها گماشتند و به اتفاق شروع به خوردن دنیا کردند و مردم هم به طرف کسانی میروند که زمامدار دنیوی و اهل دنیا هستند مگر آنهایی که به خدا ایمان دارند و در پناه خدا زندگی مینمایند.
دوم کسی است که حدیث را از رسولالله(ص) شنیده اما به درستی استماع نکرده است.
او دروغ نمیگوید اما حدیث را به خطا نقل مینماید و خود او هم به آن عمل میکند.
مردم نمیدانند شخصی که حدیث را نقل مینماید آن را به درستی نشنیده وگرنه از او نمیپذیرند و خود را وی حدیث هم نمیداند که آن را ه درستی نشنیده وگرنه آن را برکنار میدارد.
سوم کسی است که از رسولالله(ص) چیزی شنیده و استماع کرده که پیغمبر گفته به آن کار عمل کنید و بعد آن را نهی نموده اما کسی که دستور عمل کردن را از پیغمبر شنیده دستور نهی را استماع نکرده یا این که یک دستور نهی را شنیده و بعد نشنیده که پیغمبر گفته به آن دستور عمل نمایید.
یک چنین شخص، اثبات را شنیده اما منسوخ را از پیغمبر نشنیده یا برعکس منسوخ را شنیده و اثبات را استماع نکرده است. اگر او میدانست که پیغمبر خبری را که اثبات کرده بعد منسوخ نموده آن را به کنار میزد و اگر مسلمانان هم میدانستند چیزی که آن مرد از پیغمبر شنیده بعد از طرف خود پیغمبر منسوخ شده آن دستور را به کنار میزدند.