پاجوش
نویسنده:
منصور یاقوتی
امتیاز دهید
این داستان، از آن دسته از داستانهایست که خط به خطِ آن از واقعیت های اجتماعِ کثیف ما و فقرِ مالی و فقرِ در شعور و فرهنگِ این جامعه سخن گفته است و آفرین و درود بر <منصور یاقوتی> که اینچنین عالی، مشکلات و خطرات و کثیفی های زندگی را در قالبِ یک داستان بیان کرده است
داستان در موردِ پسر بچه ای به نامِ <عبدل> است که در خانواده ای فقیر و در کرمانشاه زندگی میکند و تا کلاسِ پنجم بیشتر درس نخوانده و تا جایی که میتوانسته از پدر و مادرش کتک خورده است و تنها امیدش خواهر کوچکی است که دارد.... <عبدل> تصمیم میگیرد تا کاری پیداکرده و خرج خودش را درآورده و کمک خرجِ خانواده اش باشد
یکبار در یک کبابی و بار دیگر در یک جگر فروشی مشغول به کار میشود، امّا هر دو بار صاحب کارهایِ او با نهایتِ حیوان صفت بودن، قصد تجاوز به این کودکِ سخت کوش را داشته و سبب شدند تا دیدِ او نسبت به زندگی و مردمانی که در کنارِ او زندگی میکنند، تغییر کند.
بیشتر
داستان در موردِ پسر بچه ای به نامِ <عبدل> است که در خانواده ای فقیر و در کرمانشاه زندگی میکند و تا کلاسِ پنجم بیشتر درس نخوانده و تا جایی که میتوانسته از پدر و مادرش کتک خورده است و تنها امیدش خواهر کوچکی است که دارد.... <عبدل> تصمیم میگیرد تا کاری پیداکرده و خرج خودش را درآورده و کمک خرجِ خانواده اش باشد
یکبار در یک کبابی و بار دیگر در یک جگر فروشی مشغول به کار میشود، امّا هر دو بار صاحب کارهایِ او با نهایتِ حیوان صفت بودن، قصد تجاوز به این کودکِ سخت کوش را داشته و سبب شدند تا دیدِ او نسبت به زندگی و مردمانی که در کنارِ او زندگی میکنند، تغییر کند.
آپلود شده توسط:
mrezie67
1390/04/19
دیدگاههای کتاب الکترونیکی پاجوش