آداب دنیا
نویسنده:
یعقوب یادعلی
امتیاز دهید
«آداب دنیا» دومین رمان نویسنده معاصر ایرانی، یعقوب یادعلی است. یادعلی را بیشتر به خاطر اولین رمانش «آداب بیقراری» میشناسند که هم جایزه پنجمین دوره رمان هوشنگ گلشیری را نصیبش کرد و هم برایش دردسرساز شد، به او گفتند در اثرش نشر اکاذیب و توهین قومیتی کرده و بازداشت و محاکمهاش کردند. ماجرای این کتاب تا سال ۱۳۹۱ او را درگیر خودش کرد تا بلاخره از او رفع اتهام شد و به کتابش اجازه چاپ مجدد دادند.
رمان «آداب دنیا» داستان یک پلیس سرخورده و توبیخ شده است که درگیر پرورنده عجیب ناپدید شدن یک مرد میشود. او برای پیگیری این پرونده مجبور است به ویلایی نزدیک اصفهان برود و با ساکنان آنجا ملاقتی داشته باشد. قهرمان داستان در ویلا با افرادی معمولی و آرام روبه رو میشود؛ اما به ظاهر آرام. هرکدام از آنها رازی دارند و اتاقی هم در ویلا هست که نباید درش باز شود. در میان این فضاهای معماگونه، اتفاق عجیب دیگری هم میافتد و آن ورود عشق قدیمی قهرمان داستان به ماجرا است.
«چهطور میتوانست اینها را فراموش کند. چهطور میتوانست فراموش کند کسی که حالا کنارش ایستاده همهٔ زندگیاش را به لجن کشید. به همان ناگهانی بیخواب شدن نصفهشبی، منگ نصفهنیمهٔ قرصها، برگشت گفت «واقعاً کار تو نبود؟». رامین آرام گفت «گند آن ماجرا به زندگی من هم زده شد.». «به کجای زندگیات گند زد؟ چند نفر دیگر را بدبخت کردی. یکیاش آن پیرزن بیچاره که دق کرد.». «کار من نبود.». «واقعاً؟» دلش میخواست به جای پوزخند زدن، با مشت بکوبد توی صورتش.»
یادعلی داستانش را با حوادث ریز و درشت غیر قابل پیشبینی جلو میبرد، یک رمان چند وجهی و رازآلود که مثل کلاف به هم پیچیده است اما لحظهای نمیگذارد که فکر خواننده از داستان منحرف یا دچار پرش شود.
رمان «آداب دنیا» داستان یک پلیس سرخورده و توبیخ شده است که درگیر پرورنده عجیب ناپدید شدن یک مرد میشود. او برای پیگیری این پرونده مجبور است به ویلایی نزدیک اصفهان برود و با ساکنان آنجا ملاقتی داشته باشد. قهرمان داستان در ویلا با افرادی معمولی و آرام روبه رو میشود؛ اما به ظاهر آرام. هرکدام از آنها رازی دارند و اتاقی هم در ویلا هست که نباید درش باز شود. در میان این فضاهای معماگونه، اتفاق عجیب دیگری هم میافتد و آن ورود عشق قدیمی قهرمان داستان به ماجرا است.
«چهطور میتوانست اینها را فراموش کند. چهطور میتوانست فراموش کند کسی که حالا کنارش ایستاده همهٔ زندگیاش را به لجن کشید. به همان ناگهانی بیخواب شدن نصفهشبی، منگ نصفهنیمهٔ قرصها، برگشت گفت «واقعاً کار تو نبود؟». رامین آرام گفت «گند آن ماجرا به زندگی من هم زده شد.». «به کجای زندگیات گند زد؟ چند نفر دیگر را بدبخت کردی. یکیاش آن پیرزن بیچاره که دق کرد.». «کار من نبود.». «واقعاً؟» دلش میخواست به جای پوزخند زدن، با مشت بکوبد توی صورتش.»
یادعلی داستانش را با حوادث ریز و درشت غیر قابل پیشبینی جلو میبرد، یک رمان چند وجهی و رازآلود که مثل کلاف به هم پیچیده است اما لحظهای نمیگذارد که فکر خواننده از داستان منحرف یا دچار پرش شود.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی آداب دنیا