دریاچه
نویسنده:
دافنه دو موریه
مترجم:
فریدون حاجتی
امتیاز دهید
✔️ دنیای رویایی دخترکان ده دوازده ساله، دنیایی است به روشنی و وضوح واقعیت. در این عرصه هر قطره باران، هر لطیف برگ گلبرگ ها، هر نیلوفر آبی و هر وزش نسیمی که به نظر ما به اصطلاح بزرگترها بی جان و بی روح است، دارای روح و جان است و به فصاحتی و به شیوایی سخن سرایان بزرگ، سخن می گویند. در این دنیا اشیاء، شکل و هیئتی دیگر غیر از آنچه که من و تو می بینیم دارند. یک گیره لباس اگر از دیگر گیره های هم سنخ خود جدا بماند، غمگین و تنها می شود و یک ریگ، می بایست در کنار دیگر ریگ ها باشد تا تنهایی را حس نکند. برای اینان اعماق کبود آبها، دنیایی روشن دارد، دنیایی پر از شگفتی، دنیای بی رنج، بی درد و پر از آگاهی و دانش. ساکنان آنها همه لبخند بر لب دارند، همه مهربانند. اگر چه اشباحی بی چهره اند و دنیای روشن ژرفای آبهای تیره دریاچه، آنقدر زیبا و آنقدر دوست داشتنی است که قهرمان داستان زیباترین و گرانبهاترین گنجینه های خود را که از جمله ته مدادی است که مظهر آوردن بخت خوش است، آنجا می سپارد و بالاخره با رضایت خاطر می رود تا خود را به زلال دریاچه بسپارد و به شکوه آن همه زیبایی پای نهد.
بیشتر
آپلود شده توسط:
اسپارتاکوس
1390/06/29
دیدگاههای کتاب الکترونیکی دریاچه
کتاب (دزد در جنگل نیست) نوشته خانم استرید لیندگرن را اگر در دسترس داشتید بگذارید .
ممنون از همه الطافتان.