نامه نامور: گزیده شاهنامه فردوسی
نویسنده:
فردوسی
مصحح:
محمدعلی اسلامی ندوشن
امتیاز دهید
شاهنامه هزار سال است که کتاب اول ایران بوده است. اثر دیگری نمی شناسیم که به اندازه این کتاب در سرنوشت یک کشور اثرگذار بوده باشد. با ایجاد شاهنامه، ایرانی، به عنوان قومی شناخته شد که در هر شرایط، به رغم شیب و فرازها، ادامه حیات خواهد داد.
اما از این مهم تر جنبه دیگری است از شاهنامه، و آن این است که یک کتاب انسانی است. در این کتاب انسان در انسانیت خود تثبیت میشود، یعنی می نماید که می تواند شایسته این نام باشد. می تواند با همه پای بندیهای خاکی خود، به درجه ای ارتقا یابد که فراتر از چند دهه زندگی محقر این جهانی است.
از همین روست که شاهنامه یک کتاب جهانی می شود. خطاب او، خطاب جهانی است، نه خاص یک کشور، یک ملت یک دوران، در نبرد همیشگی میان نیکی و بدی، او جهت گیری روشن خود را دارد، سرنوشت بشر پوینده را می سراید، در ابعاد چندگانه اش.
در نامه نامور گزیده ای صورت گرفته که شاهنامه همان شاهنامه باشد، منتها با حجم کمتر، یعنی همه محتوای اصلی خود را حفظ کند. چون باریک تر شده است، آسان تر در آغوش قرار می گیرد.
از مقدمه
- «گمان نمیکنم که کتابی در زبان دیگری یافت شود که بیش از هزار سال از عمر سرودنش گذشته، و با این حال برای مردمش قابل دریافت باشد، آنگونه که شاهنامه برای فارسی زبان هست. کتابی به این حد کهن، و بدین پایه نو، که قهرمانهایش از هر زندهای زندهتر مینمایند، آیا نباید گفت که روح ایران را در خود به امانت دارد، و این دو، یعنی شاهنامه و روح ایران، از هم جدائیناپذیر شدهاند؟»
- «اگر شاهنامه خللناپذیر است، برای آن است که در آن زندگیِ گذرا و موجود، با نوعی حیات آرمانی و برتر، نوعی اکسیر زوالناپذیر، پیوند میخورد.»
- «در این کتاب، هیچ گاه فوران زندگی از برابر چشم دور نمیشود. همه چیز جوشان و رویان است، مرگ نیز به خواب رفتن است. با این تعبیر: «نه جنبید هرگز، نه بیدار گشت!»
- «زن و مرد و دوست و دشمن، ایرانی و انیرانی، همگی حقّ زندگی را ادا میکنند و چون «گاه گذشتن شد» به آرامی میگذرند، چنانکه گوئی به زندگی دیگر میخرامند.»
- «هر شاهکار جهانی بخشی از کشش و کوشش نوع بشر را در خود جای داده است. از نوع جنگ ، زندگی و مرگ ، عشق ، خوشبختی و تیره روزی ، نابکاری و بزرگمنشی ، افسانه و تاریخ و غیره... شاهنامه کتابی است که همة اینها را به رفیعترین زبان در خود جمع دارد، و اگر به فرض، ملّتی همین امروز هم میخواست که روال زندگی خود را برحسب جهانبینی و آموزش یک کتاب طرحریزی کند، گمان میکنم که جامعترین دستورنامهای که برای انتخاب شایستهترین زندگی ممکن بر روی خاک مییافت، شاهنامه بود.»
-- «میتوان اطمینان داشت که در «نامة نامور» همة بخشهای برجستة شاهنامه گنجانده شده است، و این کوشش بوده است که از جوهر و جان آن چیزی از آن برکنار نماند.»
سخن چون برابر شود با خرد روان سراینده رامش برد
باآنکه سهم من در آن کمترین بوده است، و هرچه هست و نیست سخن فردوسی است، بااین حال، «نامة نامور» را درخشانترین کاری میدانم که بر آن اهتمام ورزیدهام. به همراه «باغ سبز عشق»، (گزیدة مثنوی) - که حماسة ایران بعد از اسلام است - دو شاهکار با هیئتی باریک شده، ولی نه کمتر دلارا، به خوانندة فارسی زبان عرضه میشوند، دو کتابی که باید در خانة هر ایرانی باشند.
بیشتر
اما از این مهم تر جنبه دیگری است از شاهنامه، و آن این است که یک کتاب انسانی است. در این کتاب انسان در انسانیت خود تثبیت میشود، یعنی می نماید که می تواند شایسته این نام باشد. می تواند با همه پای بندیهای خاکی خود، به درجه ای ارتقا یابد که فراتر از چند دهه زندگی محقر این جهانی است.
از همین روست که شاهنامه یک کتاب جهانی می شود. خطاب او، خطاب جهانی است، نه خاص یک کشور، یک ملت یک دوران، در نبرد همیشگی میان نیکی و بدی، او جهت گیری روشن خود را دارد، سرنوشت بشر پوینده را می سراید، در ابعاد چندگانه اش.
در نامه نامور گزیده ای صورت گرفته که شاهنامه همان شاهنامه باشد، منتها با حجم کمتر، یعنی همه محتوای اصلی خود را حفظ کند. چون باریک تر شده است، آسان تر در آغوش قرار می گیرد.
از مقدمه
- «گمان نمیکنم که کتابی در زبان دیگری یافت شود که بیش از هزار سال از عمر سرودنش گذشته، و با این حال برای مردمش قابل دریافت باشد، آنگونه که شاهنامه برای فارسی زبان هست. کتابی به این حد کهن، و بدین پایه نو، که قهرمانهایش از هر زندهای زندهتر مینمایند، آیا نباید گفت که روح ایران را در خود به امانت دارد، و این دو، یعنی شاهنامه و روح ایران، از هم جدائیناپذیر شدهاند؟»
- «اگر شاهنامه خللناپذیر است، برای آن است که در آن زندگیِ گذرا و موجود، با نوعی حیات آرمانی و برتر، نوعی اکسیر زوالناپذیر، پیوند میخورد.»
- «در این کتاب، هیچ گاه فوران زندگی از برابر چشم دور نمیشود. همه چیز جوشان و رویان است، مرگ نیز به خواب رفتن است. با این تعبیر: «نه جنبید هرگز، نه بیدار گشت!»
- «زن و مرد و دوست و دشمن، ایرانی و انیرانی، همگی حقّ زندگی را ادا میکنند و چون «گاه گذشتن شد» به آرامی میگذرند، چنانکه گوئی به زندگی دیگر میخرامند.»
- «هر شاهکار جهانی بخشی از کشش و کوشش نوع بشر را در خود جای داده است. از نوع جنگ ، زندگی و مرگ ، عشق ، خوشبختی و تیره روزی ، نابکاری و بزرگمنشی ، افسانه و تاریخ و غیره... شاهنامه کتابی است که همة اینها را به رفیعترین زبان در خود جمع دارد، و اگر به فرض، ملّتی همین امروز هم میخواست که روال زندگی خود را برحسب جهانبینی و آموزش یک کتاب طرحریزی کند، گمان میکنم که جامعترین دستورنامهای که برای انتخاب شایستهترین زندگی ممکن بر روی خاک مییافت، شاهنامه بود.»
-- «میتوان اطمینان داشت که در «نامة نامور» همة بخشهای برجستة شاهنامه گنجانده شده است، و این کوشش بوده است که از جوهر و جان آن چیزی از آن برکنار نماند.»
سخن چون برابر شود با خرد روان سراینده رامش برد
باآنکه سهم من در آن کمترین بوده است، و هرچه هست و نیست سخن فردوسی است، بااین حال، «نامة نامور» را درخشانترین کاری میدانم که بر آن اهتمام ورزیدهام. به همراه «باغ سبز عشق»، (گزیدة مثنوی) - که حماسة ایران بعد از اسلام است - دو شاهکار با هیئتی باریک شده، ولی نه کمتر دلارا، به خوانندة فارسی زبان عرضه میشوند، دو کتابی که باید در خانة هر ایرانی باشند.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی نامه نامور: گزیده شاهنامه فردوسی
شاهنامه كتاب اوّل ايران است. چون براي هر كسي اين فرصت نيست كه سراپاي اين اثر عظيم را بخواند، گزيدهاي از آن تهيّه شده است.
در پيشگفتار كتاب آمده است:
- «گمان نميكنم كه كتابي در زبان ديگري يافت شود كه بيش از هزار سال از عمر سرودنش گذشته، و با اين حال براي مردمش قابل دريافت باشد، آنگونه كه شاهنامه براي فارسي زبان هست. كتابي به اين حد كهن، و بدين پايه نو، كه قهرمانهايش از هر زندهاي زندهتر مينمايند، آيا نبايد گفت كه روح ايران را در خود به امانت دارد، و اين دو، يعني شاهنامه و روح ايران، از هم جدائيناپذير شدهاند؟»
- «اگر شاهنامه خللناپذير است، براي آن است كه در آن زندگيِ گذرا و موجود، با نوعي حيات آرماني و برتر، نوعي اكسير زوالناپذير، پيوند ميخورد.»
- «در اين كتاب، هيچ گاه فوران زندگي از برابر چشم دور نميشود. همه چيز جوشان و رويان است، مرگ نيز به خواب رفتن است. با اين تعبير: «نه جنبيد هرگز، نه بيدار گشت!»
- «زن و مرد و دوست و دشمن، ايراني و انيراني، همگي حقّ زندگي را ادا ميكنند و چون «گاه گذشتن شد» به آرامي ميگذرند، چنانكه گوئي به زندگي ديگر ميخرامند.»
- «هر شاهكار جهاني بخشي از كشش و كوشش نوع بشر را در خود جاي داده است. از نوع جنگ ، زندگي و مرگ ، عشق ، خوشبختي و تيره روزي ، نابكاري و بزرگمنشي ، افسانه و تاريخ و غيره... شاهنامه كتابي است كه همة اينها را به رفيعترين زبان در خود جمع دارد، و اگر به فرض، ملّتي همين امروز هم ميخواست كه روال زندگي خود را برحسب جهانبيني و آموزش يك كتاب طرحريزي كند، گمان ميكنم كه جامعترين دستورنامهاي كه براي انتخاب شايستهترين زندگي ممكن بر روي خاك مييافت، شاهنامه بود.»
-- «ميتوان اطمينان داشت كه در «نامة نامور» همة بخشهاي برجستة شاهنامه گنجانده شده است، و اين كوشش بوده است كه از جوهر و جان آن چيزي از آن بركنار نماند.»
سخن چون برابر شود با خرد روان سراينده رامش برد
باآنكه سهم من در آن كمترين بوده است، و هرچه هست و نيست سخن فردوسي است، بااين حال، «نامة نامور» را درخشانترين كاري ميدانم كه بر آن اهتمام ورزيدهام. به همراه «باغ سبز عشق»، (گزيدة مثنوي) - كه حماسة ايران بعد از اسلام است - دو شاهكار با هيئتي باريك شده، ولي نه كمتر دلارا، به خوانندة فارسي زبان عرضه ميشوند، دو كتابي كه بايد در خانة هر ايراني باشند.
(چاپ سوم، نشر قطره)
پيشگفتار
دروة اساطيري و داستاني
درآمد كتاب
نخستين پادشاهان از كيومرث تا جمشيد
ضحّاك، كاوه، فريدون و پسران
زال و رودابه
از نوذر تا كاووس
ماجراهاي كاووس شاه
داستان رستم و سهراب
داستان سياوش
پادشاهي كيخسرو
داستان فرود سياوش
هنگامة هماون، نبرد رستم با كاووس
اشكبوس و خاقان چين
داستان بيژن و منيژه
دنبالة نبرد كين خواهي
جنگ بزرگ كيخسرو با افراسياب
گشتاسب و ظهور زرتشت
داستان رستم و اسفنديار
پايان كار رستم و ويراني سيستان
دورة تاريخي
اردشير بابكان
شهرياري شاپور
از شاپور ذوالاكتاف تا بهرام گور
پادشاهي بهرام گور
از يزدگرد تا نوشيروان
خسرو انوشيروان
هرمز، بهرام چوبينه، پرويز
داستان خسرو با شيرين
از شيرويه تا يزدگرد
پادشاهي يزدگرد و پايان كار