رسته‌ها
آذری یا زبان باستان آذربایجان
امتیاز دهید
5 / 3.7
با 207 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 3.7
با 207 رای
این کتاب به بیگانه پرستانی که میخواهند برای آذربایجان و آذربایجانی ملیت جدا ، زبان جدا و تاریخ جدا بسازند با دلیلهای دانشمندانه و گواههای استوار پاسخ دندان شکن داده و مشت سختی بر دهان دروغگوی آنان میزند. این کتاب نشان میدهد که قومیت آذربایجان ایرانی زبانش (آذری) و تاریخش همواره با دیگر ایرانیان همبسته بوده و میباشد.
زبان آذری زبانی است از خانواده زبان‌های ایرانی غربی که در منطقه آذربایجان (آتورپاتکان) پیش از گسترش زبان ترکی رایج بوده‌است و امروزه گستره آن محدود شده‌است. بیشتر دانشمندان ایران‌شناس، در بازگویی ریشه تاریخی زبان دیرین مردم آذربایجان، باور دارند که زبان باستانی آذری بازمانده و دگرگون شده زبان مادها است و ریشه آریایی دارد که تاریخ‌دانان و جغرافی‌نویسان اسلامی آن را فارسی(ایرانی)، فهلوی و آذری خوانده‌اند.
هر چند که مطالعه بر روی این زبان سابقه طولانی در نزد شرق‌شناسان غربی دارد، اما نخستین پژوهش گسترده روی آن در ایران توسط احمد کسروی انجام گرفت. احمد کسروی تاریخ‌نویس ایرانی، در کتاب آذری یا زبان باستان آذربایجان نمونه‌هایی از این زبان و ارتباط آن را با زبان تاتی نشان داد. زبان‌شناسان با اشاره به وجود زبان‌های تاتی و هرزنی در چندین روستای آذربایجان شرقی، اردبیل، نمین، خلخال (کلور)، عنبران، پیله رود و میناباد آنها را از بقایای آن زبان باستانی می‌داند. زبان «آذری»، یکی از شاخه‌های زبان پهلوی است که پس از حمله عرب‌ها و هجوم اقوام ترک همچنان به زندگی خود ادامه داده‌است. ولی با پا گرفتن زبان ترکی در آن دیار، رفته رفته زبان «آذری» رو به سستی و نابودی نهاده‌است. گو اینکه هنوز در پاره‌ای از روستاها و بخش‌های آذربایجان نقشی و نشانی از آن باقی است.
پروفسور پیتر گلدن در صفحه ۳۸۶ کتاب خود که یکی از جامع‌ترین کتاب‌ها درباره تاریخ گروه‌های مختلف ترک چاپ شده‌است روند ترکی زبان شدن آذربایجان را به سه مرحله بخش کرده است: نخست ورود سلجوقیان و مهاجرت قبایل اغوز به ناحیه آذربایجان و آران و آناتولی، دوم حمله مغولان که بیشتر سربازان شان ترک‌تبار بودند، و سوم دوران صفویان که بسیاری از قبایل اغوز-ترکمان قزلباش از آناتولی به ایران سرازیر شدند.
آذری یا زبان باستان آذربایجان :
کسروی درباره ی انگیزه ای پرداختن به این کتاب می نویسد : “...این دفترچه داستانش آن است که سالها در میان نویسندگان ایران و عثمانی کشاکش درباره ی نژاد آذربایجانیان رفتی ،زیرا عثمانیان(دسته ژن ترک) آذربایجان را ترک شماردی ترکی بودن زبان آنجا را دلیل آوردندی . از این سوی نویسندگان ایرانی به خشم آمده تندی ها کردندی و سخنان بی سر و بن نوشتندی ....” از اینرو کسروی در این خصوص به تحقیق پرداخت، و کذب بودن ادعای ترکان را آشکار ساخت .
محمد قزوینی در خصوص این اثر می نویسد : “.... این رساله ی پنجاه و شش صفحه ی از وجنات آن معلوم است که نتیجه ماها و بلکه سالها، زحمت وتتبع است و تقریبا هر سطری از سطور کوچک آن حاکی از مطالعه ی یک کتاب بزرگ است زیرا که در این گونه مواضع بکر و تازه تا کنون کسی قلمی به روی کاغذ نیاورده است...”
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
53
آپلود شده توسط:
Reza
Reza
1388/04/11
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی آذری یا زبان باستان آذربایجان

تعداد دیدگاه‌ها:
1324
دوست گرامی altay1284! فرموده اید:
گفتار کسروی (آذربايجان هميشه بخشي از ايران ميبوده وكمتر زماني از آن جدا گرديده...) بر مي‌گردد به همان تصور دولت ملتي ما كه مرزهاي جغرافيايي را در محدوده‌ي يك زبان يا برعكس زبان واحد را درون يك مرز سياسي جستجو مي‌كنيم و...
پیوستگی یا جدایی یک منطقه از سرزمین مادری اش، تعریفی مشخص و روشن دارد و در این باب نیازی به مغلطه بافی و تئوری ساختن نیست. پیرامون آذربایجان تاریخ به روشنی سخن گفته و پیرامون زمان و چگونگی ورود ترکان به این سرزمین نیز همین طور. در دیدگاه های پیشین هم به تفصیل در این مورد سخن گفتیم و به منابع تاریخی فراوانی استناد کردیم. من طرح چنین شبهاتی را در راستای همان ملیت سازی های ابلهانه ایران ستیزان می بینم. وگرنه شبهه وارد کردن در باب چنین بدیهیاتی خالی از غرض نیست.
می فرمایید:
کسروی گفته است: يكرشته ازآنها نامهاييست كه معناي روشني ندارد : همچون تبريز و خوي و سلماس و ارومي و ويجويه و ليلاوا و الوار وآستارا و اوجان و ارس و ازناب و بسياري مانند اينها … چگونگي نتيجه‌گيري كسروي بر من روشن نيست!
اتفاقا ریشه اغلب این واژگان بر ما روشن است. اگر خواستید، برایتان بازگویم؟
فرمودید:
نقل قول::"رشته ديگري نامهاييست كه ما از راه زبانشناسي پي بمعناي آنها برده يا بگماني درباره آنها رسيده ايم : همچون مرند و آرونق و مارالان و مايان و گهرام دز (گرمادوز) و مراغه و گيلاندوز و ديلمگان و گارا رود و قارقا بازار و مانند اينها."
در اين مرد اخير بايستي به روش زبان‌شناسي‌اي كه كسروي به كار مي‌برد بايد توجه نمود در گفتارهاي بعدي كتاب است كه ايشان با تبديل انواع واج‌ها به هم خط بطلاني بر آواشناسي مي‌كشند كه در جاي خود اشاره خواهم كرد.

تبدیل واج ها به یکدیگر خط بطلانی است بر آواشناسی؟!!! یا ادعای شما خط بطلانی است بر همه قواعد زبان شناسی؟! واج شناسی خود قواعد مشخصی دارد. مثلا به مرور زمان حرف (ر) در یک واژه می تواند به (ل) تغییر شکل دهد، اما نمی توانیم بگوییم مثلا در یک واژه حرف (ر) به مرور زمان تبدیل به (خ) شده است! زیرا چنین تغییری خارج از قاعده و امکان ناپذیر است. حال در کدام واژه ها تبدیل واج ها خارج از قاعده بوده است؟
در ادامه با نقل قول از کسروی که گفته است: "رشته سومي نامهاييست كه خود معناي روشني دارد : همچون سرد رود و گرم رود و زرين رود و گريوه و رويين دز و هشتاد سر و باكو و بسيار مانند اينها."
می فرمایید:
نتيجه‌گيري درباره‌ي اين رشته نام‌ها نيز سرنوشتي بهتر از دو بخش قبلي ندارد. بسياري از آن‌ها ترجمه‌هاي فارسي امروزند از نام‌هاي تركي كه در راستاي فارسي سازي نام‌ها صورت پذيرفته‌اند كه اين امر اكنون نيز ادامه مي‌يابد و هر سال صدها حسن آباد و پيام و ماهي‌آباد و گلبوس و... ساخته مي‌شوند و در اختيار اهالي محل قرار داده مي‌شوند و در برخي موارد نيز شباهت‌هاي آنان با فارسي امروز به همت كسروي از طرق زبان‌شناسي در اختيار ما قرار داده شده‌اند.
قدمت برخی از این نام ها به چند صد سال می رسد و در کتب تاریخی از آنها یاد شده است. حتما آن زمان هم شوونیسم فارس(!) دست اندرکار سرکوب ملت مظلوم ترک(!) بوده و ما خبر نداریم؟! آن هم با توجه به سلطه نسبتا طولانی مدت سلاطین ترک بر ایران؟!! از باکو در کتب سده های نخست اسلام سخن به میان آمده. این چه ربط به تغییر نام شهرها و روستاها توسط دولت ها دارد؟؟؟
کمااینکه پیشتر در مورد برخی از این نام های جغرافیایی در زمان بابک خرمدین و رد ادعای پان ترک ها پیرامون تبار بابک هم سخن گفتیم. (توجه دارید که بابک خرمدین در اواخر سده دوم و اوایل سده سوم هجری می زیست). نام های جغرافیایی آن دوره هم ریشه ایرانی دارند، نه ترکی. به فرض محال که نامهای ترکی به فارسی ترجمه شده باشند. چطور است که یک نویسنده یا مورخ از اصل نام ترکی آن ذکری به میان نیاورده و فقط ترجمه فارسی را نوشته است؟!
می فرمایید:
عزيز من، ما مرتكب حماقت بزرگي شديم و متاسفانه من در اين حماقت پيش گام بودم وآن حمله به دوستاني بود، كه اگرچه با لحن شعاري، ميخواستند از مشكلات خويش ما را آگاه كنند اما ما رذيلانه به آنها حمله ور شديم وحتي اجازه نداديم كه حرفهايشان را بزنند.ما،احمقان روشن فكر نما،گند زديم. ديگر چگونه ميتوان انتظار داشت كه امثال پورپيرارها در اين آشفته بازار فكري، رهروي پيدا نكنند؟ چگونه ميتوان دم از هموطن بودن زد در حاليكه ما خود آنان را پس زده ايم؟ ميداني دوست من، ما فقط بلديم كه به ديگران برچسب بزنيم و آنان را به صورت سمبليك به قربانگاه خداوند جهالت بفرستيم و خود مسرور از اين باشيم كه "الحمدالله خطر گذشت!"
دوست گرامی! برای من مهم نیست که شما خود را احمق و رذل و... بنامید، این حق مسلم تان است که درباره خود هرگونه که مایلید بیندیشید و قضاوت کنید. اما لطفا از ضمیر جمع «ما» استفاده نکنید که این توهینی است به سایر دوستانی که در این بحث ها شرکت کرده اند. آنچه شما لحن شعاری می نامید مشتی فحش و ناسزای بی شرمانه و به تمسخر گرفتن هم میهنان ما بود. آیا با استفاده از فحش و ناسزا می خواستند ما را از مشکلات خود آگاه کنند یا حقایق را وارونه سازند؟!
نمونه ای از رفتارهای مظلوم نمایان پان ترک در محیط مجازی:
http://azargoshnasp.net/recent_history/pan_turkist_philosophy/raftarpanturkism.htm
آنان آشکارا از تجزیه ایران سخن می گویند و از بیان دیدگاه های ایران ستیزانه خود هیچ هراسی ندارند:
http://dusunce.blogfa.com/post-158.aspx
این دو لینک فقط نمونه ای از دهها یا شاید صدها سایت و وبلاگ توهین آمیزی است که همین جماعت ایران ستیز برای تخریب فرهنگ و تاریخ ایران و توهین به هم میهنان ما ایجاد کرده اند.
با این حال برخی از هم میهنان ما همچنان ساده لوحانه می پندارند هدف این گرگ پرستان احقاق حقوق مردم آذربایجان و ارج نهادن بر فرهنگ و زبان ترکی است! عجبا و حیرتا!
اما درباره حقوق قومیت ها:
در اینجا کسی حقوق قومیت ها را نادیده نگرفته است و قصد سرکوب خواستهای آنان را ندارد. هیچ یک از ما معتقد به سرکوب اقوام ایرانی و نادیده انگاشتن خواست ها و مطالبات شان نیستیم. اما اگر از نظر شما تحریف تاریخ ایران و خلق ملیتهای ساختگی و تلاش برای قطع پیوندهای مردم آذربایجان با سرزمین مادری شان احقاق حقوق نام دارد باید بگویم سخت در اشتباهید.
دوستانه به شما توصیه می کنم به مطالعه ریشه های شکل گیری جریان های ایران ستیز پان ترک، پان عرب،... بپردازید تا دریابید که این گروهها از این مظلوم نمایی ها و پنهان شدن در پشت مطالباتی چون زبان مادری و فدرالیسم و... چه اهدافی را دنبال می کنند:
پان ترکیسم؛ ریشه ها و آموزه ها
http://azargoshnasp.net/recent_history/pan_turkist_philosophy/rishehaa.htm
فلسفه پان ترکیسم
http://bashgah.net/pages-460.html
استراتژی نوین پان ترکیسم: استراتژی ختنه!
http://azargoshnasp.net/recent_history/pan_turkist_philosophy/khetneh.htm
و پیرامون ماهیت حرکتهای ایران ستیزانه و جدایی طلبانه پان ترک ها:
فرمان استالين براى تشكيل فرقه دموكرات آذربايجان
http://azargoshnasp.net/recent_history/atoor/estalinbonyaanferqeh.htm
سندهاي تازه، پيرامون دخالت آشكار اتحاد شوروي در ايجاد فرقه‌ي دموكرات در آذربايجان و جمهوري مهاباد
http://azargoshnasp.net/recent_history/atoor/sanadtaazehdekhalatashkaar.htm
بحران آذربایجان از دیدگاه اسناد نویافته اتحاد جماهیر شوروی (نوشته ناتالیا یگوروا، عضو انستیتوی تاریخ عمومی آکادمی علوم روسیه)
http://azargoshnasp.net/recent_history/atoor/bhrnazarbaijanazdidgaahasnaadno.pdf
افسوس می خورم که برخی از هم میهنان ما به راحتی اسیر دروغ و تزویرهای این افراد می شوند. برخی از دوستان ما که بیش از هر چیز برای حق تدریس زبان های مادری در مدارس سینه چاک می کنند، هنوز هم پاسخ پرسش قبلی مرا نداده اند و با مغلطه بافی از پاسخگویی طفره می روند. برای سومین بار پرسش خود را مطرح می کنم و امیدوارم این بار پاسخی شایسته نیز دریافت نمایم:
همچنان پرسش من از این دوستان بی پاسخ مانده است که از نظر آنها جایگاه زبان فارسی کجاست؟ زبانی ملی که مخرج مشترک همه ما ایرانیان است (با هر زبان و قومیت و...).آیا قرار است زبان فارسی به حاشیه رانده شود و نسل های بعدی آذربایجان از تکلم آن ناتوان بمانند؟ آن وقت چه بر سر ما خواهد آمد؟ اگر یک عده ترکی، عده ای عربی و جمعی دیگر کردی و لری و... سخن بگویند و قادر به فهم زبان یکدیگر نباشند؟ تکلم به زبان مادری و پاسداشت فرهنگ و آیین اقوام ایرانی حق همه هموطنان ماست، به شرطی که موجب تضعیف زبان و فرهنگ ملی ما نگردد.
همین الان که در مدارس زبان فارسی تدریس می شود بارها هم میهنان آذری و عرب و... را دیده ام که از تکلم به زبان فارسی عاجزند و در خارج از شهر و دیار خود با مشکلات عدیده ای مواجه می شوند، حال با تضعیف این زبان چه قرار است به سر مملکت ما بیاید خدا می داند.
(هرچند یکی از اهداف پان ترک ها هم همین است که با به حاشیه راندن زبان فارسی و قطع پیوندهای مردم آذربایجان با سایر هم میهنان شان (که زبان مشترک ملی یکی از مهمترین آنهاست) زمینه را برای رسیدن به هدف شوم خود یعنی تجزیه ایران هموار سازند.)
نقل قول:
براي من اصلا اهميتي نداشته و ندارد كه زبان آذري در ايران وجود داشته است يا نه.اينكه داريد منطقي به مساله نگاه ميكنيد،براي من جاي خوشحالي است.من از آن رو به نقد اين كتاب پرداخته ام كه متاسفانه عده اي با علم كردن كسروي در پي سركوب هموطنان ترك زبان ما بودند وگرنه هدف ديگري در كار نبوده است.
این بزرگترین مغلطه ای است که مخالفان کسروی دائما به آن می پردازند. تمام هدف این افراد آن است که وانمود کنند همه این داستان ها از کتاب کسروی آغاز شده و بحث زبان آذری و تاریخ مردم آذربایجان و... تنها ساخته و پرداخته ذهن اوست. نه دوست من! پیش از کسروی بسیاری از مورخان به ایرانی بودن ریشه و زبان مردمان آذربایجان اشاره کرده اند. (ابن ندیم و مسعودی و یاقوت حمودی و... قدیمی ترند یا کسروی؟!)
ما حتی برای اثبات مدعای خود به نوشته های برخی از متعصب ترین نویسندگان پان ترک نظیر دکتر جواد هیئت نیز مراجعه کردیم.
از طرف دیگر بسیاری از زبان شناسان پیش از کسروی نظریه وجود زبان آذری را مطرح و اثبات نموده اند. این چیزی نبوده که کسروی کشف کرده باشد. ايراني بودن زبان پيشين آذربايجان ربطي به کسروي ندارد. بلکه برپايه اسنادي است که پيش از کسروي، اشخاص دیگری نظیر گیز و مارکوارات آلماني در آن نظر داده اند و امروزه هيچ شکي در اين امر وجود ندارد. يعني کسروي يا بدون کسروي، فرقی در حقيقت اين امر نمی کند. سنگ نبشته ها و آثار بدست آمده از کاوش های باستان شناسی، نوشته های مورخین و جهانگردان و نظریات زبان شناسان و... جملگی صحت این حقیقت تاریخی (زبان و ریشه مردمان آذربایجان) را اثبات می کنند. درباره ادعای سرکوب ترک زبانان در ادامه سخن خواهیم گفت.
می فرمایید:
آنان به استناد اين كتاب و علاقه اي كه كسروي در نتيجه گيريهاي خود به آن ميرسد، در پي آن بودند تا كلا زبان قومي را به حاشيه برانند و گرنه من هيچ علاقه اي به دانستن اين ندارم كه آيا قبل از ورود تركان به ايران زبان آذري وجود داشته است يا خير؟اينكه كسروي چگونه اين تاريخ را روايت كرده است براي ما روشن است واين كه چه اهدافي را در پس پشت اين روايت به ظاهر بي طرفانه داشته است نيز براي ما مبرهن است.اما پرسش اينجاست "تا به كي ميتوان به استناد به اينگونه آثار ويا ترس از تجزيه طلبي حقوق قوميت ها را ناديده گرفت؟ آيا اين سنگسار فكري وسركوب هرگونه صداي مخالف ميتواند كاري از پيش ببرد؟اگر اين گونه بود كه حكومت امروز ايران دشمني نداشت!
دوست گرامی، این همه ساده اندیشی شما مایه تأسف است. در باب اتهاماتی که به کسروی می زنید بارها سخن گفتم و در همین دیدگاه هم به آن پرداختم. پس بهتر است بجای تخریب شخصیت وی به اسناد علمی و تاریخی مراجعه کنید تا حقیقت را دریابید. نه اینکه خود را تنها در چارچوب این کتاب و خیالپردازی های مشتی پان ترک محصور نمایید. چطور است که پاسخ به توهمات و پریشان گویی های ایران ستیزان را سرکوب حقوق قومیت ها می دانید، اما در برابر دروغ های آشکار و تحریف های بی شرمانه این افراد سخنی نمی گویید؟! آیا اول از همه نباید در بی طرف بودن خودتان تردید کرد؟؟؟
نامهاي رودها و كوهها و شهرها در آذربايجان:
اين مورد خود بحثي طولاني است كه بعداً به آن مي‌پردازم. كسروي نام‌ها را به 3 بخش كرده است:
يكرشته ازآنها نامهاييست كه معناي روشني ندارد : همچون تبريز و خوي و سلماس و ارومي و ويجويه و ليلاوا و الوار وآستارا و اوجان و ارس و ازناب و بسياري مانند اينها.

و در پاراگراف بعدي مي‌افزايد:
درباره اين نامها بسخن بس درازي نياز است كه ما در اينجا ميدان آن را نميداريم و تنها اين اندازه مينگاريم كه رشته نخست گويا بسياري از آنها از زمانهاي بس دوري بازمانده و برخي شايد يادگار زبانهاييست كه پيش از رسيدن ايران باينجا رواج داشته و اينست ما هيچ مانندگي ميانه آنها با زبانهاي آريان نمييابيم: همچون خوي و سلماس و ارومي و مانند اينها . ولي بسياري نيز اگرچه ما معناي آنها را نميدانيم ، اين ميدانيم كه از زبان آريان بيرون نيست: همچون ازناب و اهراب و ليلاوا و نخچوان و بردوا و مانند اينها .

چگونگي نتيجه‌گيري كسروي بر من روشن نيست!
رشته ديگري نامهاييست كه ما از راه زبانشناسي پي بمعناي آنها برده يا بگماني درباره آنها رسيده ايم : همچون مرند و آرونق و مارالان و مايان و گهرام دز (گرمادوز) و مراغه و گيلاندوز و ديلمگان و گارا رود و قارقا بازار و مانند اينها.

در اين مرد اخير بايستي به روش زبان‌شناسي‌اي كه كسروي به كار مي‌برد بايد توجه نمود در گفتارهاي بعدي كتاب است كه ايشان با تبديل انواع واج‌ها به هم خط بطلاني بر آواشناسي مي‌كشند كه در جاي خود اشاره خواهم كرد.
رشته سومي نامهاييست كه خود معناي روشني دارد : همچون سرد رود و گرم رود و زرين رود و گريوه و رويين دز و هشتاد سر و باكو و بسيار مانند اينها.

نتيجه‌گيري درباره‌ي اين رشته نام‌ها نيز سرنوشتي بهتر از دو بخش قبلي ندارد. بسياري از آن‌ها ترجمه‌هاي فارسي امروزند از نام‌هاي تركي كه در راستاي فارسي سازي نام‌ها صورت پذيرفته‌اند كه اين امر اكنون نيز ادامه مي‌يابد و هر سال صدها حسن آباد و پيام و ماهي‌آباد و گلبوس و... ساخته مي‌شوند و در اختيار اهالي محل قرار داده مي‌شوند و در برخي موارد نيز شباهت‌هاي آنان با فارسي امروز به همت كسروي از طرق زبان‌شناسي در اختيار ما قرار داده شده‌اند.
چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟
فكر مي‌كنم اين‌جا داره با چت‌روم‌ها اشتباه گرفته مي‌شه!!!!!!!! فكر مي‌كنم بحثا يه كم به كتاب مربوط باشه بهتره
شما لطف كنيد و يك كتاب از مارلون براندو بذارين و همه‌ي دوستا بيان ذيل اون از مارلون براندو صحبت كنن!
دوستامون ناراحت نشن از بحث کسروی بیرون اومدیم! بعداً باید ببینیم صورت و مخرج این کسر آقای کسروی چیه!؟ ولی فکر کنم بحث مارلون براندو فعلاً باحالتر باشه؛ مارلون دوست داریم! !:))
عجیبه همه به این آواتار گیر میدن.ایها الناس اشکال این آواتار چیه؟اصلا شما بگید چه آواتاری بذارم؟

بردیای گرامی چرا عکس بروسلی نمیزاری خیلیا ازش خوششون میاد :));-(
برات شكلك هم نميذارم ،چون بيشتر از اينها برات احترام قائلم.
من قصد توهین نداشتم فقط می خواستم نشون بدم حرفم یه سئوال دوستانس.
عجیبه همه به این آواتار گیر میدن.ایها الناس اشکال این آواتار چیه؟اصلا شما بگید چه آواتاری بذارم؟
ولي در مجموع اين عقلانيت است كه بسياري از موارد را نفي ميكند
منم همینو میگم اگه همیشه عقلانیت در درجه اول اهمیت باشه بعضی احساسات بیخودی میشن و بعد از مدتی تبدیل به روبوت میشیم.
سلام بر مارلون براندوي عزيز.نيچه در جايي ميگفت كه هميشه هم نميتوان به قضايا به صورت منطقي نگاه كرد و گاهي نگاه اسطوره اي نيز لازم است.(نقل به مضمون) نوشته منو يه بار خوب بخون،ببين من حكمي دادم؟ ولي در مجموع اين عقلانيت است كه بسياري از موارد را نفي ميكند ومن هم هيچ گاه ادعا نكردم كه انساني هستم كاملا عقل گرا. چرا كه انسانيت تنها قسمتي از وجودش را عقل ومنطق تشكيل ميدهد و قسمت عمده اي از اين هستي از غير عقلانيت تشكيل ميشود. من هم به بسياري از مراسمات ايران باستان چون عيد نوروز،چهارشنبه سوري،...علاقه مندم والبته بايد بگويم كه اگرچه فردي مذهبي نيستم و لي عاشق مراسم محرمم چرا كه براي من حسي نوستالژيك دارد.همه اينهايي گفتم براي اين بود كه در تحليل بعضي چيزها (مثل مراسمات، چه از نوع باستاني و چه از نوع مذهبي)نميتوان از ابزار عقلانيت استفاده كرد چرا كه عقل اصولا به دنبال استدلالات پوزيتيويستي و كاربردي است در حاليكه اعتقادات به آيينها نميتوانند اينگونه تحليل شوند.اميدوارم منظورم را كاملا درك كرده باشيد.موفق باشي.
برات شكلك هم نميذارم ،چون بيشتر از اينها برات احترام قائلم.
آذری یا زبان باستان آذربایجان
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک