با دلهره ترین سکوت می آیم
غم خند تکدر,
در کوجه های تاریک جاری است.
از هیچ لب ترانه نمی آید, دلها امیدواری تاریکی دارند
زنجیری کدام شیطانیم,
که این سان بودن را به فراموشی سپرده ایم؟
زندانی کدام خشم؟
که تازیانه ی نفرت
سیاله های خون را بر پشت ما
جاری نموده است.
ما در هراس از هجوم مصائب
در پشت پنجره بیداریم,
خود را
در خویش زندانی نموده ایم,
و از سایه ی بلند توهم بیم داریم.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی رایحه درد
غم خند تکدر,
در کوجه های تاریک جاری است.
از هیچ لب ترانه نمی آید, دلها امیدواری تاریکی دارند
زنجیری کدام شیطانیم,
که این سان بودن را به فراموشی سپرده ایم؟
زندانی کدام خشم؟
که تازیانه ی نفرت
سیاله های خون را بر پشت ما
جاری نموده است.
ما در هراس از هجوم مصائب
در پشت پنجره بیداریم,
خود را
در خویش زندانی نموده ایم,
و از سایه ی بلند توهم بیم داریم.