کاوه
نویسنده:
محمود اعتمادزاده
امتیاز دهید
نمایشنامه در پنج پرده ؛ براساس شاهنامه فردوسی
کاوه: من آهنگرم. یک آهنگر ساده. بیل و کلنگ و خیش و ماله. از این چیزها می سازم. تا یاد دارم در زندگیم کار بوده است. کاری که از جان برایش مایه گذاشته ام و دوستش دارم. آن کارگاه دود گرفته، آن کوره و بو و بخار آهن آب داده، فش فش دم، شعله زنده آتش و آن آهنی که نرم و سرخ می شود و زیر ضربه های پتک تو به قالب خواست تو درمی آید و تو انگار در یک هم آغوشی شاد و پرکار، عرق ریزان، فرزندی آورده ای، یک چیز ساخته دست تو...
بیشتر
کاوه: من آهنگرم. یک آهنگر ساده. بیل و کلنگ و خیش و ماله. از این چیزها می سازم. تا یاد دارم در زندگیم کار بوده است. کاری که از جان برایش مایه گذاشته ام و دوستش دارم. آن کارگاه دود گرفته، آن کوره و بو و بخار آهن آب داده، فش فش دم، شعله زنده آتش و آن آهنی که نرم و سرخ می شود و زیر ضربه های پتک تو به قالب خواست تو درمی آید و تو انگار در یک هم آغوشی شاد و پرکار، عرق ریزان، فرزندی آورده ای، یک چیز ساخته دست تو...
آپلود شده توسط:
Pir pesar
1389/12/09
دیدگاههای کتاب الکترونیکی کاوه
«راه دو بیش نیست: یا مزدور و ریزهخوار قدرت بودن، فراغت بىثمرش را به زیبائىها آراستن، حق را در پایش قربانی کردن؛ و یا در کنار مردم بودن، امید را در ایشان زنده نگهداشتن، دیدگانشان را به زیبائی و حق گشودن. زیرا که زیبائی نیرو است، و حق نیرو است، خاصه در زمینهٔ گستردهٔ زشتی و بیدادی که بر مردم مىرود. اما زیبائی و حق به اعتبار آدمىست. پس آدمی و همهٔ آنچه نیاز زندگی اوست، شرط شکفتگی تن و جان اوست، در مرکز ادبیات جای دارد، هسته و مغز زندهٔ آن است.»
چه باید بگویم در وصف .....
جز سکوت