صد سال کشاکش با تجدد
نویسنده:
داریوش همایون
امتیاز دهید
بخشی از پیشگفتار کتاب:
جنبش مشروطیت و جای مرکزی آن در باززائی جامعه ایرانی که از دیرباز ذهن مرا به خود گرفته است؛ و ضرورت دنبال کردن طرح (پروژه) مشروطهخواهی، تا به کشورهای پیشرفته آرزوی مشروطهخواهان برسیم، درونمایه اصلی این کتاب است که انتشار آن را در صدمین سالروز انقلاب بهنگامتر میسازد. طرح نوسازندگی (مدرنیراسیون) و نوگری (تجدد) جامعه و فرهنگ و حکومت ایران که صد سالی پیش مشروطهخواهان در دست گرفتند رویدادی با ابعاد جهانی بود نخستین جنبش تجددطلبانه مردمی، در فضای خوابآلود کشورهای مستعمره و نیمهمستعمره و “جهان سوم“ نامگذاری بعدی. ولی از فریدون آدمیت و معدودی دیگر که بگذریم، این نگاه به جنبش مشروطه در صد سال گذشته از گفتمان تاریخی و سیاسی غایب بوده است.
پیامدهای انقلاب مشروطه و تاثیرات آن بر دهههای بعدی از این هم بیشتر نادیده گرفته شده است. آرمان مدرن کردن ایران با شکست انقلاب مشروطه نمرد و تا انقلاب اسلامی، و حتا در جاهائی در همین دوران نیز، الهامبخش نسلها گردید و بخش مهمی از انرژی ملی ما در آن صرف شد. کسانی میتوانند مشروطیت را به ستارخان و باقرخان، و دیگرانی به امیرکبیر و مصدق فرو کاهند. ولی نگاه درستتر به تاریخ، قدر یک دوران هفتاد هشتاد ساله بازسازی پُر دستانداز و نابسنده کشور درهم شکسته و ازهم بدر رفته ما و باربط بودن آن تجربه را به دوره پیش از آن و به امروز و فردای ایران آشکار میسازد. ما بسیار زیان کردیم که در شناختن رویه (جنبه)های گوناگون جنبش مشروطه که نوگرائی را به جامعه ایرانی داد کوتاه آمدیم. من کوشیدهام بزرگترین کاستی تاریخنگاری همروزگار ایران را، در بخش عمده آن، جبران کنم. درنیافتن و، بیش از آن، انکار اهمیتی که هفت دهه پیش از جمهوری اسلامی در تاریخ ایران دارد هر بررسی درباره فرهنگ و سیاست ایران را بیپایه میگرداند زیرا از توسعه و مدرنیته که مسئله اصلی ماست غافل میشود. نظرگاه perspective درست تاریخی صد سال گذشته ما، برتر از مسائل روز، داستان پیچیده درآویختن ما با مدرنیته است. برکشیدن جامعه ایرانی از پائینترین پلههای انسانیت به پایگاه شایسته تاریخ ما و تحقق بخشیدن به ظرفیت بالای این ملت، بستگی به این دارد که از پشت منشور توسعه و تجدد به موقعیت خود بنگریم، نه مهر و کین سیاسی و ایدئولوژیک. کاریکاتوری که از تاریخ صد سال گذشته ایران ساختهاند و رسانهها را برداشته است سیاست ما را نیز کاریکاتوری گردانیده است.
نظر ما به پادشاهان پهلوی هرچه باشد، آن دوران از بسیاری سویه (جهت)ها دنباله جنبش تجدد ایران و برآورنده آرزوهای برنیامدنی آن بود. ما مصالح فراوانی برای بازسازی پس از رژیم اسلامی نداریم و از هیچ تکه آن، حتا سهمی که همین دوران در جاهائی داشته است و عبرتهائی که از آن گرفتهایم، نمیتوانیم چشم بپوشیم. توسعه و تجدد، دیگر دستمایه سیاستبازی نیست؛ مسئله مرگ و زندگی همه ماست.
بیشتر
جنبش مشروطیت و جای مرکزی آن در باززائی جامعه ایرانی که از دیرباز ذهن مرا به خود گرفته است؛ و ضرورت دنبال کردن طرح (پروژه) مشروطهخواهی، تا به کشورهای پیشرفته آرزوی مشروطهخواهان برسیم، درونمایه اصلی این کتاب است که انتشار آن را در صدمین سالروز انقلاب بهنگامتر میسازد. طرح نوسازندگی (مدرنیراسیون) و نوگری (تجدد) جامعه و فرهنگ و حکومت ایران که صد سالی پیش مشروطهخواهان در دست گرفتند رویدادی با ابعاد جهانی بود نخستین جنبش تجددطلبانه مردمی، در فضای خوابآلود کشورهای مستعمره و نیمهمستعمره و “جهان سوم“ نامگذاری بعدی. ولی از فریدون آدمیت و معدودی دیگر که بگذریم، این نگاه به جنبش مشروطه در صد سال گذشته از گفتمان تاریخی و سیاسی غایب بوده است.
پیامدهای انقلاب مشروطه و تاثیرات آن بر دهههای بعدی از این هم بیشتر نادیده گرفته شده است. آرمان مدرن کردن ایران با شکست انقلاب مشروطه نمرد و تا انقلاب اسلامی، و حتا در جاهائی در همین دوران نیز، الهامبخش نسلها گردید و بخش مهمی از انرژی ملی ما در آن صرف شد. کسانی میتوانند مشروطیت را به ستارخان و باقرخان، و دیگرانی به امیرکبیر و مصدق فرو کاهند. ولی نگاه درستتر به تاریخ، قدر یک دوران هفتاد هشتاد ساله بازسازی پُر دستانداز و نابسنده کشور درهم شکسته و ازهم بدر رفته ما و باربط بودن آن تجربه را به دوره پیش از آن و به امروز و فردای ایران آشکار میسازد. ما بسیار زیان کردیم که در شناختن رویه (جنبه)های گوناگون جنبش مشروطه که نوگرائی را به جامعه ایرانی داد کوتاه آمدیم. من کوشیدهام بزرگترین کاستی تاریخنگاری همروزگار ایران را، در بخش عمده آن، جبران کنم. درنیافتن و، بیش از آن، انکار اهمیتی که هفت دهه پیش از جمهوری اسلامی در تاریخ ایران دارد هر بررسی درباره فرهنگ و سیاست ایران را بیپایه میگرداند زیرا از توسعه و مدرنیته که مسئله اصلی ماست غافل میشود. نظرگاه perspective درست تاریخی صد سال گذشته ما، برتر از مسائل روز، داستان پیچیده درآویختن ما با مدرنیته است. برکشیدن جامعه ایرانی از پائینترین پلههای انسانیت به پایگاه شایسته تاریخ ما و تحقق بخشیدن به ظرفیت بالای این ملت، بستگی به این دارد که از پشت منشور توسعه و تجدد به موقعیت خود بنگریم، نه مهر و کین سیاسی و ایدئولوژیک. کاریکاتوری که از تاریخ صد سال گذشته ایران ساختهاند و رسانهها را برداشته است سیاست ما را نیز کاریکاتوری گردانیده است.
نظر ما به پادشاهان پهلوی هرچه باشد، آن دوران از بسیاری سویه (جهت)ها دنباله جنبش تجدد ایران و برآورنده آرزوهای برنیامدنی آن بود. ما مصالح فراوانی برای بازسازی پس از رژیم اسلامی نداریم و از هیچ تکه آن، حتا سهمی که همین دوران در جاهائی داشته است و عبرتهائی که از آن گرفتهایم، نمیتوانیم چشم بپوشیم. توسعه و تجدد، دیگر دستمایه سیاستبازی نیست؛ مسئله مرگ و زندگی همه ماست.
آپلود شده توسط:
hreza
1389/12/22
دیدگاههای کتاب الکترونیکی صد سال کشاکش با تجدد
هماره یاد گرامیش زنده و نام بلندش مانا باد.