رسته‌ها
زندگی نامه کوروش بزرگ
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 359 رای
نویسنده:
درباره:
کوروش کبیر
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 359 رای
بخشی از پیشگفتار این نسک:
بایسته است که هر ایرانی میهندوست نَسکِ (کتابِ) زندگینامهِ کوروش بزرگ را بخواند تا در کنار یادگیریِ آموزش های فرخویی (اخلاقی) از این رادمرد بُزرگ، هُنر مُبارزه در زندگی را نیز در آموزشگاهِ این بُزرگترین نابغهِ رزمی جهان بیاموزد که چگونه از راه بکارگیری شگردهایِ هوشمندانه و وَدایش های (تصمیم هایِ) خَرَدمندانه و بجا با کمترین هزینه بر گرفتاریهای زندگی روزمره اش چیره گردد.
باهمهِ ویژگی هایِ فرخوییِ (اخلاقی) ستایش انگیزی که کوروش داشت، او یک پدیدهِ جُدابافته ( استثنایی) از مردم ایران نبود، او بازده و دست پروردهِ یک آیین و فرهنگِ آدمساز بود که به جان مردم، هاگ هایِ آدمی (حقوق بشر) و هاگِ (حق) آزادی شان ارج میگُذاشت، همان آیینی که امروز شوربختانه به فراموشی سپرده شده است. در درونِ هر ایرانی میهندوست یک کوروش با همهِ نیکی ها و آزادگیش نهفته است که میتواند از درون او برخیزد و نمایان شود.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
673
فرمت:
MP3, PDF
آپلود شده توسط:
ghalam1356
ghalam1356
1390/06/01

کتاب‌های مرتبط

سفر در عمق خاطره ها
سفر در عمق خاطره ها
0 امتیاز
از 0 رای
کوروش بزرگ
کوروش بزرگ
4.5 امتیاز
از 87 رای
دیپلماسی دولت هخامنشی
دیپلماسی دولت هخامنشی
4.4 امتیاز
از 14 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی زندگی نامه کوروش بزرگ

تعداد دیدگاه‌ها:
879
خلاصه آن که ایرانیان باستان در عصر هخامنشی با فرهنگ و تمدن درخشان خود که گنجینه عظیمی‌ از هنر، اندیشه، اخلاق، فرزانگی، آداب و رسوم و سنن است همواره با اقدامات موثر و گوناگونی که در جهت رفاه و تامین اجتماعی مردم این سرزمین به عمل آورند، کوشیدند تا این مهم و حیاتی را در میان مردم به بهترین نحو به اجرا درآورند زیرا دریافته‌ بودند که به- زیستن سر بقا و توسعه جامعه و کور به سوی تعالی است و تا این مهم حاصل نیاید جامعه توسعه نمی‌یابد و حکومت دوام نمی‌آورد .
بدین منظورآنان با استفاده از تمام عوامل ممکن که شرح آنها گذشت تلاش کردند تا حداکثر رفاه و بهزیستی و امنیت اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و... را در جامعه به وجود آورند .
دکتر امان‌الله قرائی مقدم، عضو هیات علمی دانشگاه
در بین الواح مکشوفه که ذکر آن گذشت به همه زنان بافنده نیز اشاره شده است در اغلب اوقات ، جو و غلات دریافت می‌کردند. به مادران بیشتر از زنان و دختران، جیره تعلق می‌گرفت که خود پاداشی بود برای فرزندآوری جیره‌های اضافی که به ازای فرزندان بیشتر به مادران تعلق می‌گرفت اساساً به زنان امکان می‌داد که نیروی خود را باز یابند و با شیر خود، کودکانشان را تغذیه کنند. اسناد تخت جمشید آن قدر دقیق است که حتی تعداد نوزدانی که در صد کودک نگهداری می‌شده‌اند به همراه مادرانشان جیره دریافت می‌کرده‌اند.
دختران در عصر هخامنشی مطابق دستورات دین زرتشت در امر ازدواج اختیار کامل داشتند. بنا به گفته هردوت، در زمان هخامنشیان دولت به مردم کمک مالی می‌داد تا بتوانند همسر انتخاب کنند. داریوش حتی به خانواده‌هایی که فرزند زیاد داشند جایزه می‌داد.
مرتضی راوندی می‌نویسد: چنانکه سوابق نشان می‌دهد، حجاب به صورت غیر جدی و آمیخته با تساهل فقط در بین طبقات ممتاز وجود داشت. معاشرت دختران و پسران قبل از ازدواج معمول بود. زنان مخصوصاً آنان که وابسته به طبقات پایین بودند در فعالیت‌های گوناگون اقتصادی و اجتماعی شرکت می‌جستند.
زرتشت خطاب به دخترش می‌گوید: آن کسی را به همسری برگزین که «خرد» تو به آن فرمان می‌دهد. همین تعالیم مذهبی مطمئناً در عصر هخامنشی نیز به صورت رایج وجود داشته است.
زنان در عصر هخامشیان، به بالاترین مرتبه فرماندهی لشکر رسیدند « آرتمین» نخستین زن دریا نورد ایرانی بود که در حدود 2480 سال پیش به فرمان خشایار شاه به مقام دریا سالاری و فرماندهی کل نیروی دریایی ایرانی رسید. همچنین او اولین زن در تاریخ دریا نوردی جهان است که در جایگاه فرماندهی قرار گرفته از دیگر نکاتی که در مورد جایگاه زنان در عصر هخامنشی می‌توان به آن اشاره کرد. برگزاری روز «زن» در ایران باستان بوده است که در پنج اسفندماه سال بوده است.
زنان در این روز از شوهرانشان هدیه می‌گرفتند. در ایران باستان این روز را به احترام فرشته پاک «سپندارمز» برای پیروی از صفات پاک جشن می‌گرفتند و شادی پایکوپی می‌کردند. ابوریحان این جشن را، مژده گیران یا مزدگیران نامیده است که البته این رسم در آیین زرتشتی چندان با دوام نماند و کمتر خانواده ایرانی و زرتشتی در ایران چیزی از این مراسم می‌دانند.
در مورد نظام قضایی و رعایت عدالت که از ویژگی‌های رفاه و تأمین اجتماعی است. در زمان هخامنشیان بسیار مدون و عادلانه بود. زیرا مجری قانون و دادگستری، مغان و پیشوایان مذهبی بودند که نزد ایرانیان از فرزانگان و دانشمندان به شمار می‌رفتند.
در همین زمان برجعی تحت عنوان «محکمه اعلی» وجود داشت که از هفت قاضی منتخب از نجیب‌زادگان تشکیل می‌شد و محکمه‌های محلی، نیز در سراسر کشور ایجاد شده بود تا از طولانی شدن محاکمه‌ها جلوگیری کند.
برای هر نوع محاکمه زمان معینی تعیین و همواره به طرفین پیشنهاد سازش از طریق داوری می‌گردید. به علت زیادی سوابق قضایی و طول و تفضیل قوانین گروه خاصی به نام «سخن‌گویان» قانون پیدا شدند که مردم با آنان مشورت می‌کردند و برای پیشبرد دعاوی از آنان کمک می‌خواستند.
در زمان هخامنشیان فقط موبدان دنجبا به مقام قضاوت نمی‌رسیدند. بلکه عمل قضاوت و حتی انتخاب قضات به دانشمندان سالخورده نیز واگذار می‌شد.
رشوه دادن از گناهان بزرگ و مجازات آن اعلام بود. کمبوجیه دستور داد پوست قاضی اسدی را کندند و بر کرسی قضاوت وی کشیدند و فرزندش را بر آن تحت نشاندند تا پیوسته هنگام قضاوت سرگذشت پدر را به خاطر داشته باشد و از راه درست منحرف نشود.
«پیر بریان» می‌نویسد:
«در مورد جیره‌های غذایی کارگران، الواح و مستندات گوناگونی از تخت جمشید بدست آمده.
جیزه غذایی شامل: گندم، جو، شراب، نان گوشت و دیگر مواردی بود که با حسابرسی دقیق با توجه به سن، مهارت و جنس و وضعیت کلی کارگر یا استفاده کار و کارمند به او پرداخت می‌شد.
جالب توجه اینکه حتی به حیوانات متعلق به کارگران که در تخت جمشید کار می‌کردند از سوی «دربار» جیره نقدی تعلق می‌گرفت که بیشتر غله بود.
مطابق الواح بدست آمده در سال 500 (ق.م) حدود 228 لیتر شراب در میان هشت کارگر و استادکار توزیع شده که توسط رئیس بخش اداری تخت جمشید دستور توزیع آن داده شده است. بدین صورت که 1914 لیتر شراب به هر دو نفر 23 لیتر به دو استادکار و نیز 23 لیتر به نفر زنی که بین این هشت نفر بودند داده شده اما کسانی که ریاست را برعهده داشتند، غلات بیشتری از مقدار استاندارد و معمول داده می‌شد است که جیره‌ها ماهیانه را می‌توان به طور مختصر به شرح زیر تقیسم کرد:
1- غلات 2- آرد 3- شراب 4- گوسفند 5- نان 6- سکه 7 - پارچه
8- آب جو
توزیع بعضی از جیره‌ها مثل: گوسفند همه گرو همیشگی نبوده است. گروههای کارگران در تخت جمشید تحت نظارت و ریاست ناظرین بودند و ناظرین نیز تحت فرمان خزانه‌دار و کمک خزانه‌ دارای وقت بودند. جالب آنکه این کارمندان برای جلوگیری از فساد هر چند سال تعویض می‌شدند.
محل زندگی کارگران نزدیک شهر پرسپولیس بنا شده بود تعداد کارگران 25000 نفر تخمین زده شده است که به طور دائم به مدت 50 سال مشغول ساختن مجموعه تخت جمشید بوده‌اند.
مدت زمان کارکرد روزانه کارگران 8 ساعت و در تابستان 10 ساعت بوده است.
دستمزد کارگران به صورت رسمی در ماه یک «در یک طلا» و استاد کاران 5 یا 6 برابر آن در ماه دریافت می‌کرده‌اند. از آنجا که هر کارگر و یا استاد نمی‌توانست تا آخر عمر کار کند (8/1) حقوق هر فرد در صندوق جداگانه زیرنظر خزانه‌دار پس انداز می‌شد. تا در هنگام از کارافتادگی به او و یا خانواده او پرداخت می‌شد. ( بیمه از کارافتادگی امروزی) مزد کارگران در زمان‌های تعطیلی نیز محاسبه و پرداخت می‌شد»
همانطور که قبلاً هم ذکر شد، در تخت جمشید فقط مردان مشغول به کار نبودند. بلکه در اموری همچون بافندگی، زنان و دختران هم حضور داشتند. در بیست و سه لوح و متن که از کاوش‌های بدست آمده به گروههای زنان اشاره شده معلوم می‌شود که زنان پشم می‌ریسند و انواع لباس و جامه تهیه می‌کرده‌اند.
حقوق زن و مرد در اغلب اوقات برابر بوده است و زنان می‌توانستند کار نیمه وقت انتخاب کنند، تا از عهده وظایفی که در خانه به خاطر خانواده داشتند برآیند.
از نکات بسیار شگف‌انگیزی که در مورد زنان و وضعیت آنان باید اشاره کرد امور رفاهی فراوان و برابری زنان و مردان بوده است . زنان در عصر هخامنشی می‌توانستند حتی به ریاست گروه‌های کار انتخاب شود و در هنگام زایمان از جیره بیشتری نسبت به مردان برخوردار بودند. پس از زایمان از مرخصی با حقوق و نیز هدایایی بهره‌مند می‌شدند. آن‌ها می‌توانستند که در هنگام کار در تخت جمشید، کودکان خود را به «مهدکودک» بسپارند.
طبق شواهدی که موجود است. خانواده ایرانی در عصر هخامنشی به صورت عمدتاً تک همسری و خانواده گسترده بوده است
کوروش عوارضی را که در بابل از آب برای کشاورزی می‌گرفتند لغو کرد .
درباره راه و راهسازی که مهمترین وسیله ارتباطی و تفهیم متقابل افکار و عقاید و کسب تجارب علمی، فنی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و از کارهای مهم و اساسی در جهت رفاه و تامین اجتماعی است هخامنشیان اقدامات بسیار مهمی انجام دادند.
چنانکه احداث راه شاهی به امر داریوش بزرگ از بند یونانی‌نشین در ساحل مدیترانه‌ در آسیا صغیر یا سارد مرکزایالت لیدی و از آنجا به سوریه و بین‌النهرین تاشوش پایتخت شاهنشاهی هخامنشی نمونه‌ای ازاین علاقه ایرانیان در تماس و آمیزش با ملل گوناگون و برقرار ساختن یک رابطه پایدار میان فرهنگهای مختلف است .
در هزار و سیصد سال پیش از آنکه آب‌راه سوتر میان دریای سرخ و دریای مدیترانه ساخته شود به دستورداریوش با کندن تراعه‌ای بزرگ که عبور آن چهار روزطول می‌کشید رود نیل را به دریای سرخ متصل نمودند و آرزوی فراعنه مصر در کندن چنین تراعه‌ای را برآورده ساختند . سنگ نبشته‌ایی که در نزدیکی ترعه سوئز پیدا شده داریوش شاه گوید .
« من یک پارسی هستم
از پارس مصر را گشودم
فرمان دادم این کانال را بکنند
از رودخانه‌ای به نام نیل که در مصر جاری است
تا دریایی که از پارس می‌رود
پس از آن این کانال کنده شد
چنانکه فرمان دادم
و کشتی‌ها از مصر، از میان این کانال به سوی پارس روانه شدند
چنانکه خواست من بود»
همچنین داریوش بزرگ هیأتی را مأمور نمود تا مسیر رود سند را بررسی نموده تا از راه اقیانوس هند و دریای احمر به ایران برگرداند. پیرو این اقدام که به گفته « هرودت» سی ماه طول کشید چند بندر و یک راه دریایی برای تسهیل روابط بین هندوستان و بخش‌های باختری شاهنشاهی و دریای مدیترانه برقرار گردید.
در یونان به امر خشایار شاه دو مهندس ایرانی، کوه «آتوس» را بریده، ترعه‌ای به طول تقریباً 2500 متر و به عرض کافی برای آن که دو کشتی دارای سه ردیف پاروزن پهلو به پهلو از‌آن عبور نمایند، ساختند و این گونه راه ارتباطی آبی را بسیار کوتاه کردند.
همچنین هخامنشیان، هزاران کیلومتر جاده منظم، کاروان سراها و منزلگاهها برای تعویض اسب و مأموران لازم برای حفظ امنیت و تعمیرات جاده‌ها میان شوش و سارد و تنکه به سفر و ازمیر، در جهت مخالف تا هند و هرات و مرزهای چین ساختند معروف‌ترین این راهها جاده‌‌ی شاهی است که شوش و سارد
(همانگونه که گفتیم) به هم وصل می‌کرد که به گفته تاریخ نویسان یونانی سطح آن برای بلند نشدن گرد و خاک با نفت خام پوشانده بودند که کشف بقایای آن، صحت نوشته‌های یونانی‌ها را ثابت کرده است.
برای تعمیر و نگهداری جاده‌ها از کارمندانی استفاده می‌شد که از طریق خزانه دولتی حقوق دریافت می‌کردند. مسافرین دولتی و اشخاص مهم با کسب مجوز از شاهراهها استفاده می‌کردند باین مجوزها را در الواح مجموعه تخت جمشید می‌توان مشاهده کرد. در سندهایی که یافت شده، معلوم می‌شود مجوزهای عبور و مرور در جاده شاهی و دیگر شاهراهها، جهت استفاده از جیره توسط مسافرین و نیز اطلاع از هویت افراد بوده است. جالب آنکه در این مجوزها مقدار جیره و نام مسافر و مبدأ و مقصد آنان ذکر می‌شده است.
ازجمله اقدامات دیگر، هخامنشیان می‌توان به توسعه قنات سازی در ایران اشاره کرد که نخستین بار توسط کوروش و پس افراد توسط دیگران به صورت گسترده‌تری ادامه یافت «پولیوس» در کتاب تاریخ خود می‌نویسد: پارسیان آن هنگام که ارباب آسیا بودند، حق بهره‌برداری از زمین را برای پنج نسل به کسانی اعطا می‌کردند که آب چشمه را به مناطقی که پیش از آن آبیاری نمی‌شد، ببرند.
بدین منظور علاوه بر تربیت چاپارهای مخصوص چاپارخانه‌ای دایر کردند(با مطالعه‌ای که به عمل آورده بودند فاصله‌ایی که یک اسب تندرو می‌توانست در روز طی کند تعیین کرده بودند) تا نامه‌های دولتی و غیردولتی را از مرکز تا نزدیک‌ترین چاپارخانه ببرد و به چاپارخانه‌هایی که آماده بر سر خدمت ایستاده بودند می‌رساندند و او در دم حرکت کرده و نامه را به چاپارخانه‌ دوم، سوم، و دیگر تسلیم می‌کرد. بدین منوال چاپارها شب و روز درحرکت بودند.
سرعت و نظمی که ایرانیان برای رساندن پست برقرار کرده بودند و ابتکارهایی که نقل و انتقال اخبارشان دادند شهرت جهانی دارد و جالب است که بدانیم شعار پست‌خانه‌ای آمریکا از این گفته هردوت درباره چاپارخانه‌های هخامنشی گرفته شده ست "برف، باران، یخ‌بندان و تاریکی نمی‌تواند ما را از ادامه رساندن نامه و سفر خویش باز دارد."
چاپارهای ایران دوره هخامنشی فاصله تقریبا 2500 کیلومتری از بندریونانی‌نشین افرو Ephesos در ساحل مدیترانه در آسیای صغیر تا سارد مرکز ایالت لیدی و از آنجا به سوریه و بین‌النهرین تا شوش پایتخت هخامنشی در 15 روز طی می‌کردند. حال آنکه عبور از همان راه برای یک قافله نود روز طول می‌کشید.
همچنین تنظیم امور مربوط به مخابره‌ی سریع اخبار وگزارشات مهم که در حقیقت نوعی مخابره تلگرافی بصری بوده در ایران دوره هخامنشی وجود داشته است . بدین معنی که از شوش و همدان به اطراف کشور ایران با فاصله‌های منظم تپه‌های طبیعی را برای مخابره معین می‌نمودند و در نقاط دیگر که کوه و تپه‌های طبیعی یافت نمی‌شد، تپه‌های مصنوعی بلند ساخته و بر بالای آن نگهبان می‌گماشتند که در روز جرأت دادن دست و بیرق و یا ایجاد دود درشب با افروختن آتش اخبار فوری به فاصله‌های نسبتا دور اطلاع دهند.
آثار تپه‌هایی از این قبیل در نزدیکی تهران هم وجود دارد که از ری به طرف شرق و از شمال ورامین به ایوانکی می‌رود و بقایای برج‌های خبررسانی عهد هخامنشی است.
از شیوه‌ دیگر مخابراتی مدیران(تلگراف آینه‌)یی است که در روز با کمک آفتاب مورد استفاده قرار می‌گرفت و این طریقه تا این اواخر در ارتش‌های جهان سوم مورد استفاده قرار می‌گرفت و این طریقه تا این اواخر در ارتش‌های جهانی سوم مورد استفاده بود و هنگام مخابرات توسط نور چراع انجام می‌شده است. بدین طریق که پشت بام قلعه یا خانه‌های بلند در برجک مخصوص چراغ می‌افروختند و با بستن و باز کردن سوراخهای آن برجک و قطع و وصل روشنی، اخبار و گزارشات لازم را به نقاط دیگر مخابره می‌کردند.
در زمینه اقدامات عمرانی هخامنشیان اقدامات بسیار مهمی به نظر تاریخ‌نویسان درسدسازی مخزن‌های آب، کاریز، ترعه‌ها، جاده‌ها و پلها و اقدامات زیادی در گسترش و اصطلاح کشاورزی و انتقال دانه‌ها و قلمه‌های گیاهان مختلف از ناحیه‌ای به ناحیه دیگر نمودند و هیات‌های پژوهشی و اکتشافی که به زمینها و دریاهای دور فرستادند مانند ماموریت فرستادن نجیب‌زاده ایرانی برای اکتشاف سواحل آفریقا به دستور خشایار که از جبل‌الطارق گذشته و کناره‌های قاره‌ آفریقا را پیمودند صحبت به میان می‌آید .
مثلا در ناحیه هرات دریاچه‌ای برای کمک به کشاورزان کندند. کشت پسته و نوعی ازمو را در شام، کشت کنجد را در مصر، کشت برنج را در میان رودان(بین‌النهرین) و کشت نوعی گردو را دریونان معمول داشتند .
چنانکه در یونان ارسطو می‌گفت: غلام ابزار جاندار است که برای به حرکت انداختن ابزار بی‌جان لازم است. به عقیده او وجود بردگان برای رفع نیازمندی‌های مردم آزاد ضروری است. غلام از روز اول غلام خلق شده و باید عمر خود را در خدمتگزاری مردم آزاد سپری کند.
در حالی که در ایران دوره هخامنشی برابری کاملی که بسیاری از ادیان بر آن تاکید می‌کنند اولین بار به صورت مکتوب در اعلامیه کوروش آمده است و سربازانی که توسط سپاه ایران اسیر می‌شدند. اگر به ایران تبعید می‌شدند، این آزادی را داشتند تا با آموزش علم به کودکان و جوانان ایرانی آزاد شوند. بودند اسیرانی که در ایران عصر هخامنشیان به بالاترین مقامات لشکری و اداری رسیدند. همچنین از سنگ نبشته‌ایی که برپیشانی آرامگاه کوروش در مشهد مرغاب در فارس قرار داشته این سخن وی به گوش می‌رسد که:
"ای انسان هر که باشی و از هر کجا بیایی زیرا می‌دانم که خواهی آمد. من کوروش هستم که برای پارسی‌ها این شاهنشاهی پهناور را بنیاد کرده‌ام. بدین مشتی خاک که مرا پوشانده رشک مبر.
در زمینه کسب دانش و فنون و حرفه‌های گوناگون و بالا بردن سطح تولیدات و تامین هر چه بیشتر نیازمندیهای غذایی و وسایل لازم و مورد احتیاج هخامنشیان اقدامات بسیار اساسی نمودند به حدی که آموختن فنون حرفه‌ایی به اندازه‌ایی اهمیت یافت که بعدها، حتی آنان که در رفاه بودند و بدان نیازی ناشتد آن را فرا می‌گرفتند.
هم چنین بسط سازمان و تشکیلات ارتش و تقویت آن چنانکه قادر به برقراری امنیت و حفظ تمامیت ارضی درمقابل هر متجاوز خارجی باشد، از اهمیت زیادی برخوردار بود.
بدین منظور آنان به ذخیره خواربار و حوائج دیگر و نیز تهیه و تربیت افراد جنگی می‌پرداختند و با فراگرفتن اسب سواری و تیراندازی و شکار خود را برای هدف مبارزه با دشمنان آماه می‌کردند.
در زمینه ایجاد راههای ارتباطی، پست، ارتباطات و مخابرات همانگونه در تمدن جدید راه، تلفن، تلگراف، رادیو، تلویزیون و غیره و همچنین کتاب، مجله، روزنامه از عومل ارتباط جمعی و رفاه اجتماعی است و وسیله‌ای است که باعث آشنایی و نزدیکی (ذهنی، علمی، فرهنگی، اقتصادی) میان افراد یا یک قوم و جامعه با اقوام و جوامع دیگر می‌باشد و در دوره هخامنشی نیز تا آنجا که در توانایی و گنجایش علم و صنعت آن دوران بوده توجه خاص شده و نیاکان ما در حد امکان برای بالا بردن سطح دانش و خواستهای اجتماعی و تبادل فرهنگی، اقتصادی، و ... با همسایگان خود کوشش کرده‌اند.
به همین سبب است که پست و چاپار و تلگراف را بنیاد نهادند. هردوت می‌نویسد: "مخترع پست و چاپار ایرانیان دوره هخامنشی می‌باشند و هیچ انسانی به سرعت قاصدهای پارسی نمی‌تواند مسافرت کن
فرمان دادم تمام نیایش‌گاه‌هایی که بسته شده بود را بگشایند. همه خدایان این نیایش‌گاه‌ها را به جای خود بازگرداندم. همه مردمانی که پراکنده و آواره شده بودند به جای خود برگرداندم. خانه‌های ویران آنان را آباد کردم. همه مردم را به «همبستگی» فرا خواندم. همچنین پیکره خدایان سومر و آکدا را که «نبونید» بدون واهمه از خدای بزرگ به بابل آورده بود، به خشنودی «مردوک» به شادی و خردمی به نیایش‌گاه خودشان بازگردانم. بشود که دل‌ها شاد گردد، بشود خدایانی که آنان را به جایگاه مقدس نخستین‌شان بازگرداندم.
هر روز در پیشگاه خدای بزرگ برایم خواستار زندگی بلند باشند. بشود که سخنان پربرکت و نیک‌خواهانه برایم بیابند. بشود که آنان به خدای من «مردوک» بگویند.
بخش دوم :
به کورش شاه: پادشاهی که ترا گرامی دارد و پسرش کمبوجیه جایگاهی درسرای سپند ارزانی دارد. بی‌گمان در روزهای سازندگی همگی مردم بابل، پادشاه را گرامی داشتند و من برای همه مردم، جامعه‌ای آرام فراهم ساختم، صلح و آرامش را به تمامی مردم اعطا کردم. برج‌ و باروهای بزرگ شهر بابل به نام "ایمگور – انلیل" را استوار گردانیدم، دیوار آجری خندق شهر را که هیچ یک از شاهان پیشین با بردگان به بیگاری گرفته شده به پایان نرسانیده بودند، به انجام رسانیدم. دروازه‌هایی بزرگ برای‌ آنها گذاشتم با درهایی از چوب سدر و روکشی از مفرغ.
اقدامات رفاه و تامین اجتماعی در عصر هخامنشیان
کوروش کبیر نه تنها در زمینه رفاه و تامین اجتماعی ایران بلکه مردم سرزمین‌های دیگری که به تصرف آنها درمی‌آمد، (چنانکه در خلال مقاله به خوبی درخواهیم دریافت) کوشش فراوان به عمل آوردند تا به گسترش عدالت، کردار نیک و اندیشه نیک، صلح و آرامش (چون رفاه و تامین اجتماعی در آرامش حاصل می‌شود) رفع بردگی، آزادی دینی، دادخواهی، جلوگیری از اندوه و غم در ممالک محرومه، جلوگیری از خشونت و بدکرداری، دخالت نابجا در زندگی مردم، دست‌درازی به اموال دیگران، آبادی خانه‌های ویران، سازندگی و غیره است.
چنانکه همه این موارد در بیانیه و لوح حقوق بشر کوروش کبیر به خوبی نمایان است. کوروش، برخلاف بسیاری از فرمانروایان پیشین و زمان خود چون «آشوربانی پال» و دیگران که پس از غلبه در جنگ‌ها بر قوم مغلوب، شدیدترین مجازات را اعمال می‌کردند. طبق شهادت تاریخ و لوح استوانه‌ای موجود در موزه، از قتل و غارت اجتناب می‌کردند و به عمران و آبادی سرزمین آنها می‌پرداختند.
چنانکه یهودیان بابل که در شدیدترین وضعیت در «بابل به بیگاری گرفته می‌شدند، توسط سپاه ایران و به دستور کوروش آزاد شدند و کوروش کبیر با بودجه ایران و از محل غنائم «بابل» دستور بازسازی معابد و خانه‌های ویران شده یهودیان را صادر کرد و آن قوم را از تیره‌روزی چندین ساله نجات داد. بهمین جهت است که یهودیان دنیا، هنوز پس از این همه سال در سرتاسر دنیا، روز آزادی بابل و نیز روز تولد کوروش کبیر را جشن می‌گیرند.
این در حالی است که در همان روزگار «آشوربانی پال» با سرافرازی، رفتار دژخیمانه خود را چنین ثبت کرده است که «من در مدت یک ماه و یک روز، خوزیان و بابل را از آبادی تهی ساختم. من به دست خوش سه هزار جنگجو را از دم تیغ گذراندم و برخی را به کام آتش سپردم، چشمان بسیاری را درآوردم و پس از همه این کارها، شهرها آر آتش زدم و همه چیز را به آتش و خون کشیدم.»‌
کوروش بزرگ چنین می‌گوید: «چون به بابل درآمدم، به شادی و خوشی در کاخ شاهان‌ نشیمن کردم «مَردُوک» خدای بزرگ بابل، مردمان آزاده بابل را به سوی من گرداند و من هر روز بر پرستش او روی آوردم، سربازان بی‌شمار من به آرامش به بابل درآمدند. در برابر «سومر» و «آکد» رفتار دژخیمانه اجازه ندادم، یوغ ننگین را از آنها برداشتم، خانه‌‌های فروافتاده‌شان را از نو ساختم و ویرانه‌ها را پاک کردم، «مردوک» خدای بزرگ از کارهای نیکم شاد شد و از روی مهر، مرا آفرین گفت، مرا کوروش، شاهی که او را پرستش می‌کند و کمبوجیه پسرم و همه سربازانم و ما، بی‌ریا و با شادی خداوندگاریش را ستودم.
ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابل شدند. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید.
من برای صلح کوشیدم «نبونید» که مردم درمانده بابل را به بردگی کشیده بود کاری که درخور شان آنان نبود. من برده‌داری را برانداختم. به بدبختی‌های آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیاز دارند.
فرمان دادم که هیچ کس، اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. «مردوک» از کردار نیک من خشنود شد. او بر من، کوروش که ستایشگر او هستم. بر پسر من کمبوجیه و همچنین بر همه سپاهیان من، برکت و مهربانی ارزانی داشت، همگی شادمانه و در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم و همه پادشاهان سرزمین‌های جهان از «دریای بالا» تا «دریای پایین» (دریای مدیترانه تا خلیج فارس)، همه مردم سرزمین‌های دور دست، همه پادشاهان هم‌چادرنشینان، مرا، خراج گذاردند و در بابل بر من بوسه زدند، من شهرهایی «آگادِه»، «اِشنونا»، «زمبان»، «مِتورنو»، «دیر»، سرزمین «گوتیان» و شهرهای کهن آنسوی «دجله» که ویان شده بود از نو ساختم
ستون پنجم
بند 1- داریوش شاه گوید: این (است) آنچه من در دوّمین و سوّمین سال پس از آنکه شاه شدم کردم. کشوری، خوزستان نام، آن نافرمان شد. مردی خوزی اَتَ مَ ئیتَ نام او را سردار کردند. پس از آن من سپاه فرستادم.
مردی پارسی گَ ئُو بَرُووَ نام، بندهء من، او را سردار آنها کردم. پس از آن گَ وُ بَرُووَ با سپاه رهسپار خوزستان شد. با خوزیان جنگ کرد.
بند 2- پس از آن گَئُوبَرُووَ خوزیان را بزد، و تارومار کرد و سردار آنها را گرفت. (او را) بنزد من آورد و من او را کشتم. پس از آن کشور از آن من شد.
بند 3- داریوش شاه گوید: آن خوزیان بی‏وفا بودند، و اهورمزدا از طرف آنها پرستش نمی‏شد. (من) اهورمزدا را می‏پرستیدم. بخواست اهورمزدا هر طور میل من (بود) همانطور با آنها کردم.
بند 4- داریوش شاه گوید: آنکه اهورمزدا را بپرستد، چه زنده چه مرده، برکت از آن او خواهد بود.
بند 5- داریوش شاه گوید: پس از آنکه با سپاه بسوی سکائیه رهسپار شدم، در دنبال سکاها که حامل خود تیز هستند. این سکاها از پیش من رفتند. چون بدریا رسیدم، آنگاه بآن سویش با تمام سپاه گذشتم. پس از آن من سکاها را بسیار بزدم. (سردار) دیگری را (از آن سکاها) گرفتم. او بسته بنزد من آورده شد، و او را کشتم.
بند 6- سردار ایشان سکوخَ نام او را گرفتند، و بنزد من آوردند. آنگاه چنانکه میل من بود دیگری را سردار کردم. پس از آن کشور از آن من شد.
بند 7- داریوش شاه گوید: آن سکاها بی‏وفا بودند، و اهورمزدا از طرف آنها پرستش نمیشد. (من) اهورمزدا را می‏پرستیدم. بخواست اهورمزدا هرطور میل من (بود) همانطور با آنها کردم.
بند 8- داریوش شاه گوید: آنکه اهورمزدا را بپرستد، چه زنده چه مرده، برکت از آن او خواهد بود
بند 13- داریوش شاه گوید: این (است) آنچه من کردم. در همان یک سال بخواست اهورمزدا کردم. اهورمزدا مرا یاری کرد و خدایان دیگری که هستند.
بند 14- داریوش شاه گوید: از آن جهت اهورمزدا مرا یاری کرد و خدایان دیگری که هستند که بی‏وفا نبودم، دروغگو نبودم، درازدست نبودم، نه من، نه دودمانم، موافق حق رفتار کردم. نه به ضعیف نه به توانا زور ورزیدم. مردی که با خاندان سلطنتی‏ام همراهی کرد، او را نیکی نواختم. آنکه زیان رسانید او را سخت کیفر دادم.
بند 15- داریوش شاه گوید: تو که از این پس شاه خواهی بود مردی که دروغگو باشد یا آنکه درازدست باشد، دوست آنها مباش. بسختی آنها را کیفر بده.
بند 16- داریوش شاه گوید: تو که از این پس این نبشته را که من نوشتم یا این پیکرها را به بینی، مبادا (آنها را) تباه سازی. تا هنگامیکه توانا هستی، آنها را در همان حالت نگاه دار.
بند 17- داریوش شاه گوید: اگر این نبشته یا این پیکرها را به بینی (و) تباهشان نسازی، و تا هنگامیکه ترا توانایی است، نگاهشان داری، اهورمزدا ترا دوست باد و دودمان تو بسیار و زندگیت دراز باد، و آنچه کنی آنرا بتو اهورمزدا خوب کناد.
بند 18- داریوش شاه گوید: اگر این نبشته یا این پیکرها را به بینی (و) تباهشان سازی، و تا هنگامیکه ترا توانایی است نگاهشان نداری، اهورمزدا ترا دشمن باشد و ترا دودمان نباشد، و آنچه کنی اهورمزدا آنرا براندازد.
بند 19- داریوش شاه گوید: اینها (هستند) مردانیکه چون من گئومات مغ را که خود را بردی میخواند کشتم، در آن موقع در آنجا بودند. در آن موقع این مردان همکاری کردند، همدستان من (بودند). ویدَفَرنا نام پسر وایسپارَ پارسی: اوتانَ نام پسر ثوخرَ پارسی: گَئُوبَرُووَ نام پسر مَدُونی ی پارسی: ویدَرْنَ نام پسر بَگابیگْ نَ پارسی: بَگَ بُوخشَ نام پسر داتُووَهـ ی پارسی: اَرْدُومَنیش نام پسر وَهـَ وُکَ پارسی.
بند 20- داریوش شاه گوید: تو که از این پس شاه خواهی بود، دودمان این مردان را نیک نگاهداری کن.
بند 21- داریوش شاه گوید: بخواست اهورمزدا این نبشتهء من (است) که من کردم. بعلاوه به (زبان) آریائی بود، هم روی لوح هم روی چرم تصنیف شد. بعلاوه پیکره خود را بساختم. بعلاوه نسب‏نامه ترتیب دادم. پیش من هم نوشته هم خوانده شد. پس از آن من این نبشته را همه جا در میان کشورها فرستادم. مردم همکاری کردند.
زندگی نامه کوروش بزرگ
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک