سار بی بی خانم
نویسنده:
مهشید امیرشاهی
امتیاز دهید
نسخه تایپی
مجموعه داستان
بخشی از کتاب:
بی بی خانم گفت، «حالا باور کردی؟» و چشم هایش از ذوق برق زد.
«تو گفته بودی مثه آدما حرف می زنه، اما من تا با گوشای خودم نشنیده بودم، باورم نمی شد والله. ننهٌ من اون وقتا یه طوطی داشت که حرف می زد - یعنی نن جون می گفت حرف می زنه - طوطیه فقط جیغ می کشید، نن جون می گفت حالا تشنشه، یا حالا فحش می ده، یا حالا قند می خواد. به گوش من همهٌ جیغاش یه صدا بود. اگه ننم معنی نمی کرد، هیچی نمی فهمیدم. اما این دُرُس مثه آدما حرف میزنه.»
ماه منظر خانم مثل اینکه جن دیده باشد، با وحشت سار بی بی خانم را تماشا کرد و یکبار دیگر گفت، «بسم الله الرحمن الرحیم!»
بی بی خانم آب طشت را توی چاهک خالی کرد. پنجه های پرنده لبهٌ طشت را با صدای تیزی خراشید اما ناخن ها لبه را ول نکرد و سار پرپر کوتاهی زد و همانجا ماند. بی بی، سینی رخت های شسته را کنار حوض گذاشت و دست هایش را آب کشید.
سار پرید و روی شانه اش نشست.
بیشتر
مجموعه داستان
بخشی از کتاب:
بی بی خانم گفت، «حالا باور کردی؟» و چشم هایش از ذوق برق زد.
«تو گفته بودی مثه آدما حرف می زنه، اما من تا با گوشای خودم نشنیده بودم، باورم نمی شد والله. ننهٌ من اون وقتا یه طوطی داشت که حرف می زد - یعنی نن جون می گفت حرف می زنه - طوطیه فقط جیغ می کشید، نن جون می گفت حالا تشنشه، یا حالا فحش می ده، یا حالا قند می خواد. به گوش من همهٌ جیغاش یه صدا بود. اگه ننم معنی نمی کرد، هیچی نمی فهمیدم. اما این دُرُس مثه آدما حرف میزنه.»
ماه منظر خانم مثل اینکه جن دیده باشد، با وحشت سار بی بی خانم را تماشا کرد و یکبار دیگر گفت، «بسم الله الرحمن الرحیم!»
بی بی خانم آب طشت را توی چاهک خالی کرد. پنجه های پرنده لبهٌ طشت را با صدای تیزی خراشید اما ناخن ها لبه را ول نکرد و سار پرپر کوتاهی زد و همانجا ماند. بی بی، سینی رخت های شسته را کنار حوض گذاشت و دست هایش را آب کشید.
سار پرید و روی شانه اش نشست.
آپلود شده توسط:
Reza
1386/06/15
دیدگاههای کتاب الکترونیکی سار بی بی خانم