رسته‌ها
زندگی نامه کوروش بزرگ
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 359 رای
نویسنده:
درباره:
کوروش کبیر
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 359 رای
بخشی از پیشگفتار این نسک:
بایسته است که هر ایرانی میهندوست نَسکِ (کتابِ) زندگینامهِ کوروش بزرگ را بخواند تا در کنار یادگیریِ آموزش های فرخویی (اخلاقی) از این رادمرد بُزرگ، هُنر مُبارزه در زندگی را نیز در آموزشگاهِ این بُزرگترین نابغهِ رزمی جهان بیاموزد که چگونه از راه بکارگیری شگردهایِ هوشمندانه و وَدایش های (تصمیم هایِ) خَرَدمندانه و بجا با کمترین هزینه بر گرفتاریهای زندگی روزمره اش چیره گردد.
باهمهِ ویژگی هایِ فرخوییِ (اخلاقی) ستایش انگیزی که کوروش داشت، او یک پدیدهِ جُدابافته ( استثنایی) از مردم ایران نبود، او بازده و دست پروردهِ یک آیین و فرهنگِ آدمساز بود که به جان مردم، هاگ هایِ آدمی (حقوق بشر) و هاگِ (حق) آزادی شان ارج میگُذاشت، همان آیینی که امروز شوربختانه به فراموشی سپرده شده است. در درونِ هر ایرانی میهندوست یک کوروش با همهِ نیکی ها و آزادگیش نهفته است که میتواند از درون او برخیزد و نمایان شود.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
673
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
ghalam1356
ghalam1356
1390/06/01

کتاب‌های مرتبط

برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی زندگی نامه کوروش بزرگ

تعداد دیدگاه‌ها:
879
1)
یکی بود یکی نبود. سه هزار و پانصد سال پیش فلاتی بود سرسبز و با وقار که از شرق تا غرب آن مردمی با صفا زندگی می کردند و هزاران سال بود که تمدن هایی با شکوه در آن ریشه گرفته بود به از جمله عیلام و شوش ( و تمدن هایی که متاسفانه نامی از آنها نمانده ولی آثارشان در شهرهایی چون جیرفت و کرمان و زابل وجود دارد ). یخبندانی در سرزمینی به نام سیبری رخ داد و مردم نیمه وحشی آن سرزمین، جهت یافتن محلی مناسب برای زندگی به جنوب سرازیر شدند. عده ای از این مردم که خود را پارس می نامیدند از دریای خزر عبور کرده و وارد این فلات شدند و در قسمت هایی از آن به نام انشان، ساکن شدند. کار این مردم پرورش اسب بود و از راه غارت زندگی می گذراندند. هم زمان تمدن هایی با شکوه در اطراف این فلات بودند و مردمی متمدن در کشورهایی به نام بابل و لیدی و آشور زندگی می کردند. در این زمان قوم بیابانگرد دیگری که برده گانی گریخته از مصر بودند و به دنبال سرزمینی برای سکونت، در سرزمینی به نام کنعان ( فلسطین ) برای خود حکومتی محلی به وجود آورده بودند به نام اسرائیل. نام این قوم یهود بود که خود را قوم برگزیده ی خدا می دانستند و به همین دلیل هر کاری را برای خود مباح می دانستند و با زمین دزدی و رباخواری، ثروتی عظیم برای خود تدارک دیده بودند. پادشاه بابل از دست اندازی های قوم یهود به تنگ آمد و در جنگی شکستشان داد و بسیاری از آنان را متواری کرد و بسیاری را به بردگی به بابل برد. متواریان یهود پول هایشان را برداشتند و در تمام جهان آن زمان پراکنده شدند و عده ای هم به سمت پارسیان رفتند و در کنار آنها زندگی کردند. یهودیان مردمی زیرک بودند و به پارسیان کمی راه و رسم زندگی را آموختند و چون آنها را مردمی خونریز دیدند و به دلیل کینه ای که از بابلیان داشتند، پارسیان را ابزاری مناسب برای انتقام دیدند و روی آنها سرمایه گذاری کردند. با حمایت های مالی یهودیان، چیش پیش نامی از پارسیان، با از بین بردن تمدن های منطقه، پادشاهی کوچکی در سرزمین انشان تشکیل داد و خود را شاه انشان نامید. در همین زمان حکومت قدرتمند دیگری در فلات قصه ی ما شکل گرفته بود به نام پادشاهی ماد که حاکمان انشان را تحت سیطره ی خود در آورد. کم کم نفوذ یهودیان در حکومت انشان بیشتر شد تا اینکه در زمان کوروش سوم از نوادگان چیش پیش فرصت را مناسب دیدند و با حمایت های مالی و مشاوره های سیاسی آنان، کوروش حکومت ماد را بر انداخت و خود را پادشاه ماد و انشان نامید. سپس با استفاده از امکانات دولت ماد به سایر تمدن های اطراف حمله کرد و قدرتمند تر شد. بابل را شکست داد و یهودیان برده را آزاد کرد و در تشکیل دوباره ی کشورشان کمکشان کرد. تمدن بابل نابود شد و کوروش در استوانه ای از خود تعریف کرد. این خوش خدمتی کوروش چنان به مذاق یهودیان خوش آمد که نام او را در تورات با احترام و تکریم، وارد کردند و او را منجی خود نامیدند...

دوست عزیزحیف از این استعداده که داری صرف مباحثه و جنجال می کنی . یک وقتی صرف کن و با چند تا از همفکرانت تاریخ عمومی جهان رو بنویس.کسی که آشوریهای قدیم رو «مردمانی متمدن!!!» می دونه (تمدنی!! که توی کتبیه های یادگار خودشون افتخاراتشون عبارت از قتل عام و زنده پوست کندن و نابودکردن متصرفاتشون به شکلی که هیچ گیاهی از اون زمین سبز نشه ، تمدنی که شاهکارش این بوده که سربازانش چندین هزار اسیر رو زنده تا گردن توی خاک می کردند و روی سر اون بدبختها اسب سواری می کردند) کسی که قصابی بنام تیمور لنگ رو «فاتح کبیر» می دونه،یک چنین نابغه ای حتماً می تونه بزرگانی مثل چنگیز و آتیلاوعیدی امین و هیتلر و صدام و قذافی و... (فقط از نژاد پارس نباشه بقیه اش بستگی به سلیقه خودت داره!) رو هم بعنوان الگوی انسانیت معرفی کنه.تمام جنایاتی که بهشون نسبت دادن هم بدون شک کار یهودیها و توطئه فراماسونها بوده.معطل نکن رفیق ، بجنب!!!
تن کوروش تو گور می لرزه وقتی به این مردمِ....نسبتش می دن
افتخاری است که با هویت پدرانم بمیرم نه بک بشر که ایرانی بودن فقط و فقط یک اسم توی برگه ی شناسنامشه!
خودشو ناراحت نکن، یهو سکته کامله رو می زنی، می روی پیشِ بابا کوروش جونِ ت

شما هوای خودت رو داشته باش باز ما کوروش جون رو داریم که بریم پیشش شما چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ :)) :)) :))

خودشو ناراحت نکن، یهو سکته کامله رو می زنی، می روی پیشِ بابا کوروش جونِ ت!:))
1)
یکی بود یکی نبود. سه هزار و پانصد سال پیش فلاتی بود سرسبز و با وقار که از شرق تا غرب آن مردمی با صفا زندگی می کردند و هزاران سال بود که تمدن هایی با شکوه در آن ریشه گرفته بود به از جمله عیلام و شوش ( و تمدن هایی که متاسفانه نامی از آنها نمانده ولی آثارشان در شهرهایی چون جیرفت و کرمان و زابل وجود دارد ). یخبندانی در سرزمینی به نام سیبری رخ داد و مردم نیمه وحشی آن سرزمین، جهت یافتن محلی مناسب برای زندگی به جنوب سرازیر شدند. عده ای از این مردم که خود را پارس می نامیدند از دریای خزر عبور کرده و وارد این فلات شدند و در قسمت هایی از آن به نام انشان، ساکن شدند. کار این مردم پرورش اسب بود و از راه غارت زندگی می گذراندند. هم زمان تمدن هایی با شکوه در اطراف این فلات بودند و مردمی متمدن در کشورهایی به نام بابل و لیدی و آشور زندگی می کردند. در این زمان قوم بیابانگرد دیگری که برده گانی گریخته از مصر بودند و به دنبال سرزمینی برای سکونت، پادشاهی ماد که حاکمان انشان را تحت سیطره ی خود در آورد. کم کم نفوذ یهودیان در حکومت انشان بیشتر شد تا اینکه در زمان کوروش سوم از نوادگان چیش پیش فرصت را مناسب دیدند و با حمایت های مالی و مشاوره های سیاسی آنان، کوروش حکومت ماد را بر انداخت و خود را پادشاه ماد و انشان نامید. سپس با استفاده از امکانات دولت ماد به سایر تمدن های اطراف حمله کرد و قدرتمند تر شد. بابل را شکست داد و یهودیان برده را آزاد کرد و در تشکیل دوباره ی کشورشان کمکشان کرد. تمدن بابل نابود شد و کوروش در استوانه ای از خود تعریف کرد. این خوش خدمتی کوروش چنان به مذاق یهودیان خوش آمد که نام او را در تورات با احترام و تکریم، وارد کردند و او را منجی خود نامیدند...

خیلی جالبه که هر چیزی که توش اسمی از یهودیت باشه چیز بد تلقی میشه!
شما میگید از زمان چیش پش روی این دسته سرمایه گذاری شده و با این حساب شش نسل آریاییان پارس دارای فرهنگ بودند که خود زمان کافی برای شکوفایی یک قوم از حالت توحش به یک جامعه ی متمدن است.دوما آیا آثار باقیمانده،تاثیرات دیپلماتیک،تغییرات و نوگرایی اقتصادی-صنعتی،تقسیمات شارستانی و مرزبندی،فناوری آبیاری و کشاورزی فوق پیشرفته در آن زمان،سیستم کار و حقوق، مبارزه با سیستم نژادپرستی و پایبندی به اصول و حقوق زنان رو انکار میکنید.مطمئن باشید اگر یهودیان در دستگاه هخامنشی فعالیت میکردند قطعا چیزی برای عرضه داشتند چون شاهان و مردمان این قوم تا چیزی ارزشی مادی یا معنوی نداشت به آن دل خوش نمیکردند.مثال به عین این قضیه هم سرزمین عربان و یا سرزمینهای وحشی اروپا.
ضمن اینکه در آخر باید اشاره کنم که تهاجم فرهنگی که الان در جامعه ی ما حکمفرماست دقیقا به افراد با اندیشه هجوم آورده .خودتون دقت کنید:علی شریعتی؛هرچند که فرهنگ اسلامی رو تبلیغ میکرد اما باز سخنانی برای ظهور یک اندیشه در چنته داشت.کوروش کبیر؛نماد یک ملیت که کاملا زیر سوال برده شد.جبهه گیری پست مدرنیسم و جریانات فکری در قبال تاریخ ایران زمین و تحجر و تعصب خواندن دفاع از ارزشهای ملی و ...
مطمئن باشید از این دست مطالب بیشتر خواهند شد و نه کمتر.مملکتی چون انگلستان به توحش و عقب ماندگی جامعه ی خود برای چند هزاره مینازد و از آن به عنوان روزهای مادر طبیعت و عصر خدایان یاد میکند و ما عصر پیشرفت و ترقی را روزهای سوء استفاده و تجاوز و فتنه ی تاریخ میخوانیم.افسوس .........!
هر کتابی که در مورد این بزرگ مرد سرزمین پارس باشد.عالیه.سپاس گذارم.8-)
تخم مرغ هم گران شده،گران به معنای واقعی کلمه
چه ربطی به کوروش داشت نمیدونم
با بیاین تو قرن 21 خواهش میکنم بخونید یادبگیرید دوست داشته باشید ولی دست بردارید ازین افتخارای کاذب و مخرب
شریعتی بزرگ بود.بزرگ به معنای واقعی کلمه
بسیار از شما و زحمات فروانی که برای ارتقا فرهنگ کتابخوانی متحمل میشوید سپاس گذارم
زندگی نامه کوروش بزرگ
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک