زندگی نامه کوروش بزرگ
امتیاز دهید
بخشی از پیشگفتار این نسک:
بایسته است که هر ایرانی میهندوست نَسکِ (کتابِ) زندگینامهِ کوروش بزرگ را بخواند تا در کنار یادگیریِ آموزش های فرخویی (اخلاقی) از این رادمرد بُزرگ، هُنر مُبارزه در زندگی را نیز در آموزشگاهِ این بُزرگترین نابغهِ رزمی جهان بیاموزد که چگونه از راه بکارگیری شگردهایِ هوشمندانه و وَدایش های (تصمیم هایِ) خَرَدمندانه و بجا با کمترین هزینه بر گرفتاریهای زندگی روزمره اش چیره گردد.
باهمهِ ویژگی هایِ فرخوییِ (اخلاقی) ستایش انگیزی که کوروش داشت، او یک پدیدهِ جُدابافته ( استثنایی) از مردم ایران نبود، او بازده و دست پروردهِ یک آیین و فرهنگِ آدمساز بود که به جان مردم، هاگ هایِ آدمی (حقوق بشر) و هاگِ (حق) آزادی شان ارج میگُذاشت، همان آیینی که امروز شوربختانه به فراموشی سپرده شده است. در درونِ هر ایرانی میهندوست یک کوروش با همهِ نیکی ها و آزادگیش نهفته است که میتواند از درون او برخیزد و نمایان شود.
بیشتر
بایسته است که هر ایرانی میهندوست نَسکِ (کتابِ) زندگینامهِ کوروش بزرگ را بخواند تا در کنار یادگیریِ آموزش های فرخویی (اخلاقی) از این رادمرد بُزرگ، هُنر مُبارزه در زندگی را نیز در آموزشگاهِ این بُزرگترین نابغهِ رزمی جهان بیاموزد که چگونه از راه بکارگیری شگردهایِ هوشمندانه و وَدایش های (تصمیم هایِ) خَرَدمندانه و بجا با کمترین هزینه بر گرفتاریهای زندگی روزمره اش چیره گردد.
باهمهِ ویژگی هایِ فرخوییِ (اخلاقی) ستایش انگیزی که کوروش داشت، او یک پدیدهِ جُدابافته ( استثنایی) از مردم ایران نبود، او بازده و دست پروردهِ یک آیین و فرهنگِ آدمساز بود که به جان مردم، هاگ هایِ آدمی (حقوق بشر) و هاگِ (حق) آزادی شان ارج میگُذاشت، همان آیینی که امروز شوربختانه به فراموشی سپرده شده است. در درونِ هر ایرانی میهندوست یک کوروش با همهِ نیکی ها و آزادگیش نهفته است که میتواند از درون او برخیزد و نمایان شود.
آپلود شده توسط:
ghalam1356
1390/06/01
دیدگاههای کتاب الکترونیکی زندگی نامه کوروش بزرگ
این جملات از کتاب «در باب حکمت زندگی» شوپنهاور بود. فصل چهارم : در باب آنچه می نماییم. ص 83 . ( پیشنهاد می کنم اینو از نمایشگاه کتاب بخریدش . کتاب بدی نیست.)
اما نقل جمله ای از چند پاراگراف جلوتر :
« ... اما کوته فکری انحراف و بدی در هر کشور به صورت خاصی ظاهر می شود که نام آن خصوصیت ملی است. هنگامی که از ملّتی دلزده می شویم به تحسین ملتی دیگر می پردازیم . تا زمانی که از این یک هم دلزده شویم.
هر ملّتی ، ملّت های دیگر را به تمسخر می گیرد و همه حق دارند. »
و من هم با این جمله موافقم .
ولی منظور شما از اینکه میگی پاراگراف بعدش رو بخون چیه ؟ کامل توضیح بده .
* در مورد شوپنهاور ... بله . زندگی نامه اش رو خوندم .
این آقای SasanAria گفته بود که :
من این جمله رو به طور کلی قبول دارم .
اما این رو هم میدونم که در مورد یکی از بزرگ ترین فیلسوفای تاریخ ، قضاوت کردن کار آسونی نیست .
چیزی که شوپنهاور اینجا ارائه می کنه یه ملاحظه ی روانشناختی در مورد یک قشر خاص از افراده . حالا خودتون می دونید که عضو این قشر از افراد هستید یا نه . من موقع آوردن این جملات از کسی اسم نبردم . بعضی ها نمی دونم چرا ناراحت شدن ؟ من به شخص خاصی انگ نزدم .
* در ضمن ، شوپنهاور در بیان عقاید خودش ، آدم تندیه ... و این در آثارش به وضوح دیده میشه . پس لحن بیانش رو من هم نمی پسندم . هر چند طرز استدلالش رو قبول دارم.
* و شما این رو هم توضیح بده که چجوری و از کجا تونستی همچین تهمتی به من بزنی ؟ :
نه رفیق . رای ندادم . ولی اگه می خواستم رای بدم می نوشتم خلیج فارس
چون اینو مستندات تاریخی میگه و یه حقیقته .
من دوستی ندارم . تنها هستم و آزاد .
من میگم خلیج عربی ؟ خجالت نکش و راحت تهمت بزن ...
اون نظر شوپنهاور صحبتی از تاریخ کرده بود ؟
فقط در مورد پدیده غرور آتشین ملی بود ، نه علاقه ی ساده به وطن ... خوبه همون پایینش تذکر دادم تا سوء تفاهم نشه ...
من کجا از تاریخ صحبت کردم ؟
صحبت من در مورد اون نوع غرور ملی بود که باعث میشه یه آدم بقیه ملت ها و اقوام رو به فحش و توهین بگیره . غروری که دشمنی میاره ... همین.
باهمۀِ ویژگی هایِ فرخوییِ (اخلاقی) ستایش انگیزی که کوروش داشت، او یک پدیدۀِ جُدابافته ( استثنایی) از مردم ایران نبود، او بازده و دست پروردۀِ یک آیین و فرهنگِ آدمساز بود که به جان مردم، هاگ هایِ آدمی (حقوق بشر) و هاگِ (حق) آزادی شان ارج میگُذاشت، همان آیینی که امروز شوربختانه به فراموشی سپرده شده است. در درونِ هر ایرانی میهندوست یک کوروش با همۀِ نیکی ها و آزادگیش نهفته است که میتواند از درون او برخیزد و نمایان شود.
یاد استاد علی اکبر سعیدی سیرجانی بخیر که در نقد مقاله خلخالی ( با عنوان کوروش دروغین و جنایتکار ) چنان قلم را آراست که خواننده با خواندن این نقد زیبا پی به بی سوادی نویسنده آن یعنی ( خلخالی ) می برد واقعا که تاریخ تمدن ایرانیان اسیر چه کفتارانی که نشده بود
**** بر گرفته از کتاب در آستین مرقع زنده یاد علی اکبر سعیدی سیر جانی – مقاله (از همینجا بخوانید) ص 13 و 14 – چاپ هفتم 1389 ******
این مقاله، گرچه چند ماهی بعد از انقلاب نوشته شده است، اما افکارش محصول دوران جاهلیت است؛ دوران سیاهی که به تلقین اجانب و استعمارگران به چیزهای موهومی از قبیل ایران و تاریخ ایران و حَب وطن و علایق ملی دلبسته بودیم و به نامهای ننگینی چون کورش و داریوش افتخار میکردیم و از سوءاستفادهی دلقکان جشنهای کذایی خوندل میخوردیم که چرا نام کورش را دستاویز حرکات جلف خویشتن کردهاند؛ و گناهی هم نداشتیم. آخر اثر تحقیقی و روشنگر حضرت آیةالله خلخالی به عنوان «کوروش دروغین و جنایتکار» منتشر نشده بود تا بدانیم مؤسس امپراطوری ایران چه تحفهای بوده است و چه عیب بزرگی داشته است. این عبارت را در «تاریخ ایران باستان» پیرنیا خوانده بودیم که «مورخ مذکور [یعنی کتزیاس] گوید: کوروش پسر چوپانی بود از ایل مُردها که از شدت احتیاج مجبور گردید راهزنی پیش گیرد»؛ و به علت درک مغرضانه و ذهن منحرف خویش گمان کرده بودیم که کوروش هم مثل بسیاری از سران قبایل و بزنبهادرهای روزگار در آغاز کارش بر کاروانها هجوم میبرده و راهزنی میکرده است، و این را عیب چندانی برای سرداران و جهانگشایان آن روزگار نمیشمردیم، غافل از این که «راهزنی پیش گرفتن» معنی دیگری دارد که حضرت آیةالله آن را با فکر موشکاف خویش استنباط فرمودهاند و داخل پرانتزی گذاشته و در صفحهی 27 تألیف منیف خویش آوردهاند، و اینک عین عبارت حضرتشان:
«مورخ مذکور بنا به نوشتهی ایران باستان به قلم آقای مشیرالدوله پیرنیا ص240 میگوید که کتزیاس میگوید کوروش پسر جوانی بود از اهل «مر» که از شدت احتیاج مجبور گردید راه زنی در پیش گیرد (لواط بدهد)» *
ای خاک بر سر من و امثال من بدبختهایی که ...
دوستانی که با سلیقهی مشکلپسند من در امور چاپی آشنایند، با عنایت به اوضاع زمانه عذرم را خواهدن پذیرفت که امکانات محدود است و ضوابط مفقود. در رسمالخط مقالات تفاوتهایی است که از منابع مختلف نقل شده است و مجال بازخوانی و اصلاح نبوده. چاپ و حروفچینی کتاب هم در دو سه جا صورت گرفته است و کارش از یکدستی و ظرافت گذشته. چه باید کرد؟ چاپخانههای قابل استفاده اندک است و سفارشها بسیار و مجال انتخاب هیچ.
اگر معتقدید که مستمع صاحبسخن را بر سرِ کار آورد، حتماً از انتقاد و راهنمایی دریغ نفرمایید. نامههایی که به وساطت ناشر فرستاده شود به دست من میرسد و اگر بازی زمانه مجالی ندهد تا من از نظرات نکتهسنجانهی شما بهرهای گیرم، چه غم که دیگران در شکم مادر و پشت پدرانند.
*اگر عبارتی که حضرت آقای خلخالی از کتاب «ایران باستان» نقل فرمودهاند با اصلش مختصر تفاوتی دارد و فیالمثل ایل مُردها شده است اهل مُر، و پسر چوپان جایش را به پسر جوان داده است، مبادا –زبانم لال- حمل بر بیدقتی و اشتباه ایشان گردد. حتماً منظور «کتزیاس» همان «پسر جوان» بوده است که با پیشینهی سوء «راه زنی در پیش گرفتن» کوروش –به معنی مورد استنباط حضرتشان- مناسبت تام و تمامی دارد. اگر غلط کاری و تخلیطی صورت گرفته باشد، گناهش بر گردن مشیرالدوله است و ناسخان و کاتبانِ ولنگارِ تاریخ کتزیاس؛ محال است روحانی بزرگواری که نظر صائب و حکم قاطعش بر جان و مال و ناموس مسلمانان رواست در نقل یک جمله –خدای ناخواسته مرتکب دو اشتباه شود.
عقاید بعضی انسان ها بر مبنای عقده هایشان شکل می گیرد ... منظورم شخص خاصی نیست
حالا فروید با ملی گرای مخالف بوده دلیل برای این نخواهد شد من همه افکار اون قبول نداشته باشم حالا فروید یا هرچه شخص دیگری یهودی باشه مسلمان یا اصلا بی دین باشه
باید بخاطر داشتن دین یا مذهب خاص با هاش به کل مخالف بود من همچین فکری ندارم ......