آذری یا زبان باستان آذربایجان
نویسنده:
احمد کسروی
امتیاز دهید
این کتاب به بیگانه پرستانی که میخواهند برای آذربایجان و آذربایجانی ملیت جدا ، زبان جدا و تاریخ جدا بسازند با دلیلهای دانشمندانه و گواههای استوار پاسخ دندان شکن داده و مشت سختی بر دهان دروغگوی آنان میزند. این کتاب نشان میدهد که قومیت آذربایجان ایرانی زبانش (آذری) و تاریخش همواره با دیگر ایرانیان همبسته بوده و میباشد.
زبان آذری زبانی است از خانواده زبانهای ایرانی غربی که در منطقه آذربایجان (آتورپاتکان) پیش از گسترش زبان ترکی رایج بودهاست و امروزه گستره آن محدود شدهاست. بیشتر دانشمندان ایرانشناس، در بازگویی ریشه تاریخی زبان دیرین مردم آذربایجان، باور دارند که زبان باستانی آذری بازمانده و دگرگون شده زبان مادها است و ریشه آریایی دارد که تاریخدانان و جغرافینویسان اسلامی آن را فارسی(ایرانی)، فهلوی و آذری خواندهاند.
هر چند که مطالعه بر روی این زبان سابقه طولانی در نزد شرقشناسان غربی دارد، اما نخستین پژوهش گسترده روی آن در ایران توسط احمد کسروی انجام گرفت. احمد کسروی تاریخنویس ایرانی، در کتاب آذری یا زبان باستان آذربایجان نمونههایی از این زبان و ارتباط آن را با زبان تاتی نشان داد. زبانشناسان با اشاره به وجود زبانهای تاتی و هرزنی در چندین روستای آذربایجان شرقی، اردبیل، نمین، خلخال (کلور)، عنبران، پیله رود و میناباد آنها را از بقایای آن زبان باستانی میداند. زبان «آذری»، یکی از شاخههای زبان پهلوی است که پس از حمله عربها و هجوم اقوام ترک همچنان به زندگی خود ادامه دادهاست. ولی با پا گرفتن زبان ترکی در آن دیار، رفته رفته زبان «آذری» رو به سستی و نابودی نهادهاست. گو اینکه هنوز در پارهای از روستاها و بخشهای آذربایجان نقشی و نشانی از آن باقی است.
پروفسور پیتر گلدن در صفحه ۳۸۶ کتاب خود که یکی از جامعترین کتابها درباره تاریخ گروههای مختلف ترک چاپ شدهاست روند ترکی زبان شدن آذربایجان را به سه مرحله بخش کرده است: نخست ورود سلجوقیان و مهاجرت قبایل اغوز به ناحیه آذربایجان و آران و آناتولی، دوم حمله مغولان که بیشتر سربازان شان ترکتبار بودند، و سوم دوران صفویان که بسیاری از قبایل اغوز-ترکمان قزلباش از آناتولی به ایران سرازیر شدند.
آذری یا زبان باستان آذربایجان :
کسروی درباره ی انگیزه ای پرداختن به این کتاب می نویسد : “...این دفترچه داستانش آن است که سالها در میان نویسندگان ایران و عثمانی کشاکش درباره ی نژاد آذربایجانیان رفتی ،زیرا عثمانیان(دسته ژن ترک) آذربایجان را ترک شماردی ترکی بودن زبان آنجا را دلیل آوردندی . از این سوی نویسندگان ایرانی به خشم آمده تندی ها کردندی و سخنان بی سر و بن نوشتندی ....” از اینرو کسروی در این خصوص به تحقیق پرداخت، و کذب بودن ادعای ترکان را آشکار ساخت .
محمد قزوینی در خصوص این اثر می نویسد : “.... این رساله ی پنجاه و شش صفحه ی از وجنات آن معلوم است که نتیجه ماها و بلکه سالها، زحمت وتتبع است و تقریبا هر سطری از سطور کوچک آن حاکی از مطالعه ی یک کتاب بزرگ است زیرا که در این گونه مواضع بکر و تازه تا کنون کسی قلمی به روی کاغذ نیاورده است...”
زبان آذری زبانی است از خانواده زبانهای ایرانی غربی که در منطقه آذربایجان (آتورپاتکان) پیش از گسترش زبان ترکی رایج بودهاست و امروزه گستره آن محدود شدهاست. بیشتر دانشمندان ایرانشناس، در بازگویی ریشه تاریخی زبان دیرین مردم آذربایجان، باور دارند که زبان باستانی آذری بازمانده و دگرگون شده زبان مادها است و ریشه آریایی دارد که تاریخدانان و جغرافینویسان اسلامی آن را فارسی(ایرانی)، فهلوی و آذری خواندهاند.
هر چند که مطالعه بر روی این زبان سابقه طولانی در نزد شرقشناسان غربی دارد، اما نخستین پژوهش گسترده روی آن در ایران توسط احمد کسروی انجام گرفت. احمد کسروی تاریخنویس ایرانی، در کتاب آذری یا زبان باستان آذربایجان نمونههایی از این زبان و ارتباط آن را با زبان تاتی نشان داد. زبانشناسان با اشاره به وجود زبانهای تاتی و هرزنی در چندین روستای آذربایجان شرقی، اردبیل، نمین، خلخال (کلور)، عنبران، پیله رود و میناباد آنها را از بقایای آن زبان باستانی میداند. زبان «آذری»، یکی از شاخههای زبان پهلوی است که پس از حمله عربها و هجوم اقوام ترک همچنان به زندگی خود ادامه دادهاست. ولی با پا گرفتن زبان ترکی در آن دیار، رفته رفته زبان «آذری» رو به سستی و نابودی نهادهاست. گو اینکه هنوز در پارهای از روستاها و بخشهای آذربایجان نقشی و نشانی از آن باقی است.
پروفسور پیتر گلدن در صفحه ۳۸۶ کتاب خود که یکی از جامعترین کتابها درباره تاریخ گروههای مختلف ترک چاپ شدهاست روند ترکی زبان شدن آذربایجان را به سه مرحله بخش کرده است: نخست ورود سلجوقیان و مهاجرت قبایل اغوز به ناحیه آذربایجان و آران و آناتولی، دوم حمله مغولان که بیشتر سربازان شان ترکتبار بودند، و سوم دوران صفویان که بسیاری از قبایل اغوز-ترکمان قزلباش از آناتولی به ایران سرازیر شدند.
آذری یا زبان باستان آذربایجان :
کسروی درباره ی انگیزه ای پرداختن به این کتاب می نویسد : “...این دفترچه داستانش آن است که سالها در میان نویسندگان ایران و عثمانی کشاکش درباره ی نژاد آذربایجانیان رفتی ،زیرا عثمانیان(دسته ژن ترک) آذربایجان را ترک شماردی ترکی بودن زبان آنجا را دلیل آوردندی . از این سوی نویسندگان ایرانی به خشم آمده تندی ها کردندی و سخنان بی سر و بن نوشتندی ....” از اینرو کسروی در این خصوص به تحقیق پرداخت، و کذب بودن ادعای ترکان را آشکار ساخت .
محمد قزوینی در خصوص این اثر می نویسد : “.... این رساله ی پنجاه و شش صفحه ی از وجنات آن معلوم است که نتیجه ماها و بلکه سالها، زحمت وتتبع است و تقریبا هر سطری از سطور کوچک آن حاکی از مطالعه ی یک کتاب بزرگ است زیرا که در این گونه مواضع بکر و تازه تا کنون کسی قلمی به روی کاغذ نیاورده است...”
آپلود شده توسط:
Reza
1388/04/11
دیدگاههای کتاب الکترونیکی آذری یا زبان باستان آذربایجان
در اين جنگ پلنگ و ماه پاره
امير از تخت ميدارد نظاره
چنان طرحي دراندازم كه تاريخ
نبيند اين پلشتيها دوباره
رايمان روشن بود و سخره به صخرهها مينموديم و به چوبپنبهي عتاب، خطاب بر مردمان ميآورديم به سان كورهي سنگك و پروردگار خود نيك ميدانست كه ما را پنداري نبود جز فروش به حراج پارههاي سنگ و كلوخ مرزها و بومها و در اين سودي بود كه خزان خزينهي واليمان را بهاري بود خرم جانفزا نسيمي بود بر مملكت پدر مردگان بيمادر كه فيروز گشته بودند بر خاك عاشقپيشگاني كه اگر مادر مرده بودند ملي بيپدر هرگز نزادندي و چه افتخاري بالاتر از آن.
به راه پلنگي زخمي نيز سلاخي نموديم شبانگاه در نور ماهي كه خورشيد تغذيه به نورش ميكرد و ما آن را از آراي شيخ گاليلهي رومي دانسته آمدهايم و غليه پلنگي بار گذاشتيم به طعام قشون كه دو روز بعد فوج فوج رسيدندي و آن بيستم شوال بودي به سنة الحمدونة المغول.
یک پیشنهاد دارم خطاب به همه ی عزیزان با هر اعتقادی که دارن (چرا که هر انسانی اعتقادی دارد وآن را بهترین میداند و کوشش در پی اثبات آن است او میگوید که من روشنفکرم ولذا حق دارد که با پتکی از جنس چوب پنبه صخره های پوشالی اش را به مبارزه طلبد!(?) وتماشاچیانی نیز دارد;-) هم شاخ پیش قراولان که او را اسطوره خواهند کرد و او همچنان پیوسته میتازد آری او حق دارد!):stupid:
اسب جولانی بر ((سخره)) میتازد! خود نداند که در ((صخره))میبازد...هر چه گویندش که این اسب ات از نژاد قاطر است گویی خود قاطر و اسبش باکر(ه) است ...ز:-(:!
او یوک متروکان است و زبانش کوره ی سنکک... لیک چه نیک پروردگاه اسبان پاک را در پندار پوک خود مفلوک زده پندارد....آری او الحق ومنه الاست.. او هم سنگریست پشت ولی ولایتش مرهبا که فقیهانه حق دارد ...حال خود داند یا نداند تو را چه سود؟
پاتریونیسم در ابن مرز وبوم وجود ندارد ولی در عوض مزدور و وطن فروشی تبدیل به افتخاری گشته نزد کسانی که اگر عشق این خاک نبود چه بسا اکنون یهود بی برادر نمیماند !
((((خطاب ویژه به طراحان سیاست های کثیفی که میخوان این پلنگ زخمی رو سلاخی کنن و نور ماه رو هم مثله خورشید پیر از اون بگیرن ..
این جا خاک مادر مردگان اگر باشدهیچگاه خاک بی پدران سلاخ صفت ودشنه به دست نبوده!
کسی که ادب ندارد هرچه قدر هم علم داشته باشد هیچ ارزشی ندارد.
اما در پاسخ به آلتای:
اینجا معلوم کنید مگر شما هم خدای نکرده مثل آقای ماسه ساحلی پان ترک هستید که خیلی سخت است مقالۀ مربوط به پان ترکیسم را به خودتان نگیرید؟! من قضاوتی از سوی خودم نکردم جناب آلتای. من دارم از حرف شما استفاده میکنم.
در ضمن اگر هر برداشتی که ما ایرانیها از واژه وطن داریم کاملاً نسبی و قراردادی است نه حقیقی و تاریخی، آنگاه شما هم باید بپذیرید هر برداشتی که شما هم به نوبه خود از معانی جدید و هویت سازی ها و معناسازیها دارید کاملاً و مطلقاً نسبی و ساختگی است. نه حقیقی و یا تاریخی و یا علمی و یا اخلاقی و یا سودمند!!! لطفاً با واژگان بازی نکنید دوست من.
شما در واقع به سبک استفهام انکاری دارید میگویید آیا پان ترکیسم بد است؟ و در دل سؤال جواب میدهید. نه بد نیست.
میپرسید وطن کجاست و مرزهای آن تا کجا کشیده میشود؟ و در دل سؤال جواب داده اید. وطنی با مرزهای معین وجود ندارد!!
اگر منظور دیگری دارید بیشتر توضیح دهید.
من هم طرح موضوع پانتركيسم را بيجا و تا حدودي توهينآميز ميبينم (تنها به اين دليل كه من اين نقل قول بدون قضاوت را در كاربرد راوي از كلمهي پانتركيسم كه در ادبيات سياسي ايران باري منفي دارد، در توصيف حمايتكنندگان از حقوق قومي ديدم و لا غير و گر نه اين كلمه ذاتا منفي يا مثبت نيست) و خيلي سخت است كه خطاب را به خود نگيرم. دوستي از وحشت عمومي كه از طرح اين مسأله وجود دارد، برايم گفت و اين مورد هم دقيقا ناشي از اين ترس است ولي سئوالي كه بر جاست اين است كه آيا اين وحشت، وحشت فرو ريختن قالبهاي ذهني ما نيست كه طي سالهاي دراز شكل گرفتهاند؟ تفكر در چارچوبهاي تنگ و از زاويهاي كه تنها ما از آن نگاه ميكنيم، ما را به راحتي قاضي اخلاق خواهد كرد. به اين جملات دقت كنيد چقدر قضاوت مبتني بر اخلاق است و روايت علمي يا حتي سودمند نيز نيست:
و
يا
و در آخر
واقعا آياخوبي يا بديِ اين همه مفهوم سياسي اجتماعي مثل يك فرمول رياضي ثابت شده است؟؟؟؟ كه مثلا اگر حقوق آذربايجانيان را ادا كنيد خوب ميشود و پانتركيسم بد است يا دموكراسي افضل الطرق است و...
به راحتي ميتوان ديد نويسندهي اين مطالب مفاهيمي را به عنوان حكم مسلم در ذهن خود داشته است و با اين فرضها به ميدان آمده است (اميدوارم توانسته باشم مطلب را ارايه دهم و نيازمند توضيحات اضافهتر نباشم).
با اين كه اعتقاد دارم راوي بيطرف وجود ندارد ولي معتقدم كه عيار قضاوتهاي كاملا يك سويه را ميتوان تا حدود زيادي كاهش داد. آيا طرفداري از تدريس يك زبان يا منزوي كردن آن عملي اخلاقي است يا ميبايد سود و زياني در آن باشد؟ وطن كجاست و مرزهاي آن تا به كجا كشيده شده است؟ جايگاه آن در ذهن ما چيست و چه تعريفي از آن داريم؟ چه كاركردي از اين واژه مد نظر ماست؟ رابطهي هويت ايراني و يا به قول دوستان هويت اصيل ايراني با وطن سياسي امروز ما چيست؟ و ...
اميدوارم دوستان در ادامه كمتر ارزشي و اخلاقي و بيشتر از منظر منافع مليمان نظر خود را در اين موارد اعلام نمايند.
معني اين نوشته را نفهميدم.گمان ميكنم كه گفته هاي من كاملا واضح و صريح بود.خطاب من به كساني است(از جمله كسروي) كه سعي در اثبات وجود زبان آذري در گذشته آذربايجان بودند و هستند و در پي اين اثبات خواهان يكپارچه سازي زباني در ايران ميباشند.قبلا در اين مورد گفته شد.ابتدا بهتر است كه مطالب پيشين را بخوانيد تا اين گونه بيربط سخن نگوييد و وقت ما را هم نگيريد.
بي ربط بودن اين گفته ها كاملا روشن است.فهم اين كه مطلبي كجا بايد گفته شود،خود نشان از شعور گوينده است.اگر گروهي در حال بحث در مورد دين باشند و فردي ديگر به هر عنوان وهدفي(وطن پرستي..) وارد مباحث ايشان شود و در مورد رد همجنس بازي سخني بگويد،آيا ديگران حق ندارند كه اين فرد را ابله بدانند؟مطلبي كه تا آنوقت نوشته شده بود،هيچ كدام در مورد تجزيه نبود، در حاليكه نوشته هاي بيربط شخص شما نشان از چيز ديگر داشت.ضمنا هيچ كس خواهان تكه تكه كردن وطن مفلوك شما نيست.قضايا را هم با هم خلط نكنيد.
بحث مربوط به شيخ فضل الله هم خطاب به كساني بود كه مباحث ما را با به تجزيه طلبي نسبت دادند.در اين مورد هم بيخود داد و فرياد راه انداختي،جناب وطن پرست!
البته من باز هم به پروفايل شما براي عرض ادب خواهم آمد.وقت بخير!
در مباحثي كه تنها در مورد نقد يك كتاب بود،كسي بدون هيچ مقدمه اي وارد ميشود و از پان تركيسم صحبت به ميان مي آورد. در حاليكه افراد بارها در گفته هاي خود به صراحت تاكيد كرده بودند كه هدف نقند يك كتاب است نه چيز ديگر.چگونه بايد در مورد اين فرد قضاوت كرد؟ايشان ادعا مي كنند كه حرفهاي ايشا ن كاملا بي طرفانه بوده، و نيز با تمام جريانات پان ..مخالفند.ام در كجاي گفته هاي او چنين چيزي آمده است؟
هيچ كس ادعا نكرده كه سايت ويكيپديا خواسته كه به ما توهين كند.آن چيزي كه از طرف من گفته شده اين بوده كه هر كس كه از اين سايت به عنوان منبعي معتبر نقل قول كند،فاقد شعور علمي است و البته من هنوز نيز بر اين عقيده هستم.
اين گفته بجز سطحي بودگي چه چيزي را ميتواند نشان دهد؟ ما هم قبول داريم كه همه دايره المعارفهاي جهان مدام ويرايش ميشوند،اما توسط چه كساني؟ متخصصين ويا هر ننه قمري؟اگر كسي با اين سايت آشنايي داشته باشد،ميداند كه هر فردي قادر به دخل و تصرف در نوشته هاي اين سايت است.و بعلت اينكه نام و نشاني از نويسنده خاصي ذكر نميشود_ ويرايش گر و يا نويسنده)هيچ گاه نيز كسي مسووليت نوشته هاي خود را نميپذيرد.بنابراين هر كسي قادر است كه هر نوشته اي را در آن بگنجاند.حال سوال اينجاست،چگونه و بر چه معياري چنين سايتي منبعي بي طرف شمرده ميشود،سايتي كه هيچ بنيان علمي و يا نويسنده خاصي ندارد؟ و چگونه است كه كسي مدعي اين ميشود كه با هر گونه جريان راديكالي مخالف است ولي در عين حال تنها از منبعي نامعتبر براي اثبات خطر پان ها بهره ميبرد؟
شما این همه توهین های بی ربط کردی.. که هیچ ارتباطی به مقالۀ ویکی پدیا نداشت ( هیچ ارتباط منطقی) نمیخواهی احتمالاً عذر خواهی کنی!؟ توهین های خودتو بشمار... بعد هم که میای توی پروفایلها توهین میکنی
از نظر علمی به شما توهین شده چون ویکیپدیا به نظر شما سطل آشغال است!! چون در حال ویرایش دائم است!؟ مگر بقیه دائرة المعارفها دائم بازبینی و ویرایش نمیشوند!
به صورت غیر مستقیم به (( شما )) توهین شده!؟ شما ناراحت صحبت در مورد پان ترکیسم هستی که ذکر یک مطلب راجع به پان ترکیسم شما را تحریک کرده و برانگیخته است!؟! برای من قلدربازی درمیاری توی پروفایلم؟! دفعه آخرت باشه با این نگارش بی ادبانه و تهدید آمیز توی پروفایل من میای. آیا خواندن نظریات چند انسان در باب زبان شناسی و پست مدرنیسم و ناراحتی از سیاستهای دولت ( که ربطی به من ندارد)، به شما اجازه میدهد خودتان را معلمی خط کش بدست ببینید و امثال من را شاگردانی بدانید که دستشان را گرفته اند تا شما خط کش بزنید!؟
من میگویم ترکی آذری باید در آدربایجان تدریس شود. و همینطور میگویم آذربایجان استانی از کشور ایران است. شما با این جمله موافق باشی یا نباشی میتوانی 1000 بار نظر بدهی و به پروفایل من هم بیایی. اما هرگز حق نداری حتی یک کلمه توهین و تهدید را به کار بگیری چون اینکار به نیت آزار روانی دیگران و ترور شخصیتی دیگران دور از شأن انسانی است. و کاملاً مخالف همان دموکراسی و دیالگ انسانی است که شما خود را مدافع آن میدانی. و به من تهمت ناروای مخالفت با آن را میزنی. مگر من خلاف دموکراسی صحبت کرده ام اگر مخالف پان ترکیسم باشم؟! مخالفت با نهضت تجزیه طلبانۀ پان ترکیسم نه به معنای مبارزه با علم است؛ نه مبارزه با دموکراسی. بلکه مربوط به مبارزه با کسانیست که بخواهند وطنم را تکه تکه کنند یا مبارزه با کسانیکه بدشان نمی آید وطنم تکه تکه شود. و مقایسه این موضوع با مبارزه شیخ فضل الله نوری با پارلمان و مجلس و مشروطه وعلم هیچ ربطی ندارد. هیچ ربطی! این مبارزه با علم و دموکراسی نیست مبارزه با تجزیه طلبان و مرزفروشان است. چنین مقایسه بی ربط و چنین برداشتهایی خود گویای درک نادرست شما از آن مقاله است.
خوب نگیر عزیزم! گیرم که نگیری که آذری بوده، خوب که چی؟! ناراحتی آذری بوده!؟! حالا هم ترکی آذری است! نه ترکی استانبولی!! شما ناراحتی از کلمه آذری! من باید بخاطر ناراحتی شما از کلمه و واژۀ آذری، بیسواد تلقی شوم یا عذرخواهی زورکی کنم؟!
چون در مورد تاریخچه پان ترکیسم لینک دادم ( با فرض اینکه این لینک 100 درصد نامعتبر باشد) باید از شما عذرخواهی کنم!؟ من که نگفتم شما پان ترک هستی شما چرا به خودت گرفتی رفیق؟! پس در معادلۀ ذهنی شما هرکس راجع به پان ترکیسم بنویسد یعنی شخص شما را و آنهم فقط شما را پان ترک خوانده است! مخاطب من کسانی هستند که دوست دارند در مورد پان ترکیسم نظرات هرچند چرت را در یک نظر ببینند. در این نظرات به قول شما جفنگ، به شما، و به دوستان شما، توهین شده است؟!! کجایش؟!
زبان تهدید را نه برای من کاربر، بلکه برای هر کس دیگری کاملاً کنار بگذار دوست عزیز. چون با خودت همینگونه رفتار خواهند کرد. آنچه بکاری همان را درو میکنی.
1- جناب راکستون، با آرامش صحبت کنید تا صحبت پیش برود. با زبان تند و با احمق خواندن مخاطب، و با حب و بغض و احساسات هیچ حق و هیچ کذبی را نمی توان نقد کرد.
2- جناب راکستون، من از هیچ کسی نمی ترسم. هیچ کس. شما در پروفایل من آمده اید و به من میگویید زود عذرخواهی کنم و در غیر اینصورت بی تردید من را له خواهید کرد. من در گفته هایم به کسی توهین نکردم که بخواهم از او عذرخواهی کنم. و اگر شما دوست دارید من را له کنید و من را تهدید میکنید نشانه شخصیت شماست. و به من آسیبی نمیرسد.
3- جناب راکستون، اینجا کلاس نیست. من هم شاگرد شما نیستم. شما شاگردانتان را در کلاس تهدید به له کردن میکنید. اگر حرفی را نقل کنند که شما به شخصه نامعتبر میدانید.
4- ویکیپدیا در خودش لینکهایی دارد که مطالبش را به آن منابع ارجاع میدهد. و در واقع شما برای نامعتبر خواندن این سایت چندزبانه باید تمام لینکها و سایتهای منبع و مرجع را که خارج از ویکیپدیا هستند نامعتبر بخوانید. که این بستگی به تحقیقات و مطالعات و صحت نقدها و استدلالهای شما دارد نه بستگی به این که در یک جمله احساسی همه چیز را آشغال بدانید و سایت را که گردآورندۀ آنهاست سطل آشغال. این استدلال که رو به ویرایش است دلیلی بر آشغال بودن نیست. همه کتابها و دایره المعارفعای جهان دائم ویرایش و بازبینی میشوند. شما میتوانید اعتراض خودتان را در صورت تمایل به مسئولین همان سایت ارائه دهید. نه به من! چون من در یک کادر پنچ در پنج فقط نقل قول کردم و حتی درباره معتبر یا نامعتبر بودنش هم قضاوت شخصی نکردم. آیا نقل قول الزاماً به معنای تصدیق است. الزاماً به معنای بهانه گیری است؟ به معنای فضل فروشی معلم دبستان است!!؟
شاید من نقل کرده ام که شما در صورت حوصله و توانایی نقد کنید. نقد کنید نه توهین! آنهم به کسی که تنها برای بیان برخی دیدگاهها نقل قول کرده است. در این فضای مجازی چه چیزی از من کم میشود یا به من اضافه میشود که مطلبی را نقل کنم و از دیگران تعریف بشنوم یا دیگرانی به من فحش بدهند. قضاوت با خود دوستان و با انصاف همه شما.
حقوق زبانی مردم آذربایجان باید تمام و کمال رعایت شود و کسی که به این اصل حمله برد باید باعث ناراحتی باشد. نه کسی که برخی دیدگاهها را در باب تاریخچۀ پان ترکسیم نقل قول کرده است. در عین حال من هیچ نیت پنهانی ندارم. همانطور که با تحریم آموزش رسمی زبان ترکی در آذربایجان مخالفم، با نهضت پان ترکیسم به معنای تجزیه طلبی و مرزکشی آذربایجان از ایران مخالف هستم. و این نظر ننگ نیست که من بخواهم آنرا پنهان کنم یا از آن بترسم! شما هم که خود میگویید مخالف تجزیه طلبی هستید و موافق احقاق کامل حقوق زبانی. نقل قول از خود شما:
من سعی در اثبات وجود پان ترکیسم ندارم. و بطور مشابه با پان ایرانیسم، پان ژرمانیسم، پان عربیسم و هرگونه نژادپرستی را که باعث جنگ میان اقوام مختلف جامعه انسانی میشود مخالف هستم. بدرود.
ويكيپديا كه هيچ حرفهاي مادربزرگ مرحوم من هم كه در عمرش حتي يك سطر كتاب هم نخوانده بود ميتواند سند تلقي شود اگر من در موضعي باشم كه مارك بزنم و در قدرتي باشم كه بتوانم نظرم را تحميل كنم.
من بسياري از اين دست ارجاعات را در همين بحث ديدم.
چند وقت پيش در سايت (اگر اشتباه نكنم) متن لینکمطلبي ديدم در مورد لزوم تهيهي اطلس گويشهاي ايراني (نه فارسي) در آن مقاله نيز نقشهاي بود از زبانهاي مورد تكلم فعلي در ايران و متن مقاله اين بود كه ميبايد از چين تا شام اين گويشها ثبت شود كه كم كم در حال نابودي است مطلبي است كه هيچكس در لزوم آن شكي ندارد چرا كه هر گويشي جزئي است از ميراث بشري كه در صورت نابودي جايگزيني نميتوان براي آن پيدا كرد ولي نويسندهي دانشمند حرفي از تحقيق در مورد بقيهي زبانها نميزدند تا گويش كه بماند. مثلا تركي خلجي كه به گفتهي زبانشناسان قديميترين لهجهي تركي است و تنها در ايران متكلمي در حدود 40هزار نفر دارد و تا آنجا كه ميدانم چند سال پيش يكي دو بار هيأتي از زبانشناسان تركيه به ايران آمدند و كارهايي نيز انجام دادند و ما... ياد آن شعر معروف افتادم:
خانه از پايبست ويران است خواجه در فكر نقش ايوان است
بستگي دارد در كدام طرف دعوا ايستاده باشي تا چگونه روايت كني.
فعلاً كه من روايت نان نداري بيسكويت بخور را حاكم ميبينم. دادمان بالا ميرود وقتي ميشنويم در روستايي گويشي كه 2000 نفر هم متكلم ندارد از بين ميرود ولي در مورد ظلمي كه بر چند ميليون نفر مي رود سكوت ميكنيم (در بهترين حالت).