رسته‌ها
زندگانی من
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 83 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 83 رای
این کتاب درسال 1323 توسط نویسنده چاپ شده است و تا پیش از انقلاب اسلامی چند بار تجدید چاپ شده است و بعد از انقلاب اسلامی هیچ گاه اجازه انتشار نداشته است .

کتاب به دو بخش کلی تقسیم می شود :
بخش نخست از کودکی نویسنده تا سی سالگی را دربر می گیرد و بخش دوم به خاطرات نویسنده در عدلیه تحت عنوان ( ده سال در عدلیه )
یکی از مهمترین بخشهای کتاب چگونگی ملا شدن و تغییر نگرش احمد کسروی به ملایی است که لباس ملایی را کنار می گذارد (چگونه از ملایی رهایی گردیدم ) و مورد لعن ملاها قرار می گیرد و آزارهایی که از بعضی از آنها می بیند .
کسروی در کتاب زندگانی من به برخوردهای خود با برخی از ملاها اشاره می کند و چگونگی فراگیری دانشهای نوین و زبانهای که فرا گرفته است و به بحثهای خود با بهاییان و سفرهایی که به مناطق مختلف ایران و خارج داشته است و... می پردازد . سفر به خوزستان در زمان شیخ خزعل و علاقه اش به مشروطه را بیان می کند ....
در بخش دوم کتاب به 12 سالی که در عدلیه مشغول کار بوده است می پردازد و به احکامی که صادر کرده است و به حکمی که دربار را محکوم کرده است اشاره می شود و به چگونگی بیرون آمدن از عدلیه پرداخته می شود .

در مقدمه کتاب آمده است:
به خوانندگان کتاب
من هرگز دوست نداشته بودم که مردی شناخته گردم و نامم به زبانها افتد ولی چون خواه نا خواه افتاده بسیار بجا می بود که تاریخ زندگانیم را خودم بنویسم که نیاز نباشد دیگران بپرسند و بجویند و چیزهایی از راست و دروغ بدست آید.
احمد کسروی به دشمنانی که شایعه پخش می کنند اشاره می کند و همین طور به روزنامه ای مصری که ستایش مبالغه آمیز از او می کند اشاره می کند و دلیل خود را از نگارش کتاب بیان حقیقت اعلام می کند.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
93
آپلود شده توسط:
shahab2005
shahab2005
1388/05/08

کتاب‌های مرتبط

برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی زندگانی من

تعداد دیدگاه‌ها:
10

روز به روز به تحسین کنندگان کسروی افزوده میشه ولی روز به روز هم از پرورش و ظهور کسروی ها دورتر میشیم،وای بر ما ملت بی سواد و پر ادعا
کسروی انسان آزاده ایی که ثابت کردمی توان باصدای رسااعتراض کرد وبه افکار پوچ آدمی خندید.خیلی برای این آزاده احترام قایل هستم.حیف که شجاعت درایرانی جماعت مرده و ویروس ترس جانمان راتخریب کرده.روحش شاد ویادش گرامی باد.
کسروی مثال آن پسر داستان اندرسن است که به خود جرات داد و گفت پادشاه لخته! کسی جرات نمی کرد جای او باشد اما او را تحسین می کردند. او جانش را در راه آزادی فکر از سیاه چال دین فدا کرد آزادیم را مدیون او هستم نه ستارخان
خوبستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت
تاسف داره كه به اين قسمت فقط يك نفر رجوع كرده.
واقعا متاسفم
من برای این کتاب عکس گذاشتم ولی نمیاره چرا ؟ :-(
زندگانی من
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک