رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید یا در مورد این اثر محق هستید، با ما تماس بگیرید.

سنگ کیمیا (چند نوشته کوتاه و بلند)

سنگ کیمیا (چند نوشته کوتاه و بلند)
امتیاز دهید
5 / 4.2
با 33 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.2
با 33 رای
مادرم نواده رستم بود:
وقتی بچه بودم خیال می کردم مادرم نواده رستم است. مادرم شاهنامه دوست و شاهنامه شناس بود و این کتاب در خانه مان عزت و احترام خاصی داشت. مادرم، همه داستانهای شاهنامه و قهرمانان آنها را می شناخت و بعضی از قسمتهای مهم تر آنها مثل نبرد رستم و سهراب، ملاقات زال و رودابه و جنگ رستم و اسفندیار را تماماً از حفظ می دانست. همین داستانها لالائی من بودند و من گاهگاهی هم خواب قهرمان های شاهنامه را می دیدم.
با این که شاهنامه اش از بهترین و کامل ترین چاپ ها بود مادرم بعضی تصویر هایش را نمی پسندید و به آنها ایراد می گرفت. به نظرش می رسید که رستم و دیو سفید و دیگر قهرمانها در این تصاویر ابهت و عظمتی را که شایسته اش بودند ندارند میگفت: «نه! رستم این شکل نبود. بلندتر بود، زیباتر و برازنده تر بود ...» یا می گفت: « نه، این رخش نیست! اسب رستم با اسبهای دیگر فرق داشت، اینجا عکس یک اسب معمولی را کشیده اند...» انگار رستم و اسبش را از نزدیک می شناخت! از قهرمانان شاهنامه طوری صحبت می کرد مثل این که قوم و خویش هایش باشند. با چنان عمق و عاطفه ای از زیبانی رودابه، یا از کودکی سهراب و شباهتش به رستم می گفت که آدم خیال میکرد آن ها را شخصاً شناخته و با آن ها زندگی کرده!...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
hamid
hamid
1388/04/23

کتاب‌های مرتبط

ایهام
ایهام
4.7 امتیاز
از 29 رای
مکتب نو
مکتب نو
4.4 امتیاز
از 7 رای
ادکلن تلخ: مجموعه داستان
ادکلن تلخ: مجموعه داستان
4.6 امتیاز
از 5 رای
معصومه: مجموعه قصه
معصومه: مجموعه قصه
4.4 امتیاز
از 10 رای
لباس رسمی ترس: مجموعه قصه
لباس رسمی ترس: مجموعه قصه
4.6 امتیاز
از 24 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی سنگ کیمیا (چند نوشته کوتاه و بلند)

تعداد دیدگاه‌ها:
0
دیدگاهی درج نشده؛ شما نخستین نگارنده باشید.
سنگ کیمیا (چند نوشته کوتاه و بلند)
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک