[quoteبله ممنون... البته زمان ما اینجوری نبود...محتویاتش فرق داشت عکساش که هیچی اصن... روو جلدشم عکس یه گلدون بود که یه چیزی که شبیه گل بود توش بود که بعدا فهمیدیم هر سال که بزرگتر میشیم یه گل به اون گلدون اضافه میشه... (یکم طول کشید تا این موضو رو کشف کردم البته...)
ولی فرصت خوبی بود برا مقایسه...ممنون][/quote]
دست شما درد نکنه...من که جریانه گلارو تازه فهمیدم:D:D:D:D:D:D:D:D:D:D:D:D:D:D:D:)):)):)):)):)):)):)):)):)):)):)):)):)):))
بله ممنون... البته زمان ما اینجوری نبود...محتویاتش فرق داشت عکساش که هیچی اصن... روو جلدشم عکس یه گلدون بود که یه چیزی که شبیه گل بود توش بود که بعدا فهمیدیم هر سال که بزرگتر میشیم یه گل به اون گلدون اضافه میشه... (یکم طول کشید تا این موضو رو کشف کردم البته...)
ولی فرصت خوبی بود برا مقایسه...ممنون
مرسی
ولی من که از همون اول دبستان از درس فراری بودم
از دوم دبستان همش تو دفتر مدرسه بودم بخاطر درس نخوندن و حواس پرتی
تنها خوبیش اینه که درسای دبستان نسبت به دوره های بعدش حجم کمتری داشت
همین;-)
بازگرد ای خاطرات کودکی برسوار اسبهای چوبکی
خاطرات کودکی زیباترند یادگاران کهن ماناترند
درسهای سال اول ساده بود آب را بابا به سارا داده بود
درس پند آموز روباه وخروس روبه مکار و دزد وچاپلوس
روز مهمانی کوکب خانم است سفره پر از بوی نان گندم است
کاکلی گنجشککی باهوش بود فیل نادانی برایش موش بود
باوجود سوزو سرمای شدید ریز علی پیراهن از تن می درید
تا درون نیمکت جا می شدیم ما پر از تصمیم کبری می شدیم
پاک کن هایی زپاکی داشتیم یک تراش سرخ لاکی داشتیم
کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت دوشمان از حلقه هایش درد داشت
گرمی دستانمان از آه بود برگ دفتر ها به رنگ کاه بود
همکلاسی های درد ورنج وکار بچه های جامه های وصله دار
بچه های دکه سیگار سرد کودکان کوچک اما مرد مرد
کاش هرگز زنگ تفریحی نبود جمع بودن بود وتفریقی نبود
کاش میشد باز کوچک می شدیم لااقل یک روز کودک می شدیم
یاد آن آموزگار ساده پوش یاد آن گچها که بودش روی دوش
ای معلم نام وهم یادت بخیر یاد درس آب وبابایت بخیر
ای دبستانی ترین احساس من بازگرد این مشقها را خط بزن
دیدگاههای کتاب الکترونیکی کتاب فارسی اول دبستان دوران قبل از انقلاب - سال 1357
ولی فرصت خوبی بود برا مقایسه...ممنون][/quote]
دست شما درد نکنه...من که جریانه گلارو تازه فهمیدم:D:D:D:D:D:D:D:D:D:D:D:D:D:D:D:)):)):)):)):)):)):)):)):)):)):)):)):)):))
ولی فرصت خوبی بود برا مقایسه...ممنون
ولی من که از همون اول دبستان از درس فراری بودم
از دوم دبستان همش تو دفتر مدرسه بودم بخاطر درس نخوندن و حواس پرتی
تنها خوبیش اینه که درسای دبستان نسبت به دوره های بعدش حجم کمتری داشت
همین;-)
خاطرات کودکی زیباترند یادگاران کهن ماناترند
درسهای سال اول ساده بود آب را بابا به سارا داده بود
درس پند آموز روباه وخروس روبه مکار و دزد وچاپلوس
روز مهمانی کوکب خانم است سفره پر از بوی نان گندم است
کاکلی گنجشککی باهوش بود فیل نادانی برایش موش بود
باوجود سوزو سرمای شدید ریز علی پیراهن از تن می درید
تا درون نیمکت جا می شدیم ما پر از تصمیم کبری می شدیم
پاک کن هایی زپاکی داشتیم یک تراش سرخ لاکی داشتیم
کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت دوشمان از حلقه هایش درد داشت
گرمی دستانمان از آه بود برگ دفتر ها به رنگ کاه بود
همکلاسی های درد ورنج وکار بچه های جامه های وصله دار
بچه های دکه سیگار سرد کودکان کوچک اما مرد مرد
کاش هرگز زنگ تفریحی نبود جمع بودن بود وتفریقی نبود
کاش میشد باز کوچک می شدیم لااقل یک روز کودک می شدیم
یاد آن آموزگار ساده پوش یاد آن گچها که بودش روی دوش
ای معلم نام وهم یادت بخیر یاد درس آب وبابایت بخیر
ای دبستانی ترین احساس من بازگرد این مشقها را خط بزن
سلام دوست خوبم
خیلی متشکرم. کتاب جالبی بود. با تصویرای خوشگل و خوشرنگ و جذاب.
دستتون درد نکنه.