رساله لب اللباب در سیر و سلوک اولی الالباب
نویسنده:
سیدمحمدحسین حسینی طهرانی
امتیاز دهید
«رساله لبّ اللّباب در سیر و سلوک اُولی الألباب» تألیف مرحوم علاّمه طهرانی، یکی از ارزشمندترین نوشتجات و رسالههائی است که در طول تاریخ اسلام در این موضوع برشته تحریر درآمده است. عرفای الهی هر یک بنوبه خود سیر و سلوک عملی إلی الله را، چه در رسالهها و چه در نامهها و مقالات و کتب به أنحاء مختلف برای مستعدّین بیان کردهاند، لیکن رسالهای در کیفیّت تحوّلات و تبدّلات و سیر نفوس بشر و بیان منازل طریق، بنحو اختصار به مانند این رساله شریفه در دست نیست. این رساله که توسّط علاّمه طباطبائی ـ رضوان الله علیه ـ در ضمن دروس اخلاقی برای برخی از شاگردانشان مطرح شده است، در همان وقت به تقریر و تحریر علاّمه طهرانی درآمد.
بیشتر
آپلود شده توسط:
Reza
1389/11/25
دیدگاههای کتاب الکترونیکی رساله لب اللباب در سیر و سلوک اولی الالباب
به همه اونهائی که قدم در مسیر دارند
توصیه میشه
که ما را هم از دعای خیرشون فراموش نکنند
یا حق
زلف تو مرا عمر دراز است ولی نیست / در دست سر مویی از آن عمر درازم
پروانه راحت بده ای شمع که امشب / از آتش دل پیش تو چون شمع گدازم
آن دم که به یک خنده دهم جان چو صراحی / مستان تو خواهم که گزارند نمازم
چون نیست نماز من آلوده نمازی / در میکده زان کم نشود سوز و گدازم
در مسجد و میخانه خیالت اگر آید / محراب و کمانچه ز دو ابروی تو سازم
گر خلوت ما را شبی از رخ بفروزی / چون صبح بر آفاق جهان سر بفرازم
محمود بود عاقبت کار در این راه /گر سر برود در سر سودای ایازم
حافظ غم دل با که بگویم که در این دور / جز جام نشاید که بود محرم رازم
به متن زیر از صفحه 32 و 33 و 34 همین کتاب شریف دقت کنید و ببینید که ما کجاییم در این بحر تفکر و این بزرگواران کجایند!:
راه خلوتگه خاصم بنما تا پس ازین «مى» خورم با تو و دیگر غم دنیا نخورم
چون سالک در امر مراقبه مواظبت نمود، حق تعالى از باب مهر و عطوفت انوارى را بر او به عنوان طلایع ظاهر مىگرداند. در ابتداى امر این انوار مانند برق ظاهر گشته ناگهان پنهان مىشوند، این انوار کم کم قوّت یافته مانند ستاره ریز درخشان مىگردند، و سپس نیز قوّت یافته به صورت ماه و بعدا به صورت خورشید پدید میآیند، و گاهى مانند چراغى که افروخته باشند و یا قندیلى نمایان مىشوند، این انوار را در اصطلاح عرفاء «نوم عرفانى» نامند، این انوار از قبیل موجودات برزخیّه هستند.
ولى هنگامى که از این مراتب مراقبت سالک قوىتر گشت و رعایت مراقبه را کاملا بنمود این انوار قوىتر شده سالک تمام آسمان و زمین و شرق و غرب را یکپارچه روشن مىبیند، این نور، نور نفس است که هنگام عبور از عالم برزخ هویدا مىشود لیکن در مراحل اوّلیّه عبور که مىخواهد تجلّیات نفس شروع شود سالک نفس خود را به صورت مادّى مشاهده مىکند و به عبارت دیگر چه بسا ملاحظه مىکند که خودش در برابر خودش ایستاده است. این مرحله ابتداى تجرّد نفسى است.
مرحوم استاد علاّمه حاج میرزا على آقاى قاضىرضوان اللّه علیهمىفرمودند که: «روزى از اطاق بیرون آمده در دالان خانه دیدم که خودم در کنارى ساکت و صامت ایستادهام، با دقّت تمامترى به صورت خود نگاه کردم، دیدم در صورت، خالى دارم.
چون به اطاق آمدم و در آئینه نظر انداختم دیدم که در صورت من خالى بوده و من تاکنون آن را ندیده بودم».
و گاهى سالک متوجّه مىشود که خود را گم کرده است و هر چه جستجو مىکند نمىتواند خود را پیدا نماید. گفته شد که این مشاهدات در مراحل ابتدایى تجرّد نفس بوده و مقیّد به زمان و مکان هستند و بعدا در اثر توفیقات الهى سالک مىتواند تمام حقیقت نفس خود را با تجرّد تامّ و تمامى مشاهده نماید.
از مرحوم حاج میرزا جواد آقاى ملکى تبریزىرضوان اللّه علیهنقل است که ایشان مدّت چهارده سال شاگرد و ملازم استاد عرفان و توحید مرحوم آخوند مولى حسین قلى همدانىرضوان الله علیهبودهاند، مىفرمودهاند:
«روزى استاد به من فرمود که: مقام تربیت فلان شاگرد به عهده شماست. آن شاگرد همّتى فراوان داشت و عزمى راسخ.
مدّت شش سال در مراقبت و مجاهدت کوشش نمود تا به مقامى رسید که قابلیّت محضه بود براى ادراک و تجرّد نفس، خواستم این سالک راه سعادت به دست استاد بدین فیض نائل و به این خلعت الهیّه مخلّع گردد. او را با خود به خانه استاد بردم و پس از عرض مطلوب، استاد فرمودند: اینکه چیزى نیست و فورا با دست خود اشاره کردند و فرمودند: تجرّد مثل اینست. آن شاگرد مىگفت: فورا دیدم که من از بدنم جدا شدهام و در کنار خود موجودى را مانند خود مشاهده مىکنم».
باید دانست که شهود موجودات برزخیّه چندان شرافتى ندارد بلکه شرافت همان رؤیت نفس است در عین تجرّد تامّ و کامل.
چون نفس در این موقع به تمام حقیقت مجرّده خود هویدا مىگردد، موجودى مشاهده مىشود که مقیّد به زمان و مکان نبوده بلکه مشرق و مغرب عالم را فرا مىگیرد. و این شهود بر خلاف شهود مراحل اوّلیّه جزئى نبوده بلکه از قبیل ادراک معانى کلیّه است.
از مرحوم آقا سید احمد کربلائىرضوان الله علیهکه از شاگردان معروف و مبرّز مرحوم آخوند بودهاند نقل است که فرمودهاند:
«روزى در جائى استراحت کرده بودم کسى مرا بیدار کرد و گفت: اگر مىخواهى نور اسفهبدیّه را تماشا کنى از جاى برخیز.
وقتى چشم گشودم دیدم نورى بى حدّ و اندازه، مشرق و مغرب عالم را فرا گرفته است». اللَّهُمَّ ارْزُقْنا. این همان مرحله تجلّى نفس است که بدین صورت و به کیفیّت نور غیر محدود مشاهده مىشود.