رسته‌ها
عزاداران بیل
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 612 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 612 رای
عزاداران بَیَل مجموعه هشت داستان پیوسته دربارهٔ فلاکت‌های مدام مردمان روستایی به نام بَیَل است. غلامحسین ساعدی این کتاب را در سال ۱۳۴۳ چاپ کرده است.

این مجموعه از داستان‌های روستایی غلامحسین ساعدی محسوب می‌شود.
دمدمه‌های غروب بود که مشدی جبار وارد بیل شد، بیلی‌ها در میدانچة پشت خانة مشدی صفر نشسته بودند دور هم و گپ می‌زدند.
کدخدا تا مشدی جبار را دید گفت: «یاالله مشد جبار. سفر به خیر. تو شهر چه خبر بود؟»
مشدی جبار گفت: «تو شهر خبری نبود. هیچ خبر نبود.»
مشدی بابا گفت: «پا پیاده اومدی؟»
مشدی جبار نشست کنار اسلام و در حالی که کفش‌هایش را در می‌آورد و له له می‌زد، گفت: «از لب جاده تا این‌جا، آره.»
اسلام گفت: «کی رسیدی لب جاده؟»
مشدی جبار گفت: «ظهر تازه گذشته بود.»
کدخدا گفت: «پس چرا دیر کردی؟ این همه وقتو تو راه بودی؟»
مشدی جبار گفت: «آره، وسط راه به یه چیز غریبی برخوردم و معطل شدم.»
پسر مشدی صفر پرسید: «یه چیز غریب؟ چی بود؟»
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
245
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
khar tu khar
khar tu khar
1391/10/07

کتاب‌های مرتبط

غیرت یعنی ..
غیرت یعنی ..
4.8 امتیاز
از 6 رای
سقط جنین
سقط جنین
3.9 امتیاز
از 18 رای
The Road
The Road
5 امتیاز
از 7 رای
الیور تویست
الیور تویست
4.5 امتیاز
از 835 رای
بهار عمر
بهار عمر
4.5 امتیاز
از 44 رای
نماز بر رستم
نماز بر رستم
3.5 امتیاز
از 2 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی عزاداران بیل

تعداد دیدگاه‌ها:
43
سلام
دست شما همواره پر انرژی باد
حالا که زحمت می کشید، لطف کنید متن کامل کتاب ها رو بذارین8-)
عزاداران بیل خرافات را شدیدن می نوازد!
ممنون
سایر داستانهای این کتاب را از کجا میشه تهیه کرد؟
قلمی روان، دقیق و جراح را در نوشته های ساعدی دیدم.
سپاسگزارم..............................................:D:D:D:D:D:D:D
اقا من این داستان رو به همه اونایی که نخوندنش توصیه می کنم واقعا که خیلی قشنگه
عزاداران بیل
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک