رسته‌ها
کوروش کبیر
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 254 رای
نویسنده:
درباره:
کوروش کبیر
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 254 رای
«هارولد لمب» متن انگلیسی این کتاب را در سال 1960 میلادی در نیویورک منتشر کرد.
وی طی چند سفر مطالعاتی به ایران و با تحقیق در تاریخ، ادب و داستان‌های ایران و بعضی ملل مجاور، مقالات و کتاب‌هایی در این زمینه منتشر کرده که تعدادی از آن‌ها به فارسی نیز ترجمه و طبع شده است.
تألیفات معروف این نویسنده نظیر عروس ایران، عمر خیام، چنگیزخان، تیمور لنگ، جنگ‌های صلیبی، سلیمان فاتح، اسکندر مقدونی و... از جمله کتاب‌های این پژوهشگر است.
کتاب «کوروش کبیر» در بهمن‌ماه سال 1335 با همکاری موسسه انتشارات فرانکلین و توسط کتاب‌فروشی زوار در تهران طبع و نشر شد، سبک مولف در تمام این تألیفات، شرح مطالب تاریخ به شکل وصف و داستان است.
در این کتاب تاریخی نامیدن نقاط جغرافیایی با نام‌های وصفی مانند «دریای گیاه» به جای جلگه‌های شمالی اروپا و «سرزمین گود» به جای دره تفلیس، «کوه‌های سفید» به جای کوه‌های قفقاز، «کوه بلورین» به جای دماوند و «دریای کبود» به جای دریای سیاه و نظایر آن، ابهام خواننده را به دنبال ‌دارد.
در باب بعضی از نام‌های دیگر مذکور در کتاب نیز می‌توان با ملاحظاتی اظهار کرد که «ارپیگ» یا «هارپاگوس» به نظر یوستی (دانشمند اهل ماد) حتی از خاندان شاهی بوده و معلوم نیست چرا مولف او را ارمنی دانسته، مادها و ارمنی‌ها با این‌که هر دو از قوم ایرانی بوده‌اند؛ ولی قوم واحد به‌شمار نمی‌رفته‌اند.
این کتاب در هفت بخش تنظیم شده است که می‌توان به شناخت کوروش، آغاز کودکی در کوهستان، سوگند کوروش، گنج کرزوس، در آتش باختری، بابل سقوط می‌کند، دعوت مغ و پایان کار اشاره کرد.
فهرست اعلام، پایان بخش این کتاب تاریخی است که خوانندگان را با واژه‌های اصلی این کتاب آشنا می‌کند.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
396
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
ramin12345
ramin12345
1390/01/12

کتاب‌های مرتبط

هذیان زمستانی
هذیان زمستانی
4.5 امتیاز
از 4 رای
ریحانه الادب - جلد 2
ریحانه الادب - جلد 2
4.6 امتیاز
از 50 رای
شرح زندگانی من - جلد 1
شرح زندگانی من - جلد 1
4.8 امتیاز
از 93 رای
سنگی بر گوری
سنگی بر گوری
4.3 امتیاز
از 72 رای
ریحانه الادب - جلد 3
ریحانه الادب - جلد 3
4.5 امتیاز
از 41 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی کوروش کبیر

تعداد دیدگاه‌ها:
308
امسال جای دوستان خالی سفری پربار داشتم به شهرهای اصفهان و بوشهر و یاسوج ...
در اصفهان مردمانی دیدم بسیار مذهبی و مهمان نواز ؛ اکثریت اما نه غرق شده در تعصب و جهل بل بسیار محب علی و مومن به ایمان خویش .....
در بوشهر مردمانی را دیدم بسیار مهمان نواز و شیرین گفتار ..........فارغ از هر سیاست و تعصبی و بسیار شکر گذار .... آماده برای کمک به هر مسافری که مقصدش را گم کرده بود انگار که وقتی با آدم سخن میگفتند هیچ نمیدیدند و هیچ چیزی را قضاوت نمیکردند تنها ساده بودند و صمیمی .............
شهر یاسوج پایان سفر بود با مردمانی که آزاده اند ولی تعصب خانه و خانواده دارند و مهمان را مزاحمی میدانند که حریم شخصی آنان را نشانه گرفته است اما این ظاهر قضیه است که وقتی با آنان دوست میشوی و سخن میگویی صفا و سادگیشان تو را پرواز میدهد در شعرهای مرحوم حسین پناهی که از دژکوه می آمد از روستاهای اطراف و یکی از آنان بود ..........مهربان اما متعصب ؛ هنوزم سنتی می اندیشند و اسیر سنتها و قومیتهای خویشند .........
اما نکته ای که سبب شد این مطالب را در زیر این کتاب بگذارم این بود که این مردم هم نماز اول وقتشان هنوز بر پا بود و هم بسیار با احترام می نگریستند به تاریخ ایران و کوروش و اهورامزدا که گردآمدن این دو با هم نه از ارزش مسلمانی آنان کاسته بود و نه از ارزش ایرانی بودن آنها ..............
من به این باور رسیدم که این دو میتواند هر دو افتخار ایران و ایرانی باشد و قبول داشتن یکی منوط بر انکار دیگری نیست ...........من هم ایرانی مسلمان هستم و هم یک ایرانی از تبار کوروش .......یک آریایی مسلمان ..........چه کسی مرا انکار میکند ؟؟؟؟؟
سلام بر دوستداران کتاب
بسی متعجب شدم از دوستانی که ادعای آزادی بیان میکنند و احترام به عقاید دیگران را طلب میکنند ولی اجازه نمیدهند زیر کتاب کوروش درباره کوروش و جوانمردیهایش ؛ نبردها و ایده هایش مطلبی بدون ذکر مسلمانان و اسلام و مقایسه این دو با هم صورت بگیرد ....
در جامعه ما که حق آزادی بیان !!!! اجازه گذاشتن مطالب به بعضیها رو نمیدهد چه عدالتی در نوشتن وجود دارد ؟؟؟
لظفن به جای هزل گویی و بیهوده گویی بگذاریم درباره بزرگترین شاه ایران و شاه جهان مطالبی هر چند کوتاه و مختصر نوشته بشود به احترام مردیکه ظالم نبود و ظلم را با انصاف پاسخ گفت گرچه من اگر بد بگویم و بد بنویسم چیزی از ارزشهای کوروش کم نکرده ام ...............
از دوست گرامی که نوشت ایرانی را تحقیر نکنیم و .....بسیار سپاسگزارم که ایرانی محبت و مهرش در هیچ قوم و ملتی یافت نشدنی است ...ایرانی پر از مهر است و مهربانی و پر است از سادگی و صفا .....هموطن ایرانی و دوست ایرانی من قدر خود را بدان و از انتقاد از خود و دیگران دست بردار که این انتقاد ریشه جان ایران است و بس.
بدرود
در مورد موضوع آخر هم باید بگم وقتی من مثال فیلم های وسترن آمریکایی رو می زدم، در واقع قصدم رد این سخن شما بود که ما ایرانی ها دچار مشکل در تاریخ ماندگی هستیم و می خواهیم با توهمی از گذشته ای درخشان دلمان را خوش و ناکامی های امروزمان را فراموش کنیم. من مثال این فیلم ها رو آوردم تا مشخص بشه که حتی ثروتمند ترین و قدرتمندترین کشور حال حاضر دنیا هم به همان میزان ما و چه بسا بیشتر، سعی در ایجاد حس هویت از طریق نمایش گذشته ای با شکوه دارد. در همان مثالی هم که زدید ( فیلم لینکلن) می بینید که تولید کنندگان، تمام سعی شان را کرده اند که با وجود رئال بودن، فیلم تا حد ممکن برای آمریکایی ها افتخار آمیز باشد. (نقد های فارسی و انگلیسی مربوط به لینکلن در اینترنت موجود است). فضا جوری بود که حتی قبل از شروع به تولید فیلم همه می گفتند این فیلم اسکار خواهد گرفت!... وقتی من مثال وسترن آمریکا رو زدم هدفم این نبود که بگم آمریکا هیچ عقده و شکستی رو تجربه نکرده. هدف انکار "در تاریخ ماندگی" به عنوان معضلی خاص ایران بود. و اینکه این موضوع امری طبیعی در همه ی جای دنیاست.
درمورد اینکه چرا بعد از هر اتفاق بد و ناکامی، این مدل صحبت ها در مورد تاریخ باشکوه قبل از اسلام شروع میشه، من به احتمال قریب به یقین می گم که این موضوع سیاسی است و ربطی به "در تاریخ ماندگی" ندارد.
دوست گرامی alizanjanii
در مورد اشکال اول شما، من مثال سلطان سلیمان عثمانی رو زدم که ترکیه بر خلاف حقایق تاریخی سعی می کنه از او قهرمان بسازه. سلطان سلیمان یک شخصیت واقعی در تاریخه و حقایقی در موردش ثبت شده. این برادران کشور ترکیه حقایق زشت رو در مورد او پوشانده اند و توانستن از او شخصیت مورد علاقه و احترام بسازند. این نشان میده که آن ها از ما جلوترند. ما شخصیت های قبل از اسلام خودمان رو تا حدود زیادی رها کردیم (بیشتر به دلایل سیاسی). وقتی ما این موضوع رو رها کنیم فرصت و فضا در اختیار کسانی قرار می گیره که صلاح مردم رو تشخیص نمی دهند و از کوروش چیزی می سازند که بیش تر به جوک شبیه است تا یک الگو. اگر مسئولان ما، به فکر این موضوع باشند، با استفاده از رسانه های فراوانی که در اختیار دارن می توانند خوراک فکری مناسب برای مردم بی علاقه به تاریخ درست کنند. مسئولان فرهنگی کشور باید مدیریت این امر رو در دست بگیرن و کنترل فضا رو از اختیار افراد ناآگاه خارج کنن. ولی خوب، چه میشه کرد که مسئولان ما سرشون به مسائل دیگری گرمه و فرصت این کارا ها رو ندارند. در ضمن شما هم ظاهرا قبول دارید که اکثر مردم توان تحلیل درست تاریخ را ندارند و تاریخ برایشان خشک است. خوب راه مدیریت این مشکل چیست؟ من هرگز نگفتم که دانشجویان در دانشگاه ها، تاریخ را به شکل قصه و دلخواه مطالعه کنند. مطالعه آکادمیک و جدی تاریخ به کلی بحثی جداگانه ست. حرف من در مورد تولید محتوا برای آن 90 درصد مردم بی علاقه و بی اطلاع از تاریخ است که به هر حال نیاز است اطلاعاتی عمومی و مناسب نیاز های روز در مورد تاریخ کشور در اختیارشان قرار بگیره. و اگر ما این کار را نکنیم، کسان دیگری خواهند کرد ( و همین الان هم دارند می کنند) آن هم بر حسب نیاز خودشان نه نیازهای کشور ما.
در مورد اشکال دوم شما، به نظرم این ایراد کاملا وارده. چیزی که میشه در این مورد گفت این است که واقعیت حال حاضر کشورها به ما میگه که این کار (قهرمان سازی از شخصیت های تاریخی و پوشاندن نقایص آن ها) در همه ی دنیا وجود داره. این کار مزایایی داره و معایبی. از جمله مزایایش تقویت حس هویت ملی و تامین اطلاعت مورد نیاز مردم در قالبی عامه پسند است. و البته معایبی هم داره. یکی از معایبش، همین موردی است که شما گفتید. که البته همان طور که گفتم با کنترل فضا توسط افراد آگاه و نسپردن موضوع بدست افراد غیر قابل اعتماد، تا حدودی قابل مدریت است. علاوه بر این، باید در نظر داشت که شخصیت هایی مثل هیتلر و چنگیز توان محبوب شدن در ایران را ندارند (کاری به طرفداران ناچیز و قابل صرف نظرشان ندارم).
وقتی می فرمائید؛ « برای من هیچ اهمیـتی نداره که واقعیت کوروش چه بوده »، حاکی از آن است که وجـود کورش را باور نداشـته و حتّی، مرور کوتاهی هم روی کتاب حاضر
یعنی < کورش کبیر > که استاد دانشـمند و کم نظیـر ایران،مرحوم دکتـر رضا زاده شفق با تحقیق و صرفِ وقت و زخمات بسیار آنرا ترجمه کرده، نداشته اید، با این وصف سزاوار نیست مسائلی را در این
رابطه، طرح و مورد کنکاشِ ذهنی قراردهیـد که خودتان به آنها اهمیتی نمیدهید و هیچ اِشـراف و وقـوفِ کاملی نسـبت به آنهـا ندارید.

برای جناب amenmarr :
آقای عزیز، شرط انصاف این بود که قبل از نقد بنده، نوشته های قبلی ام رو کامل می خوندید. این مطلبی که شما خطاب به من گذاشتید نشان میده که متاسفانه کامنت های قبلی رو به درستی نخوانده اید.
اولا، دوست عزیزی عبارت "تکبر بی جا" رو به کار برده بود. و این عبارت رگه ای تحقیرآمیز در خودش داره. اگر دقت کنید می بینید که من تکبر و در تاریخ ماندگی رو داخل کوتیشن ( "" ) به کار برده بودم! این یعنی این عبارات متعلق به بنده نیست. کس دیگری به کار برده بود و من هم اعتراض خودم رو به این امر اعلام کردم، همین! کجای اینجسارت به میلیون ها انسانه ؟! آخه خداییش اینجور حرف زدن یعنی چی؟ "جسارت به میلیون ها انسان"!! اگر به خود مطالب بنده نقد دارید ، می تونید همان طور که این آقای زنجانی خیلی منطقی نقد کردند، شما هم نقد کنید. یعنی چی که خودتون رو در مقام مدافع میلیون ها انسان قرار میدید و منو در مقام توهین کننده؟!
ثانیا، اگر نوشته ی این حقیر رو نگاهی می انداختید، بنده مثال هایی از آمریکا و انگلیس و ترکیه و کره زدم که چطور با پوشاندن جنبه های منفی و پررنگ کردن نکات مثبت، سعی می کنند تاریخشان را باشکوه جلوه بدن و از این امر برای تقویت هویت ملی شان استفاده می کنن. حرف من این بود که ما هم با پیروی از الگویی مشابه سایر کشورها می توانیم از تاریخ خودمون و شخصیت هایش برای تقویت احساس هویت ملی استفاده کنیم. این نظر شخصی من نیست. این امری است که در دنیا در حال اجراست. ولی ما در ایران در این مورد بسیار کم کاریم.
مثلا برای این مورد خاص ( کوروش کبیر) می توانیم در آثار فرهنگی که تولید می کنیم (برای عامه ی مردم) با کم رنگ کردن جنبه هایی از او به درد امروزمان نمی خوره ( مثل کشورگشایی) و تاکید بر جنبه های مناسب امروز( تسامح و مدارا) از او الگویی مناسب و مورد علاقه ی همه ی مردم بسازیم. کجای این حرف مشکل داره؟ این موضوع یک مسئله ی جا افتاده در دنیاست. در بحث های قبلی دعوا بر سر این بود که کوروش چه بوده یا چه نبوده. من خواستم بگم که این موضوع ( که ماهیت کوروش در واقع چه بوده) امروز برای ما و در زندگی مان چندان تاثیرگذار نیست. موضوع مهم چیز دیگریست...
خطاب به من نوشته اید که : "شما وجود کوروش را باور ندارید" !! وقتی چنین حرفی به من می زنید یعنی اینکه حتی ذره ای منظور بنده رو درک نکردید.
متشکرم از توجه شما.
من چندین سال است پی گیر این قصه کوروش و اعراب و اسلام و . . . در این سایت و سایر سایتها و وبلاگها هستم و در این خصوص زیاد فکر کردم به نظر من به جای این بحث های بیهوده و بی سر و ته :
- اگر ملی گراها و وطن پرستها و طرفداران کوروش ؛ واقعا در گفتار خود صادقند باید همه ی ما از آنها بخواهیم که طبق منشور کوروش و کردار کوروش ؛ آنها نیز به تمامی نژادها و ادیان و مذاهب و عقاید و ملل ( به خصوص عربهای همسایه و مسلمانها ) احترام بگذارند
- اگر مسلمانها در گفتار خود صادقند که اعراب برای بسط عدالت و آزادی به ایران حمله کردند از آنها عدالت و آزادی بخواهیم ( برای همین حالا ! ) به خصوص که خوشبختانه کشور نیز در دست آنهاست
در یک کلام : زیاد پا پیچ تاریخ نشویم و از تمامی مدعیان ؛ عمل به آرمانها و تاریخی که ادعا دارند را مطالبه کنیم
چه قدر سخت و پیچیده!!!
من فرصت استفاده از بیانات را ندارم.
چند جمله مرا کافیست...
آزادی!!!هر کس حق نمایش نظر و تئوری خود را دارد.کورش.داریوش.حسن صباح.محمد.عمر.پهلوی ها.این جدید تر ها.و ما قبل تر ها...
همه انسان هایی بودن در تسبیح تاریخ.
به نظر میاد ان ها رفتند و نوبت ماست.
بیایید بدانیم و عبرت گیریم . بدانیم که نماد کورش چیست و چرا او نشان مردمی هستند.و شاید علی کجای ایدئولوژی انهاست.
حرف زیاد و فرصت کم
جمله اخر
کتاب قهرمان در تاریخ.نوشته ی سیدنی هوگ ترجمه خلیل ملکی...:x
نقل قول از E R S : « من نمی فهمم چرا این روز ها مد شده ما ایرانی ها خودمان رو تحقیر می کنیم؟ "متکبر" ، "در تاریخ مانده"، دارای "عقده های ملی"، "رویایی توهمی از تاریخ باشکوه" ! »
E R S عزیز
به نظر می رسد؛ برداشت جنابعالی از جریانات تاریخ گذشـته ایران، ناقص و بیشـتر اظـهاراتتان با حقایق و واقعیتها منافات دارد، اصولاً به جایگاه تردید و شبهه، نمی توان اعتماد کرد پس بهتر است عقاید
شخصیتان را به مردم ایران تعمیم ندهید و به میلیونها انسـان با فرهنگ و رشید و فهمیده اینگونه جسارت نکنید، کلماتِ تحقیر و تکبًر متضاد هستند، انسان متکبّر و خود بزرگ بین، خود را تحقیر نمی کند
و بالعکس فردی که بر صددِ تحقیر خود برآمده، کبر نمی ورزد، ضمن اینکه شما هستید که با این حرفها مردم ایران را تحقیر می کنید، مردم ایران، در هیچ بحبوحه و زمانی خود را تحقیر نکرده و همیشه از
مستکبرین متنفّر بوده اند، وقتی می فرمائید؛ « برای من هیچ اهمیـتی نداره که واقعیت کوروش چه بوده »، حاکی از آن است که وجـود کورش را باور نداشـته و حتّی، مرور کوتاهی هم روی کتاب حاضر
یعنی < کورش کبیر > که استاد دانشـمند و کم نظیـر ایران،مرحوم دکتـر رضا زاده شفق با تحقیق و صرفِ وقت و زخمات بسیار آنرا ترجمه کرده، نداشته اید، با این وصف سزاوار نیست مسائلی را در این
رابطه، طرح و مورد کنکاشِ ذهنی قراردهیـد که خودتان به آنها اهمیتی نمیدهید و هیچ اِشـراف و وقـوفِ کاملی نسـبت به آنهـا ندارید. خرمنـدانه است که سعی کنیم مثبت فکر کنیم و بدبینی را اشـاعه
ندهیم و مراقبت کنیم صحبـتهای ما موجب رنجش مخاطبـان نشود و بخصوص زیر کتـابها مطالب ابهام بر انگیز ننویسـیم و پیش داوری را کنـار بگذاریم و هرگونه اظهار نظر ما بیشـتر معطوف به مطـالعه ی
مطالبِ کتـاب باشد و هچنین سعی کنیم بی جهت و بی پـروا سلیقـه های شخصی را بازتاب ندهیم.
آن حـرف که از دلت غمی بگشــاید .... در صحبـت دل شکســتگان می‌باید
هر شیشه که بشکند، ندارد قیمت .... جز شیشه ی دل که قیمتش افزاید
لطفا دست از این سفسطه بازی ها و مغالطات یک من یک شاهی بردارید آلان تمام دنیا به این پادشاه بزرگ افتخار میکنند و منشور حقوق بشرش را ستایش میکنند و کوچه ها و خیابانهایشان را به نام کوروش کبیر میکنند اما یک عده افرادی که فقط زبانشان فارسی هست و هیچ گونه سنخیتی با ما و فرهنگ ما ندارند دانسته یا ندانسته به نیاکان ما توهین میکنند...... جالب هست این دوستان بدانند در روسیه یک مقبره به نام سربازان گمنام هست که بیش از 70 سال هست ملت روسیه نگذاشته اند مشعل این مرقد خاموش گردد و از همه جالبتر اینکه در این روز همه مردم روسیه از جوان تا پیرمردهای بازنشسته لباسهای سربازی شان را می پوشند و بر سینه هایشان مدالهای افتخارشان را آویزان میکنند و در جلو این مرقد رژه می روند و این مقبره را گل باران میکنند از دوستان خواهش میکنم حداقل از همسایه شمالی یاد بگیرند و به پادشاهان بزرگ که همانا افسران و سربازان وطن بودند توهین روا ندارند
برای ERS عزیز!
نخست توضیحی درباره ی کامنت قبلی بگویم.حرف من این بود که چرا تا یک اتفاق اجتماعی و سیاسی تلخ بر سرمان می آید موضوع و سخنان کوروش در شبکه های اجتماعی شیوع میابد؟آیا اتفاقی است که در ناکامی ها٬سر و کله ی کوروش هم پیدا میشود تا با جملات قصارش ما را به یاد عظمتش بیندازد؟من این امر را اتفاقی نمیبینم.من گفتم کوروش بروز عقده های ملی ما نیز هست .خودم از کلمه ی عقده خوشم نمی آید شاید بهتر بود میگفتم «آرزو». ولی این اصطلاح یک اصطلاح روانکاوانه بود و چون اشاره ای به روانکاوی ملی کردم خواستم با کلمات «روانکاوی ملی» و «رؤیا» مراعات نظیر شده باشد.و اما نقد:
احتمالا خودتان هم به قسمتهای ضعیف سخنانتان پی برده اید چون اشاراتی به آنها داشتید.
اولین اشکال سخن شما این است که کوروش بالاخره یک شخصیت تاریخی است و تاریخ با اسطوره و قصه فرق داره.اگر کوروش گرا هم همین مطلب شما رو میگفتند(که کوروش تبدیل به نماد شده است و واقعیت تاریخی او اصلا مهم نیست و نیازهای امروزی مان آن را پرورده است) قسمت عمده ی دعواها (در همین سایت هم)فروکش میکرد.ولی موضوع این است که کوروش چه ما بخواهیم و چه نخواهیم یک شخصیت تاریخی است و عموم مردم (همان نود درصدی که گفتید)که اطلاع و علاقه ای به تاریخ ندارند٬همین سخنان به قول شما اراجیف درباره ی کوروش را باور میکنند و این باور آنها را هر چه بیشتر به توهم میبرد.تاریخ علم خشکی است ولی علم بسیار سودمندی هم هست.تاریخ را نباید از « درس » بودنش تهی کرد و آن را وسیله ی «آرزوها »ی امروزیمان تبدیل کرد. شاید هم عموم مردم به همین خاطر از تاریخ گریزانند چون درس گرفتن خیلی سخت تر از آرزو کردن است.
مشکل دیگر بر سر این است که در صورتی که شما شخصیتهای تاریخی را تبدیل به نماد کنید که سنگ روی سنگ بند نمیشود.این در واقع همان چیزی است که به آن میگویند مصادره به مطلوب و نوعی شیادی نیز هست.فرض کنید عده ای تصمیم بگیرند مثلا هیتلر و استالین و چنگیزخان را تبدیل به نمادی از عشق کنند(چنانکه کرده اند) خوب شما در جواب آنها چه میگویید؟آیا بی توجه به «واقعیت تاریخی» چنگیزخان موافق این عده خواهید شد؟ اگر بله آیا به آفتهای این تایید فکر کرده اید؟ اگر خیر چگونه همان کار را درباره ی کوروش روا میدارید؟
و سخن واپسین که مربوط میشود به سوال شما درباره ی برخی فیلمها.اول اینکه حتی آمریکایی ها هم زمانی که میخواهند در تاریخ کوتاهشان فیلمی بسازند مواظب آن هستند که از تاریخ بودنش خارج نشود مگر اینکه قصد قصه گویی داشته باشند و مثلا در فضایی خاص فیلم بسازند که مردم فضای فانتزی آن فیلمها را تشخیص میدهند(مثلا بیشتر فیلمهای وسترن) و میدانند قصه میشنوند نه تاریخ.همین فیلم سازان زمانی که میخواهند درباره ی مثلا آبراهام لینکلن فیلم بسازند فضای فیلم را رئال میسازند.
من ابدا نگفتم تمام قهرمان سازی ها در تاریخ حاصل ناکامی های تاریخی اند .بیشتر حرفم بر سر کوروش در کشور خودمان بود.قهرمان سازی میتواند علل زیادی داشته باشد ولی حتی باید گفت قسمت عمده ی فیلمهای هالیوودی و قهرمانهای رمبویی آنها که با سلاحی شبیه لوله بخاری بر روی شانه به جنگ کمونیستهای افغانستان میروند و همه را میکشند و آزادی می آورند را هم میتوان در همان قالب ناکامی تاریخی تحلیل کرد.مگر آمریکایی ها عقده یا ناکامی تاریخی ندارند؟مگر آنها بعد از شکست در جنگ ویتنام سری فیلمهایی با مضمون قهرمانان جنگی شبیه سوپرمنها را نساختند؟
کوروش کبیر
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک