رسته‌ها
بازنویسی روایت شفق
امتیاز دهید
5 / 4.2
با 13 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.2
با 13 رای
سردوزامی نویسنده‌ای است که کاملاً عریان می‌نویسد و تمام کلمات برایش برابرند.

از مقدمه
شفق می گوید: می گویی عرق نخورم؟ پس چکار کنم؟ ببین من بارها گفته ام. من این روزها را دارم زیادی زندگی می کنم. زندگی من باید همان یازده سال پیش تمام می شد. نگذاشتم...
من زندگی می کنم. البته عرق خوردن هنری نیست، اما چه عیبی دارد یکی زندگیش را این جوری بگذراند؟ هان؟ چه بدی دارد؟
شفق می گوید: من هرچی می خواسته ام ببینم دیده ام. تا آنجایی که می توانسته ام کار کرده ام، درس خواندم، معلم شدم. وقتی احساس کردم میتوانم کاری کنم، سیاسی شدم. می خواستم نقطه ای بشوم تو تاریخ اما
نمی دانستم که اگر هم بشوم نقطه ای می شوم از چیزی که سراپا گه است...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
186
آپلود شده توسط:
hreza
hreza
1390/01/26
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی بازنویسی روایت شفق

تعداد دیدگاه‌ها:
1
بازنویسی روایت شفق
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک