زندگی نامه کوروش بزرگ
امتیاز دهید
بخشی از پیشگفتار این نسک:
بایسته است که هر ایرانی میهندوست نَسکِ (کتابِ) زندگینامهِ کوروش بزرگ را بخواند تا در کنار یادگیریِ آموزش های فرخویی (اخلاقی) از این رادمرد بُزرگ، هُنر مُبارزه در زندگی را نیز در آموزشگاهِ این بُزرگترین نابغهِ رزمی جهان بیاموزد که چگونه از راه بکارگیری شگردهایِ هوشمندانه و وَدایش های (تصمیم هایِ) خَرَدمندانه و بجا با کمترین هزینه بر گرفتاریهای زندگی روزمره اش چیره گردد.
باهمهِ ویژگی هایِ فرخوییِ (اخلاقی) ستایش انگیزی که کوروش داشت، او یک پدیدهِ جُدابافته ( استثنایی) از مردم ایران نبود، او بازده و دست پروردهِ یک آیین و فرهنگِ آدمساز بود که به جان مردم، هاگ هایِ آدمی (حقوق بشر) و هاگِ (حق) آزادی شان ارج میگُذاشت، همان آیینی که امروز شوربختانه به فراموشی سپرده شده است. در درونِ هر ایرانی میهندوست یک کوروش با همهِ نیکی ها و آزادگیش نهفته است که میتواند از درون او برخیزد و نمایان شود.
بیشتر
بایسته است که هر ایرانی میهندوست نَسکِ (کتابِ) زندگینامهِ کوروش بزرگ را بخواند تا در کنار یادگیریِ آموزش های فرخویی (اخلاقی) از این رادمرد بُزرگ، هُنر مُبارزه در زندگی را نیز در آموزشگاهِ این بُزرگترین نابغهِ رزمی جهان بیاموزد که چگونه از راه بکارگیری شگردهایِ هوشمندانه و وَدایش های (تصمیم هایِ) خَرَدمندانه و بجا با کمترین هزینه بر گرفتاریهای زندگی روزمره اش چیره گردد.
باهمهِ ویژگی هایِ فرخوییِ (اخلاقی) ستایش انگیزی که کوروش داشت، او یک پدیدهِ جُدابافته ( استثنایی) از مردم ایران نبود، او بازده و دست پروردهِ یک آیین و فرهنگِ آدمساز بود که به جان مردم، هاگ هایِ آدمی (حقوق بشر) و هاگِ (حق) آزادی شان ارج میگُذاشت، همان آیینی که امروز شوربختانه به فراموشی سپرده شده است. در درونِ هر ایرانی میهندوست یک کوروش با همهِ نیکی ها و آزادگیش نهفته است که میتواند از درون او برخیزد و نمایان شود.
آپلود شده توسط:
ghalam1356
1390/06/01
دیدگاههای کتاب الکترونیکی زندگی نامه کوروش بزرگ
به همین راحتی! چه استعدادی در خیال پردازی دارید. اگرچه هیچ عکسی از این آوارهای ریخته شده نداشته باشیم و خود باستان شناسان هم نگفته باشند. مثل اینکه تخت جمشید روی سرازیری قرار گرفته که آوارهایش شسته شده اند!
محوطه ی خزانه، دارای سبک معماری ایلامی بوده است و دیوارهای قطور آن در عکس معلوم است، چگونه از دل این دیوارها، ناگهان ستون سنگی ظاهر می شود؟
منظور این است که معماری تخت جمشید مطابق با شرایط منطقه نیست. معماری قابل سکونت که انسان را از گرما و سرما حفظ کند.
طاق بستان بنا نیست؛ نقش سنگی است.
مقبره کورش برای سکونت نیست.
با این همه، من خودم این گفته را قبول ندارم و گفته ی شما صحیح است.
این به عنوان دلیل منطقی شمرده نمی شود؛ زیرا فرضیه ای است که قابل اثبات نیست. و شما مانند همان داستان معروف می گویید اینجا که من ایستاده ام، مرکز زمین است؛ حالا شما بیایید آن را رد کنید.(مغالطه ی طلب برهان از مخالفین)
در واقع این من نیستم که باید گفته ی شما را جواب دهم؛ شمایید که باید فرض خود را اثبات کنید.
کار من راحت است. من می گویم نیمه تمام است؛ چون نیمه تمامی مشهود است و دلیلی بر تمام شدن آن نیست.
بنابراین اصولا لزومی به جواب گفتن من نیست؛ اما با این حال، پاسخ هایی برایتان می آورم. متاسفانه مرا ناامید کردید و قانع شدم که بحث با شما بی نتیجه است.
قبل از هر چیز باید بگویم که شما باید گفته ها را اثبات نمایید، نه توجیه.
وقتی اثری از چوب ها نمانده، از کجا ثابت می کنید که ستون ها چوبی بوده؟ چرا ستون های آپادانا سنگی است؟ نمی توانید بگویید که چون فلان و فلان گفته اند. این مستند، در حال بررسی فنی است و نه تاریخی.
حالا سقف ها پیشکش، ولی آوار دیوارها که باید بسیار زیاد باشد، کجاست؟ به عنوان مثال، لابد سرگذشت حفاری های چغازنبیل را می دانید. اما اینجا در تالار آپادانا، در عکس های قبل از حفاری ها چیزی جز هیچ دیده نمی شود.
این دیگر نهایت ساده انگاری است. چه کسی چنین چیزی گفته؟ دیوارهای بناهای دیگر، مثلا همان خزانه، چرا از بین نرفته اند و در عکس های قدیم هستند.
این توجیه است، شما باید آن آوارهای ریخته شده را با عکس نشان دهید.
جواب دادن بدون سند و مدرک و دادن اسناد غلط به قصد اغتشاش در بحث و نوشتن مکرر قسمت هایی از داستان های تاریخی مانند داستان نوروز و... در جایی که مناسبتی ندارد. اگر این تمدن بزرگ است، که نیاز به اینها ندارد. همه آن را می دانند. در ضمن سرتان را از ایران بیرون کنید تا آثار عظمت را بدون نیاز به داستان پردازی ببینید.
چه می خواهید بگویید؟ حتما اینکه مهره ی حکومت است! البته حتما مهره ی حکومت است که اجازه ی نشر ادامه ی کتاب هایش را نمی دهند، او را به خاطر چاپ کتابش در خارج، به جرم قاچاق کتاب به دادگاه می کشند، سخنرانی اش را در دانشگاه مشهد به اغتشاش می کشند، وبلاگ و سایتش را بارها فیلتر و حتی کلاً حذف می کنند، اجازه ی پخش مستندش را از تلویزیون نمی دهند، در دانشگاه و همه جا به تبلیغ تاریخ فعلی مشغولند و در برابرش فضای سکوت ایجاد کرده اند. این هم شد مهره؟
لطف کن برای ما مشخص کن من بدنبال تبلیغات چه چیزی هستم اگه منظورت تبلیغات ایران باستان تمدن ایران اینقدر غنی وبزرگه من حتی تصور قطره بودن دراین دریا نمی تونم بکنم
ماکی باشیم که تبلیغات کوروش بزرگ ویا تخت چمشید و.... بکنیم تاریخ گواه همه چیز است...
اقای دگراندیش نوع ادبیات خودت نگاه کن چقد رتهاجمی چقدر بی طاقت دربرابر یک انتقاد نمی دانم شایدقبول نداشتن شخصیتی با ارزشی چون مرحوم استادنگهبان اگه بخوام شاگردان ایشان بشمارم ازیک کتاب بیشتر میشه را از استاد کم مایه ات یاد گرفته باشی توی همه زمینه از زبان شناسی وتاریخ باستان شناسی خودرا ازکسانی حداقل 50الی60سال عمرخود در راه تحقیق گذاشته اند خودرا بالا تر میدانید درصورتی یک ورق از ازاینمه علم یاد نگرفته ا ید حلا کی متعصب کوره وکره هست توی نوشته هات گفتی تاریخ خوندی اماهیچ نشانی ازکسی که کمترین آشنایی از تاریخ داشته باشی نیست این از کامنت ها مشخصه
من باشماسرجنگ وجدل ندارم ودشمنی نیز باشما ندارم امابعضی مواقع فکر میکنم واقعا شما ایرانی هستید خدا شکر همه مثل شما فکر نمی کنند
نمی دان این چه استدلالی است که همه باید حرف های شماه باید بدون سندومدرک فقط براساس فرضیات یک آدمی مجهول الحالی که که با ذربین حماقت وبه شکلی ناشیانه ای صفحات تاریخ ورق میزنه قبول کنند اما هرسندی برای شما بیاوریم شما قبول کنید
تراخدا اینقدر سنگ این آدم بی ارزش به سینه نزن این آدم مهره سوخته است باورکن حیف مقررات سایت به من اجازه گفتن بیشتر نمی ده
هر چند مانند نمونه های دیگر، فکر نمی کنم حتی یک کتاب پورپیرار را خوانده باشید.
اگر اشتباه نکنم شما کرد هستید، پس لااقل سری به طاق بستان بزنید و ببینید چگونه یک اثر هلنی را برای شما به عنوان ساسانی جا زده اند و شما را وادار کرده اند بپذیرید که یک پادشاه ساسانی، بر طاق کوچک نیمه تمامش، نوشته است «من شاپور...» تا همگان بدانند که عظمت او در این حد است که با نشانه های فرهنگ هلنی، اثری بسازد؛ نتواند تمامش کند و عجولانه با کتیبه ای که حتی فعل ندارد، مارک شاپور بر آن بزند و ما هم این اثر حقیر کپی شده از طاق های رومی را، نشان عظمت سلسله ای بدانیم که به جنگ رومیان رفته است.
خدا را شکر، دید من روشن است. سالیان درازی با این موهومات دلخوش بودم و نیازی هم به مشتی پول پرست صاحب عنوان ندارم که مرا به قبول چیزی وادارند که مخالف عقل من است و خودشان هم نمی توانند از آن دفاع کنند.
این لینک را هم فقط به عنوان یک نمونه برایتان می گذارم تا بدانید مدعیان تاریخ کنونی خود به اشتباهاتشان آگاهند؛ اما نمی گویند و شما اینجا بی خبر از همه چیز، به طرفداری از چیزی مشغولید که نویسندگانش هم می دانند که بی بنیان است.
http://www.hamshahrionline.ir/hamnews/1382/820706/world/cultw.htm
به هر حال خدانگهدارتان.
آقای ساسان. همان طور که گفتم شما فقط به دنبال تبلیغات هستید.تشخیص غیر اشکانی بودن آنها، احتیاجی به امثال نگهبان و... ندارد.
با این حال، شما می توانستید بگویید لینک ها را اشتباه گذاشته ام؛ اما نگفتید، پس لینک های شما صحیح است.
معذرت خواهی هم پیش کش تان که با این روش، هیچ کار خطایی نیازمند عذرخواهی نیست. قضاوت را هم به خوانندگان می سپارم.
در مباحث علمی، هیچ چیز مقدس نیست. معلوم هم نیست که سرزمین مقدس یعنی چه؟!! حالا مگر جاهای دیگر ناپاک اند؟! دین و مذهب و اعتقادات سنتی هم برای افرادی مقدس است، با این حساب، همه ی منتقدان مجرمند!
گفته های شما هم، چون همیشه فقط بهانه گیری کودکانه است.
در مورد «تختگاه هیچ کس» هم شما دو راه پیش رو دارید:
1. نوشتن ردیه: یعنی اینکه اگر آن مستند می گوید، تخت جمشید نیمه تمام است، شما ثابت کنید که تمام بوده است؛ آن هم با شواهد عینی و فنی، نه قول این و آن.
2. نوشتن نقد: یعنی جداکردن قسمت های صحیح آن مستند، از قسمت های ناصحیح آن؛ که در این صورت، مجبورید قسمت های صحیحش را بپذیرید.
ایراد گیری پراکنده هم دردی از شما دوا نمی کند.
اما به عنوان نمونه به چند ایراد شما پاسخ می گویم و شما را وامی گذارم؛ زیرا کسی که با تصویر هم قانع نمی شود، در حالی که هزاران سخن احمقانه ی بدون سند را می پذیرد، در واقع به دنبال یافتن حقیقت تاریخ نیست، بلکه به دنبال قصه شنیدن است.
[b]سکه دریک داریوش که بین آتنی ها و اسپارتی ها به طور متناوب توزیع می شد تا آنها به نفع ایران با هم متحد نشوند. عجیب است که پورپیرار ادعا می کند هخامنشی ها حتی سکه هم نداشتند
پاینده باشد ایران وایرانی
تقلیدی بودن طرحهای تخت جمشید این یکی از آن گاف های بزرگ جناب استاد پورپیرا است.هر انسان کم سوادی می داند که هر تمدنی بر پایه تمدن های قبلی و هم عصر خود شکل می گیرد و شکوفا شده و به اعتلا می رسد.اصلا بدون بهره گیری از تجارب دیگران مگر می توان کاری کرد.حتی در 2500 سال پیش.بهره گیری و ترکیب فنون و نقوش از سه تمدن بابلی-مصری و یونانی چیزی ست که در جای جای تابلوهای راهنمای بازدیدکنندگان در تخت جمشید به چشم می خورد و نه تنها به اصالت بنا لطمه نمی زند بلکه تلفیق نقوش و معماری این سه تمدن و ارتقا آنان در تخت جمشید خود گواهی محکم بر پویایی هنر هخامنشی ست.به یاد داشته باشیم که خلاقیت و نوآوری به معنی عدم استفاده از طرحهای دیگران نیست.اعتلا و ارتقا تجارب پیشینیان همراه با تغییرات بخاطر شرایط اقلیمی خاص آن منطقه خود نوعی خلاقیت و نوآوری ست.
کوتاهی ارتفاع پله های ورودی تخت جمشید ایشان دلیل کوتاهی ارتفاع پله های ورودی تخت جمشید را برای سهولت بالابردن سنگ و دیگر مصالح بر روی سکوی کاخ بیان کرده بدین ترتیب که با ریختن شن روی پله ها یک سطح شیب دار بوجود می آمده و براحتی می توانستند سنگها را به روی ایوان بالایی پارسه بیاورند. خیلی مضحک و خنده دار است.اگر بقول ایشان تخت جمشید یک بنای نیمه ساز بوده و چه لزومی داشته که اول پله ها فرم بگیرند و بعد مصالح برای کاخها از روی پله ها بالا برده شود که احتمال آسیب دیدگی پله ها خیلی بالا می رفته.آیا عقل سلیم حکم نمی کند که از همان سطح شیب دار فرم نیایفته برای حمل مصالح به بالا استفاده شود و پس از پایان ساخت و ساز در ایوان پله ها ساخته شود.اتفاقا این مطلب خود یک ثابت کننده قوی برای این است که تخت جمشید یک بنای کامل بوده. کم ارتفاع بودن پله ها همانطور که در اسناد آمده بیشتر بخاطر این بوده که مهمانها با آرامش و طمانیه خاص هدایا را به داخل تخت جمشید وارد کنند که زیبایی خاصی به مراسم می داده است
ناقص بودن طرح های دیواری تخت جمشید تختجمشید بنایی بوده که به مرور زمان و هر قسمت از آن توسط یکی از پادشاهان هخامنشی ساخته شده و به تدریج توسعه یافته.مانند مسجد النبی که در طول زمان هرکسی مقداری به مساحت آن افزوده که طی آن علاوه بر افزوده شدن قسمتهای جدید بعضا فضاسازی بعضی از قسمتهای قبلی نیز دگرگون می شده.مثلا نقش و نگارهایی اضافه می شده یا قسمتهایی کم و زیاد می گردیده. در این فیلم به پستی و بلندی بعضی از قسمتهای دیوار یا کف و یا ناقص بودن ریش-گوشواره-درخت-کمان و بعضی از قسمتهای دیگر نقوش اشاره شده که با توجه به توسعه تدریجی تخت جمشید و حتی تغییرات در بعضی از قسمتهایی که توسط پادشاهان قبلی ساخته شده و با نظرات پادشاه جدید نقش و نقوشی اضافه می شده یا ممکن بوده ورودی ها و خروجی ها کم و زیاد شوند و خلاصه اینکه این بنا از هر جهت و در همه نقاطش در طول زمان درحال تغییر بوده لذا این دلایل نمی تواند گواهی بر ناتمامی تخت جمشید باشد.اصلا وجود دروازه نیمه تمام که کارگران در حمله اسکندر درحال ساخت آن بوده اند خود گواه این است که تخت جمشید همواره در حال توسعه و تغییرات بودهاست
چرا آوارهای سقف و دیوار تخت جمشید موجود نیست؟
که ساخت بناهای سنگی در دوران هخامنشی در ایران با ملاحظه اینکه یک کشور زلزله خیز بوده صورت گرفته ز این رو تنها ستون ها و ورودی ها سنگی بوده انددر بعضی از قصر ها مثل صدستون-تچر-حرمسرا و .. حتی ستون ها هم چوبی بوده اند که البته قیراندود شده بودنددیوارها را خشتی می ساخته اند(خشت خیلی بهتر از هر چیز دیگری می تواند تنش های ناشی از زلزله را تحمل کند.البته اگر خوب عمل آوری شود.بعنوان مثال در زلزله بم ۷۰ درصد قسمت حاکم نشین آن سالم مانده بود بخاطر عمل آوری با کیفیت بالای خشت آن) و سقف ها را برای اینکه سبک باشند از چوب می سازند تا در صورت فروریختن کمترین آسیب را وارد کنند
بدیهی است که در آتش سوزی تخت جمشید سقف ها براحتی آتش می گیرند و دیوارهای خشتی نیز به سهولت در اثر باد و باران و آفتاب و مهتاب شسته شده و چون تخت جمشید بر روی کوه و ارتفاع واقع شده از کوه سرازیر شده و نباید پس از ۲۵۰۰ سال انتظار وجود آوار دیوار یا سقف را در اطراف آن داشت. برای من جای بسی تعجب است. در تخت جمشید موزه ای وجود دارد که دقیقا مانند حالت واقعی آن در ۲۵۰۰ سال پیش بازسازی شده و ایشان اگر خوب دقت می کردند می توانستند خشتی بودن دیوارها و چوبی بودن سقف ها را در این بنای بازسازی شده مشاهده کنند. بازهم ایشان در جای دیگری می گویند پایه ستون های کاخ خزانه چرا اینقدر سالم مانده اما مثلا در کاخ آپادانا متلاشی شده پس می توان نتیجه گرفت که پایه ستون های سالم در همین چند سال اخیر ساخته شده اند.اما در پاسخ باید گفت که از آنجایی که ستون های بعضی از کاخها چوبی بوده در اثر حریق سقف و ستون از بین رفته و تنها پایه ستون ها باقی مانده که در اثر مرور زمان مدفون شده اند و بهتر از بقیه سالن ها که ستون سنگی داشته اند محفوظ مانده اند.در عکس زیر بخیال ایشان کارگران در حال تخریب بقایای معبد ایلامی و کاشتن پایه ستون های کاخ خزانه هستند.اما غافل از اینکه کارگران مشغول آواربرداری از روی بقیه ستون ها هستند.بقایای دیوار هم که به نظر ایشان مربوط به معبد ایلامی ست همانطور که توضیح داده شده بقایای دیوار قصر است.
هیچ بنای سنگی در قبل و بعد از تخت جمشید در تاریخ ایران نمی توان یافت.!!! : استدلال ایشان این است که چون در ایران تفاوت دما در شب و روز به ۲۰ درجه می رسیده بناهای سنگی به زودی در این سرزمین متلاشی می شده اند و اصلا هیچ بنای سنگی را در تاریخ ایران قبل و بعد از تخت جمشید نمی توان یافت.عجیب است.اگر ایشان کمی به اقصی نقاط ایران سفر کرده باشند انبوهی از بناهای سنگی در اقصی نقاط ایران یافت می شود. طاق بستان در کرمانشاه معبد آناهیتا در بیشابور کازرون و در کنگاور کرمانشاه مقبره کوروش و کاخ کوروش در پاسارگاد مقبره مادر کوروش در نزدیکی برازجان بوشهر کلیسای سنت استپانوس-ننه مریم -چوپان و هزاران کلیسای دیگری که در مرزهای شمال غربی ایران-شهرهای جلفا و بازرگان وجود دارند
به نظر من هر کاربر معمولی که وارد این سایت میشود به سادگی می تواند که این سایت کمترین شباهت به یک سایت فرهنگی دارد بیشتر آدمو به یاد سایت هاتبلیغ گر قرص و محرک ها وانواع کرم ها می اندازد که تعدادشان کم نیستند وهدفی جز فروش محصوالات خود ندارند البته تاجایکه من می دانم این سایت هنوز مجوز ارشادخودش هم نگرفته
امادر مورد این که درمور د کتاب فروشی جرم است این را بایدبگویم جرم نیست منتهااگراین کتابها به تحریف تاریخ سرزمین مقدس بپردازد جرم که آسونه از هر گناهی بدتره
در مورد دکتر پرویز رجبی به خدمتان بگویم که ایشان کتاب مجانی نمیدهد اما من حداقل دوتااستاد گرانمایه رامیشناسم کهاثار خود رابه صورت پی دی اف وبه صورت رایگان
در وبگاهای خود متشر می کنند که دکتر امیر حسین خنجی ودکترغلامرضا وطن دوست که اگه بخواهید آدرس سایت شان در گوگل موجود است ...
امامن بخواهم درمورد انتشارات کارنگ و این آقای توده ای سابق وهمچینین نحوه سهامدارشدن ایشان در انتشارات نیل وچند جای دیگربنویسم به طور حتم کامنت من حذف خواهدشد
اماازاصرار عجیب این آقا در ویراستار ی کتاب داریوش بزرگ نوشتهی هایدماری کخ ترجمهی دکتر پرویز رجبی، انتشارات کارنگ جای بسی تعجب دارد چطور آدمی برای بزرگ شدن
چگونه خودرا به دکترپرویز رجبی چسبانده اند تشایدبتواننددراوایل کاربرای کلاه خودپشمی بسازند
منتظر سوالات بعدی من باشید