ژرمینال
✔️ ژرمینال در سال 1885 منتشر شد. این سیزدهمین کتاب از دوره ی خانواده ی روگون ماکار، یکی از مشهورترین آثار نویسنده است که در سال 1885 منتشر شده است.
زولا خود چنین اظهار میدارد که ماجرا بر سر یک اعتصاب است، «قیام حقوق بگیران و فشار به جامعه ای که یک لحظه از هم میپاشد و، در یک کلام، مبارزه ی سرمایه و کار. اهمیت کتاب در این است، و میخواهم که ناظر بر آینده باشد و مسئله ای را مطرح کند که مهمترین مسئله قرن بیستم خواهد بود.
خلاصه ی کتاب:
ماجرا در معدن زغال سنگ شمال فرانسه اتفاق می افتد. اِتیِن لانتیه، یکی از پسران ژروز ماکار شخصیت اصلی رمان آسوموار که در کارگاه راه آهن لیل کار میکرد، به جرم سیلی زدن به رئیس خود از کار اخراج میشود. او در معدن وورو، در گروه مائواستخدام میشود. اتین در کار و زندگی سخت دشوار معدنچیانی سهیم میشود. معدنجیان نسل به نسل زیر بردگی بوده اند.اتین به سبب طبیعت عصیان گرش باشرایط محیط کارش به مخالفت برمی خیزد. با رهبران سوسیالیست ارتباط میگیرد و مبارزه با شرکت معادن را سازمان میدهد. واعتصاب را بر میانگیزد. معدنچیان پس از دو ماه و نیم مبارزه از روی اجبار کار خود را از سر میگیرند، ولی متوجه میشوند که مبارزه امکان پذیر است. مبارزه معدنچیان به مراحل بحرانی میرسد، سپاهیان به روی اعتصاب کنندگان تیراندازی میکنند و کشته هایی بر جا می گذارند. در اواخر کتاب می بینیم که پیروزی سرمایهداران صرفاً ظاهری است. اتین در یک صبح بهاری، که نمودار دورانی نواست به پاریس میرود؛ تا مبارزه های تازهای در پیش گیرد.
ژرمینال نام ماه آغاز بهار در فرانسوی و نیز روز قیام پاریسیها در سال ۱۷۹۴ است.
امیل زولا در کتابش این سوال را مطرح میکند که آیا انقلاب به پیش میرود و یا همانند بهار ِ باز میگردد و خود را تکرار میکند. این اثر به قدری قوی بوده که پس از مرگ مشکوک امیل زولا در ۱۹۰۲ بر اثر دود در مراسم تشییع وی هزاران کارگر فریاد میردند : ژرمینال ژرمینال.
بیشتر
زولا خود چنین اظهار میدارد که ماجرا بر سر یک اعتصاب است، «قیام حقوق بگیران و فشار به جامعه ای که یک لحظه از هم میپاشد و، در یک کلام، مبارزه ی سرمایه و کار. اهمیت کتاب در این است، و میخواهم که ناظر بر آینده باشد و مسئله ای را مطرح کند که مهمترین مسئله قرن بیستم خواهد بود.
خلاصه ی کتاب:
ماجرا در معدن زغال سنگ شمال فرانسه اتفاق می افتد. اِتیِن لانتیه، یکی از پسران ژروز ماکار شخصیت اصلی رمان آسوموار که در کارگاه راه آهن لیل کار میکرد، به جرم سیلی زدن به رئیس خود از کار اخراج میشود. او در معدن وورو، در گروه مائواستخدام میشود. اتین در کار و زندگی سخت دشوار معدنچیانی سهیم میشود. معدنجیان نسل به نسل زیر بردگی بوده اند.اتین به سبب طبیعت عصیان گرش باشرایط محیط کارش به مخالفت برمی خیزد. با رهبران سوسیالیست ارتباط میگیرد و مبارزه با شرکت معادن را سازمان میدهد. واعتصاب را بر میانگیزد. معدنچیان پس از دو ماه و نیم مبارزه از روی اجبار کار خود را از سر میگیرند، ولی متوجه میشوند که مبارزه امکان پذیر است. مبارزه معدنچیان به مراحل بحرانی میرسد، سپاهیان به روی اعتصاب کنندگان تیراندازی میکنند و کشته هایی بر جا می گذارند. در اواخر کتاب می بینیم که پیروزی سرمایهداران صرفاً ظاهری است. اتین در یک صبح بهاری، که نمودار دورانی نواست به پاریس میرود؛ تا مبارزه های تازهای در پیش گیرد.
ژرمینال نام ماه آغاز بهار در فرانسوی و نیز روز قیام پاریسیها در سال ۱۷۹۴ است.
امیل زولا در کتابش این سوال را مطرح میکند که آیا انقلاب به پیش میرود و یا همانند بهار ِ باز میگردد و خود را تکرار میکند. این اثر به قدری قوی بوده که پس از مرگ مشکوک امیل زولا در ۱۹۰۲ بر اثر دود در مراسم تشییع وی هزاران کارگر فریاد میردند : ژرمینال ژرمینال.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی ژرمینال
2- بایزید بسطامی می گوید : به تجربه دریافته ام کسانی که از همه بیشتر خدا خدا می کنند از همه از خدا دورترند !
3- من هم به تجربه دریافته ام کسانی که زیاد مغالطه مغالطه می کنند از همه مغالطه کارند و مغالطه بازترند ! ! !
4- من نگفتم شما متن را دستکاری کردید شما مطلبی را بیان کردید که خود من نیز به آن معتقد بودم و نیازی به تذکر شما نبود ! ! ! ( و آن نوشته های قبلی را آوردم یعنی اینکه در ایران نه سرمایه داری هست نه کمونیست بلکه ملغمه ای است از همه چیز و هیچ چیز )
( آن هم طبق سلیقه خودش و نه طبق اصول علمی آن مکتب خاص ).... [/quote]
متاسفانه شما سومین مغالطه تان را هم کردید یعنی "اتهام مغالطه"چون هیچ دلیلی ارائه ندادید و یا نوع معالطه را ذکر نکردید و من متن را دستکاری نکردم چون خود متن حی و حاضر در اینجا هست و بخش های مهم آن را که اشتباه داشت جدا کردم. و خوبه حرفتان را هم دوباره نقض کردید و مثال زدید و حتی ریشه یابی هم کردید! تا اینجا حرف خود را دوبار نقض کردید. و گرفتن تناقض های گفته های شما یه به قول خودتان "ارجاع دادن" مغلطه نیست وقتی حرف را به خود ارجاع دهم یعنی مصادره به مطلوب کنم مغالطه هست که نمی دانم اینکار شما را بر پای مغلطه بگذارم چون اگر این را می دانستید مغالطه کرده اید.
( آن هم طبق سلیقه خودش و نه طبق اصول علمی آن مکتب خاص )
حالا شما حرف خود من را به خودم ارجاع می دهید ! ! ! ! پس به قول خودتان قبل از نوشتن کمی فکر کنید !
در آخر متن هم باز تکرار کردم که :
تمام اینها نصفه و نیمه و هر یک به سمت و سوئی !
در رابطه با رفرنس آقای هراری نیز به چشم . کتابش را از کتابخانه دوباره می گیرم و برایتان دقیقا ارجاع می کنم تا خدای نکرده دچار مغلطه نشده باشم ! ! ! !
در مورد این کتاب: ژرمینال از نظر ادبی بی برو برگرد شاهکاره. کتاب رو که شروع کردم به خوندن واقعا کنار گذاشتنش سخت بود برای من. صحنه سازی های بزرگ و توصیف های قوی از نظر احساسی به شدت خواننده رو درگیر میکنه. اگر وقتی برای فراغت دارید این کتاب رو در اولویت ها قرار بدید و مطمئن باشید از خوندنش پشیمان نمیشید و وقتی کتاب تمام شد احساس نمی کنید که وقتتون رو هدر دادید. و برای قضاوت درباره خوب بودن یک رمان چه معیاری از این مهم تر؟!
۱. موسسه هریتیج: هر سال با کمک وال استریت ژورنال رده بندی کشورها از نظر میزان آزادی اقتصادی را منتشر میکنه. معیارهای ارزیابی عبارت اند از حقوق مالکیت - سلامت دولت - موثر بودن نظام قضایی - هزینه ها و ابعاد دولت - آزادی تجارت - آزادی کسب و کار - آزادی سرمایه گذاری و چند مورد دیگه. در رده بندی سال ۲۰۱۹ رتبه آزادی اقتصادی ایران ۱۵۵ بود (از بین ۱۸۰ کشور بررسی شده). این یعنی ایران جزو کشورهای دارای اقتصاد بسته ارزیابی شده. ایران در خاورمیانه از نظر آزادی اقتصادی از بین ۱۴ کشور در رتبه ۱۳ قرار گرفته.
جزئیات و توضیحات بیشتر در: 2019 index of economic freedom
۲. موسسه فریزر: شاخص های این موسسه برای سنجش آزادی اقتصادی عبارت اند از ابعاد دولت - سیستم حقوقی و قوانین مالکیت - سیاست های مالی صحیح - آزادی تجارت بین المللی و قوانین و مقررات مربوط به کسب و کار. رتبه ایران در رده بندی سال ۲۰۱۶ آزادی اقتصادی ۱۳۰ بود. یعنی جزو کشورهایی با کمترین میزان آزادی اقتصادی.
جزئیات بیشتر: Fraser Economic Freedom 2016
اما گذشته از این رده بندی ها... بر اساس چه منطقی میتونید کشوری که دولت و نهادهای شبه دولتی بر ۸۰ درصد اقتصادش حاکم اند و دولت با انواع روش ها دست به تنظیم قیمت ها میزنه و هزاران مشکل در راه تجارت آزاد و سرمایه گذاری داره به عنوان اقتصاد آزاد و سرمایه داری در نظر بگیرید؟!
از نظر آزادی اقتصادی ایران همیشه در انتهای جدول بوده ولی جوری وانمود میکنند انگار مشکلات ایران تقصیر لیبرالیسم و سرمایه داریه! کدام لیبرالیسم آخه؟!
قبل از هر چیز شما در بحث قبل علاوه بر مغالطه "توسل به مرجعیت" مغالطه "اتهام نادانی" هم دو بار انجام دادید. پس معلوم است آداب مباحثه علمی را نمی دانید. متاسفانه این بخش از نظر قبلی ام در کپی / پیست از WordPad به سایت Ketabnak جا ماند.
[quote='siawash110']ایران و افغانستان و عربستان دارای هیچ مدل ، نه مارکسیستی و نه سرمایه داری نیستند اینجا ملغمه ای است از همه چیز و هیچ چیز ... [/quote]
[quote='siawash110'] ... مثلا احمدی نژاد بیشتر عاشق دادن یارانه و کوپن و مسکن مهر و این جور چیزها بود که ریشه در کمونیسم دارد و آقای رفسنجانی بیشتر مبتنی بر سرمایه داری فکر می کرد و آقای خاتمی نیز بیشتر بر جبنه هایی از لیبرالیسم ... [/quote]
[quote='siawash110'] ... ضمنا کدام نظام حکومتی بر اساس اصول واقعی سرمایه داری و کاپیتالیسم و لیبرالیسم و اومانیسم و دموکراسی ( که همه به هم مرتبط بوده و مانند اجزاء یک پازل : مکمل همند ) ... [/quote]
ایران و عربستان و افغانستان سرمایه داری است ساختار منارشیک عربستان که خود نشان می دهد و حتی سابقا در افغانستان اندیشه مائویسم موج می زد و ایران هم سرمایه داری است که هر کس با سرمایه ایی که دارد هر نوع کاری می کند و نظام اقتصادی را اگر بهم بزند دولت با آن مشکلی ندارد. گویا فکر کرده اید که سرمایه داری جدا از لیبرالیسم است که خاتمی و رفسنجانی را جدا می دانید و نظر قبلی خودتان را نقض کردید و از عواقب همان کلمه بافی هایتان است که خود نمی فهمید چه می گویید. شاید منظورتان این باشد سیاست رفسنجانی شبیه لیبرترینیسم بوده است و خاتمی شبیه سوسیال لیبرالیسم که بعضا به آن لیبرالیسم چپ و راست، مدرن و کلاسیک می گویند و احمدی نژاد کاری را که کرد بیشتر شبیه سوسیال دموکراسی است (اگر قرار باشد آن را تشبیه کنیم وگرنه تشبیه عملکرد احمدی نژاد با کمونیسم و این ایدئولوژی بسیار خنده دار است و دور از خرد!) و احمدی نژاد تاثیر پذیرفته از متفکرانی چون مارکس نبود که بگوییم کارهایش ریشه در کمونیسم دارد. سیاست آن نمونه مانندی از دولت رفاه بود. گویا ایدئولوژی ها را هم خوب نمی شناسید.
این نکته ایی را هم که دوست ما بیان کرد یکی از عواملی شد که حکومت های کمونیستی شکل فاشیسم مانند بگیرد چون یکی از مولفه های فاشیسم، روحیه جنگ طلبی است. و این جنگ نیاز به دشمن دارد که هیتلر نژاد یهودی را دشمن اعلام کرد و کمونیست ها سرمایه داران را. همین قضیه باعث می شود که راس گروه حالت تقدس آمیزی بگیرد.
اگر آن تیکه از کتاب آقای هراری را بفرستید بد نیست چون بعید می دانم این مطلب را آن قدر ساده بیان کرده است و مغالطه "توسل به مرجعیت" نکنید. هر کس اندیشمند باشد دلیل بر این نیست که حرف های ابلهانه نزند مثلا ارسطو می گوید شیر خون گندیده است یا انسان نفس می کشد تا قلب خنک شود! دیدید پدر علم منطق چنین می گوید! و الان دیگر شیرین ها و فرهاد ها به روی پرده سینما یا درون دیسک های سریالی رفته اند و مردم هنوز هم این چیز ها را دوست دارند. هر چند فکر کنم به خاطر عقایدتان تلویزیون در منزل ندارید یا وای فای برای دانلود سریال و فیلم. و اگر کهنه پرست هستید و حتما می گویید باید مکتوب باشد به رمان های عاشقانه معاصر مراجعه کنید. و اگر منظورتان از این حرف این است که عشق های امروز پوشالی است، حداقل در ایران اینگونه نیست دیگر، در گذشته زن ها و مردان را مثل حیوانات جفت می کردند و بعضا بود که عروس و داماد همدیگر را تا شب عقد نمی دیدند. ما در فرهنگ غربی به دنیا نیامده ایم؛ فوکو تا حدودی بیراه نمی گوید که جهان بینی مورخ ممکن است در تاریخ نگاری اش تاثیر بگذارد. و در آخر نمونه این روشنفکرنمایان عبدالکریم سروش هست که دکترای فلسفه علم خود را در خارج گرفت و بعید می دانم که کتابی نخوانده باشد و عاشق چشم و ابرویش بوده باشند. قبل از حرف زدن، اندکی فکر بد نیست.
در ایران نیز هر رییس جمهوری که آمده یک طرف غش کرده ( آن هم طبق سلیقه خودش و نه طبق اصول علمی آن مکتب خاص ! ! ! ) مثلا احمدی نژاد بیشتر عاشق دادن یارانه و کوپن و مسکن مهر و این جور چیزها بود که ریشه در کمونیسم دارد و آقای رفسنجانی بیشتر مبتنی بر سرمایه داری فکر می کرد و آقای خاتمی نیز بیشتر بر جبنه هایی از لیبرالیسم مانند آزادی بیان و گفتگوی تمدن ها و دموکراسی و . . . خوب ، تمام اینها نصفه و نیمه و هر یک به سمت و سوئی ! ! ! !
نمونه خیلی روشن آن چین بود که تا زمانی که در چارچوب کمونیسم و مارکسیسم حرکت می کرد به جز بدبختی و فقر چیزی عایدش نمی شد و اکنون که اندکی به برخی از اصول سرمایه درای عمل کرده جهش چشمگیری داشته است . . .
کوبا و کره شمالی و روسیه و . . . از کشورهایی هستند که در گنداب مارکسیسم دست و پا می زنند
و انگلستان و فرانسه و بیشتر کشورهای اروپایی و ژاپن و آمریکا و کانادا و استرالیا نیز با وفاداری به اصول سرمایه داری هر روز پیشرفت می کنند . البته در یک قضاوت منصفانه نمی توان با مشاهده چهار تا جلیقه زرد و یا یک نفر سیاه پوست که در خیابان کشته شده کل نظام آنها را زیر سئوال برد ! ! ! آنها اگر هم اعتراضی دارند در مقایسه بین خودشان است و هیچگاه مثلا یک نفر کارگر آمریکایی نمی آید خودش را با یک نفر کارگر افغانی مقایسه کند بلکه اعتراض او نسبت به تفاوت و یا تبعیض در همان جامعه است در حالیکه شاید وضعیت بهداشتی و یا رفاهی و . . . یک کارگر آمریکایی از یک مهندس ایرانی خیلی هم بهتر باشد