اثبات وجود خدا
نویسنده:
جان کلوور
امتیاز دهید
خدا موجود مادی و طبیعی نیست که بتوان آن را تحت مطالعه آزمایشگاه قرار دارد.بلکه او یک وجود روحی و معنوی است که قادر متعال و خالق کائنات است.
نیاز به بیان نیست که اغلب نظریه ها و حقایق علمی که بعضی ها در صحت آن شک ندارند هنوز به اثبات نرسیده از غالب آن نظریه ها در کاوش کارهای طبیعت بیش از حقایق مسلم می شود استفاده کرد. اگر شما وارد خانه تان شوید و ببینید که چیزهایی از خانه شما دزدیده شود در عین حال مردی را مشاهده می کنید که از در عقبی فرار می کند.نمی توانید حکم قطعی به دزد بودن او بدهید ولی شواهد ظاهری او را محکوم می کند.یک قاضی قبل از صدور حکم اهمیت دلایل و شواهد را مورد مطالعه قرار می دهد.
نیاز به بیان نیست که اغلب نظریه ها و حقایق علمی که بعضی ها در صحت آن شک ندارند هنوز به اثبات نرسیده از غالب آن نظریه ها در کاوش کارهای طبیعت بیش از حقایق مسلم می شود استفاده کرد. اگر شما وارد خانه تان شوید و ببینید که چیزهایی از خانه شما دزدیده شود در عین حال مردی را مشاهده می کنید که از در عقبی فرار می کند.نمی توانید حکم قطعی به دزد بودن او بدهید ولی شواهد ظاهری او را محکوم می کند.یک قاضی قبل از صدور حکم اهمیت دلایل و شواهد را مورد مطالعه قرار می دهد.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی اثبات وجود خدا
بنابراین وجود یا عدم وجود خدا معنی ندارد
مسله بر سر سواستفاده های ادیان از زندگی بشریست[/quote]
دوست گرامی ام میتونم بپرسم اگر قرار است پایان مرگ هیچ باشد ،پس دلیل اخلاقی زیستن چیست؟
آیا دلیلش فقط و فقط برای زندگی در همین دنیاست؟؟این که آسیبی از کسی نبینیم و به کسی آسیب نرسانیم؟؟
خب اگر قرار باشد بعد از مرگ اتفاقی نیافتد ،چرا تا آنجا که در توان داریم،برای راحتی در این دنیا تلاش نکنیم؟
شاید جوابتان این باشد که مثلا قانون و یا کارمای کارهایمان در این دنیا سد راهمان شده.
خب اگر چنین باشد ،وقتی کوچکترین کار،برگشت و تلافی یا همان کارما داشته باشد ،به نظرتان،آیا کسانی که
ظلم فراوان به مردم کردند می توانند در همین دنیا تقاص تمام رفتاریهایی را که با انسان های بی گناه داشتند ،ببینند؟
هر جنبش و هر حرکتی که در این دنیا اتفاق می افتد ،علت خاص خود را دارد که اگر درست و ریزبینانه نگاه کنیم،هیچ حرکتی بی دلیل نیست،
خب می خواهم بدانم دلیل مرگ چیست؟چر ا اصلا باید اتفاق بی افتد؟
هماهنگی برای نظام طبیعت؟خب این نظام را چه کسی اداره می کند و از کجا میداند که باید الان و در این لحظه مرگی رخ دهد که ترازوی طبیعت مساوی بماند؟؟؟
چرا کسی در پیری و کسی در جوانی میمیرد؟
در آخر اصلا چرا به این دنیا آمده ایم که بخواهیم این همه زجر و عذاب بکشیم و بعد هم برای هیچ بمیریم؟؟
به نظرم اگر قرار باشد آخرش هچ باشد مردن به از این زنده ماندن است.
راستی چرا باید زنده ماند؟
چرا؟:D
===================
ما برای اینکه موضوعی را ثابت کنیم یا در باره آن به سخن بنشینیم یا اینکه بتوانیم وجود چیزی را تعریف کنیم , دو راه برای این کار بیشتر در دسترس نداریم و این به خاطر محدودیت کلام و ضعف منطق ماست .
اگر بخواهیم چیزی مثلا یک فرش را توضیح دهیم و بشناسانیم و یا آن ر ابشناسیم از یکی از دو راه ذیل استفاده میکنیم و راه سومی در دسترس نداریم
1- اول اینکه آن را به لحاظ جنسیت و ترکیبات ساخت آن توضیح دهیم ( فرش چیزی ست که از تار و پودهای فراوان ساخته شده که بوسیله گره زدن نخهای رنگی فراوان با لحاظ طرح های متنوعی ساخته میشود )
2- به لحاظ کارکرد ..( فرش , کف پوشی است که برای استفاده در کف اطاقها و اماکنی استفاده میشود کو مورد استفاده در زندگی انسان است . )
هیچ ابزاری به جز این دو نوع تعبیر و تفسیر در دسترس نداریم که اضافه بر دو مورد قبلی بتوانیم چیزی را شرح داده و یا معرفی نماییم
آیا میتوان با توجه به در دسترس داشتن این دو نحوه و دو ابزار شناخت اشیاء , عقل و فکر را نیز توضیح داد و یا شناخت ؟
خدا نه چیزی ست که از چیزهای دیگری ساخته شده باشد
و نه کسی آن را برای استفاده و هدف خاصی ساخته است زیرا او صانع است نه صنع .
ما برای همیشه از درک و تعریف خدا بوسیله این دو ابزار ناکارامد محروم خواهیم بود .
ولی
وقتی نمیتوانیم چیزی را بوسیله این دومنطق , توضیح دهیم و نیاز بر توضیح و تشریح آن داشته باشیم , از علامات و اثرات آن پدیده استفاده نموده و آن را به وسیله آثاری که بر جای میگذارد اثبات نموده و توضیح میدهیم .
مثلا ما نمیتوانیم عقل را مستقیما بوسیله یکی از این دو ابزار شناخت , تفسیر نموده و یا توضیح دهیم , لذا بر آن میشویم که اثراتی که وجود عقل به بار میاورد را شمرده و توسط شناخت معلول , به وجود علتی به نام عقل , برسیم
از وجود این همه دلایل نظم در زندگی و معاش فرد میتوان به این نکته رسید که او صاحب عقل است و عقل وجود دارد با وجود این همه دلیل و رد پای آن .
کسی از این ساحل رد شده است , رد پاهایی که بر جای مانده نشان از عبور کسی دارد . خیلی از موارد هستند که به واسطه اثرات و رد پاهایی که بر جای میگذارند , پی به وجود آن می بریم
در مورد خدا نیز همینگونه است
او علت همه چیز است و به دلیلی که عرض کردم او از چیزی ساخته نشده که بخواهیم به لحاظ جنسیت وجودش , او را تفسیر کنیم و به وجود او پی ببریم
و نه برای چیزی ساخته شده زیرا او مخلوق نیست و این مخلوقات هستند که برای هدفی خاص توسط صانع خویش ساخته میشوند
لذا برای شناخت و اثبات خدا نیز , تنها راه و شیوه در دسترس , همان تفقه و کنکاش در شناخت اثرات وجودی اوست .
خدا وجود دارد به علت وجود و ایجاد تمام خلقت . و خلقت خود گواه بر وجود خالقی دارد که آن را بوجود آورد باشد زیرا در منطق ما هیچ نظمی به صورت تصادفی منظم نمیگردد مگر آنکه در پشت آن , ناظمی حکم رانده باشد .
اعتقاد بر تصادفی بودن خلقت نیز همان حکم غیر عقلانی را دارد که ما به صرف احتمال تصادفی بودن امور , کامیونی پر از آجر را در جایی خالی کنیم به امید اینکه بر اثر حساب احتمالات و تصادف , ساختمانی به صورت خودبه خود و تصادفی بوجود آید که این خارج از حساب احتمالات وضروریات شروط عقلی ست .
پس نظم موجود در جهان و خود موجودات همه شاهد و معلولی بر وجود علتی هستند ...............
هیچ گاه بر مقام اثبات وجود خدا با تکیه بر توضیح و تفسیر نفس وجود او بر نیاییم زیرا به لحاظ منطق و ابزار کلام , چیزی برای اثبات وجود او در دسترس نداریم و بهترین گزینه , شناخت و شناسایی معلولهای وجود علتی همچون اوست .....
ما که چیزی ندیدیم
کی رد کرده کی رد ایشون رو رد کرده؟:-(
تا جایی که ما میدونیم همیشه آخر بحثا وعده جهنم بهمون دادن و تموم
سالمه... دوباره دریافت کن ;-)
بنابراین وجود یا عدم وجود خدا معنی ندارد
مسله بر سر سواستفاده های ادیان از زندگی بشریست
به هر حال
به نظرم خداباورا از روش فلسفی برای اثبات خدا استفاده کنن خیلی بهتره.
حداقل ارزش داره یکم باشون بحث کنیم سربه سرشون بذاریم.
آخه اگه بخوایم منطق و علم استفاده شده تو این کتابو زیر سوال ببریم خیلی سخته...می دونین؟!
مولانا می گوید:
«عقل تا «مست» نشد،
چون و چرا پست نشد؛
وآنکه او مست شد
از چون و چرا رَست،کجاست؟!»
حافظ می گوید:
«از بهر چه گویم هست؟
از خود خبرم چون نیست،
و از بهر چه گویم نیست؟
با وی نظرم چون هست!»