سنمار
نویسنده:
بهرام بیضایی
امتیاز دهید
بیضایی در نمایشنامه ی «مجلس قربانی سنمار»، داستان معماری را روایت می کند که از پدری ایرانی و مادری رومی است اما چون می داند که همه به داستان و پایان آن آگاه اند، برای باز گفت آن دیگر وقت هزینه نمی کند و داستان را از پایان می آغازد، از جایی که سنمار از بالای قصر به پایین افکنده شده و مُرده. و اینک آن مُرده است که مثل مجالس شبیه خوانی از جا برمی خیزد و با بیانی شاعرانه – که جذابیت نمایش در گرو آن است- ، قصه ی مرگش را راوی می شود.
سنمار ِ بیضایی فراز و نشیب های بسیاری را در ساختن خورنق به خود هموار می کند، او خورنق را نمی سازد بلکه در حقیقت او رؤیایی را که سال ها در سرش می چرخیده، می سازد و به معنای بهتر خود را می سازد. گویی هر خشتی که از خورنق بالا می رود، خود سنمار است که پله های معرفت را یکی یکی پشت سر می گذارد.
بیشتر
سنمار ِ بیضایی فراز و نشیب های بسیاری را در ساختن خورنق به خود هموار می کند، او خورنق را نمی سازد بلکه در حقیقت او رؤیایی را که سال ها در سرش می چرخیده، می سازد و به معنای بهتر خود را می سازد. گویی هر خشتی که از خورنق بالا می رود، خود سنمار است که پله های معرفت را یکی یکی پشت سر می گذارد.
آپلود شده توسط:
baranziba
1388/04/31
دیدگاههای کتاب الکترونیکی سنمار
با تشکر از شما باران زیبا
سمنار یا سنمار؟
;-)
90 پست دادین ...
(!) :-(
مرسی