رسته‌ها

ق‍ی‍ام‌ ب‍اب‍ک‌: ن‍م‍ای‍ش‍ن‍ام‍ه‌ ت‍اری‍خ‍ی‌

ق‍ی‍ام‌ ب‍اب‍ک‌: ن‍م‍ای‍ش‍ن‍ام‍ه‌ ت‍اری‍خ‍ی‌
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 38 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 38 رای
بروزگاران دراز ،جان ومال و ناموس هیچکس در امان نبود.دسترنج توده های وسیع مردم،بصورت باج و خراج
وجزیه ،بزور و ستم،به دارالخلافه سرازیر میشد.
برزیگران و دهقانان ،از دادن جزیه و خراج،جانشان به لبشان رسیده بود....
بابک،در چینین عصری خروج کرد.قیام او ،در حقیقت قیام دهقانی ایران بود.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
168
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
Pir pesar
Pir pesar
1389/10/24

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی ق‍ی‍ام‌ ب‍اب‍ک‌: ن‍م‍ای‍ش‍ن‍ام‍ه‌ ت‍اری‍خ‍ی‌

تعداد دیدگاه‌ها:
14
ابن خرداذبه در کتاب المسالک و الممالک مسافت آبادی ها را از اردبیل تا شهر بذ (جایگاه بابک) چنین معلوم کرده است: از اردبیل تا خش (به ضم خا و سکون شین) هشت فرسنگ و از آن جا تا برزند شش فرسنگ (پس از اردبیل تا برزند چهارده فرسنگ راه بود)، برزند ویران بود و افشین آن را آباد کرد، از برزند تا سادراسپ که نخستین خندق افشین آن جا بود دو فرسنگ (پس از اردبیل تا سادراسپ شانزده فرهنگ بوده)، از آنجا تا زهرکش که خندق دوم افشین بود دو فرسنگ (پس از اردبیل هیجده فرسنگ فاصله داشته است)، از آن جا تا دوال رود که خندق سوم افشین بود دو فرسنگ (پس از اردبیل تا دوال رود بیست فرسنگ بوده است) و از آنجا تا شهر بذ شهر بابک یک فرسنگ. از این قرار از اردبیل تا بذ، شهری که بابک در آن می‌نشسته، بیست و یک فرهنگ راه بود. (سعید نفیسی٬ بابك دلاور آذربایجان، ص 33-32)
همه‌ی این نامها‌ی جغرافیایی یاد شده در این شرح، پارسی هستند: اردبیل٬ سادراسپ٬ دوال‌رود٬ بذ٬ برزند٬ خش و...
ابن‌خردادبه، جغرافی‌نگار سده‌ی سوم هجری، شهرهای آذربایجان را چنین برمی‌شمارد: «مراغه، میانج، اردبیل، ورثان، سیسر، برزه، سابرخاست، تبریز، مرند، خوی، كولسره، موقان، برزند، جنزه، شهر پرویز، جابروان، ارومیه، سلماس، شیز، باجروان» (المسالك و الممالك، ص 120-119؛ همچنین: ابن‌فقیه، مختصر البلدان، ص 128؛ ابن‌حوقل، صورة الارض، ص100-81)
كه باز بیشینه آن‌ها ایرانی و برخی نیز آسوری و ارمنی هستند. بابك هم در شهری به نام بلال‌آباد به دنیا آمده است كه باز هم یك نام پارسی است. نام پدر بابك را مرداس (یك نام شاهنامه‌ای) ذكر كرده اند و نام مادرش را ماهرو. نام استاد بابك هم جاویدان پور شهرك است. می‌بینید كه هیچ كدام از این‌ نام‌ها تركی نیستند. بدیهی است اگر در آن دوران آذربایجان سرزمینی ترك‌نشین بود و مردمانی ترك‌زبان داشت، نام‌های جغرافیایی آن و نام مردمان آن، مانند تركمنستان، باید تماما تركی می‌شد، كه می‌بینیم چنین نیست، و این خود نكته‌‌ی ظریف دیگری است كه ایرانی بودن زبان و تبار مردم آذربایجان و از جمله بابك خرم‌دین را اثبات و آشكار می‌كند.
به هر رو، می‌بینید كه جهالت و نادانی بیگانه‌پرستان تا به كجا رسیده است كه با وجود چنین اسناد صریحی كه بابك را ایرانی/پارسی خوانده‌اند٬ اینان گمان می‌كنند بابك ترك بوده و برای چیره ساختن زبان تركی می‌جنگیده است! در حالی كه دشمنان بابك مزدوران ترك بودند و در حالی كه زبان تركی صدها سال بعد به وسیله‌ی زردپوستان آسیای میانه‌ای مهاجر و مهاجم در آذربایجان گسترش داده شد. كهن‌ترین آثار تركی نیز متعلق به مغولستان و سپس به زبان ایغوری مانوی هستند. آشكار است كه هیچ شباهتی میان این ترك‌های اصیل و هم‌میهنان تركزبان ولی غالبأ ایرانی‌تبار آذری وجود ندارد.
در دومین سند نیز بابک خرمدین به صراحت پارسی خوانده شده است. سعید نفیسی می‌نویسد (117-116):
«سرزمینی که بابک خرم دین در آن سال‌ها فرمانروایی داشته از سوی مغرب همسایه ی ارمنستان بوده و بابک در ارمنستان نیز تاخت و تازهایی کرده است به همین جهت با شاهان ارمنستان رابطه داشته و تارخ نویسان ارمنی آگاهی‌های چندی درباره وی داده اند. از آن جمله یکی از کشیشان وارداپت واردان یا وارتان که در 1271 میلادی و 670 قمری در گذشته در کتابی که بنام «تاریخ عموم» نوشته و از مآخذ پیش از خود بهره مند شده است، مطالبی دربارۀ او دارد. ارمنیان نام بابک را گاهی «باب»، گاهی «بابن» و گاهی «بابک» ضبط کرده اند. وارتان در حوادث سال 826 میلادی و 211 قمری می نویسد: «درین روزها مردی از نژاد ایرانی به نام باب که از بغتات) بغداد) بیرون آمده بود بسیاری از نژاد اسماعیل (ارمنیان در آن زمان به تازیان اسماعیلی و از اسماعیلی‌نژاد می گفتند) را به شمشیر از میان برد و بسیاری از ایشان را برده کرد و خود را جاودان می دانست. در جنگی که با اسماعیلیان کرد به یکبار سی هزار تن را نابود کرد. تاگغارخونی آمد و خرد و بزرگ را با شمشیر از میان برد. مأمون هفت سال در سرزمین یونانیان (خاک روم) بود و دژ ناگرفتنی لولوا را گرفت و به بین النهرین بازگشت ...»
در این قطعه به صراحت به نژاد (یعنی تبار) ایرانی بابک خرمدین اشاره شده است. شایسته است که گفتار این منبع را بیشتر شکافیم. این منبع در سال 1919 میلادی به فرانسوی نیز برگردانده شده است و استاد نفیسی بخشهایی از آن را به فارسی از فرانسه ترجمه کرده است. مشخصات اصل فرانسوی این منبع چنین است:
La domination arabe en Armènie, extrait de l’ histoire universelle de Vardan, traduit de l’armènian et annotè , J. Muyldermans, Louvain et Paris, 1927.
در كتاب یاد شده، قطعه‌ی ارمنی مذكور چنین ترجمه شده است (ص 119):
"En ces jours-lá, un homme de la race PERSE, nomm é Bab, sortant de Baltat, faiser passer par le fil de l’épée beaucoup de la race d’Ismayēl tandis qu’il.."
در زبان ارمنی٬ پارسی را از دیرباز همانند امروز «پارسیک» می گویند که در ترجمه فرانسوی منبع نام‌برده نیز بهPERSE ترجمه شده است، و در فارسی، استاد نفیسی همان ایرانی را گزینش کرده است.
گزارش این منبع هم‌زمان ارمنی، سندی صریح و آشكار مبنی بر پارسیك (در ارمنی یعنی پارسی كه تلفظ پهلوی واژه پارسی است) تبار بودن بابك خرم‌دین است.
بیگانه‌پرستان در برابر این دو سند صریح چیزی برای گفتن ندارند و حتا كوچك‌ترین مدركی نیز در دست ندارند كه نشان دهد زبان آذربایجان در زمان بابك یا پس از زمان وی تركی بوده است. حتا تا 800 سال پیش نیز نمونه و اثری از این زبان در آذربایجان وجود نداشته است.
اما جالب است بدانید كه دشمنان بابك غالبا مزدوران ترك خلیفه بودند: اشناس٬ ایتاخ٬ بوغا و... خود خلیفه معتصم هم تركزاد بود (یعنی مادرش ترك بود). البته افشین، سرداری كه بابك را دستگیر نمود، از آسیای میانه بود( و تبار وی یا سغدی بوده است یا غیر ایرانی. در این راستا بیشتر پژوهش نیاز است ولی به گمان این نگارنده زادبوم وی، اسروشنه، نیز در آن دوران، سده سوم ق.، هنوز ترك‌زده نشده بود تا فرمان‌دار آن منطقه نیز بخواهد ترك باشد. نگارنده هنوز نظر قطعی در این مورد نمیتواند بدهد.).
گروهی نا‌آگاه مذبوحانه در پی جعل هویت تركی (یعنی نسبت دادن او به زردپوستان آسیای میانه) برای بابک خرمدین٬ یکی از ستارگان تابناک تاریخ این سرزمین جاوید (ایران) هستند.
از آن جا كه هیچ سندی از زبان تركی بر سنگ٬ چرم٬ پوست٬ کاغذ٬ و گل حتا پیش از دوران ایلخانیان از آذربایجان وجود ندارد، تجزیه طلبان بیگانه‌پرست چاره‌ای جز روی آوردن به ادعاهای پریشان و بی‌خردانه برای پنهان و پوشیده ساختن تهی دستی و فقر هویتی خود ندارند، كه یكی از نمونه‌های آن، ترك خواندن بابك خرم‌دین است.
1. تبار/نژاد بابك:
در این باره، به ذكر دو سند بسنده می‌كنیم.
سند نخست از آن ابن حزم، مورخ عرب‌تبار است
الفصل فی الملل والأهواء والنحل، ص ۱۹۹.
«أن الفرس كانوا من سعة الملك وعلو الید على جمیع الأمم وجلالة الخطیر فی أنفسهم حتى أنهم كانوا یسمون أنفسهم الأحرار والأبناء وكانوا یعدون سائر الناس عبیداً لهم فلما امتحنوا بزوال الدولة عنهم على أیدی العرب وكانت العرب أقل الأمم عند الفرس خطراً تعاظمهم الأمر وتضاعفت لدیهم المصیبة وراموا كید الإسلام بالمحاربة فی أوقات شتى ففی كل ذلك یظهر الله سبحانه وتعالى الحق وكان من قائمتهم سنبادة واستاسیس والمقنع وبابك وغیرهم »
برگردان به پارسی:
«پارسیان از نظر وسعت و ممالك و فزونی نیرو بر همه‌ی ملتها برتری داشتند٬ و خود را برترین ذات بشری می دانستند و خود را آزادگان نام نهاده و اقوام دیگر را بندگان می‌شمردند. چون دولتشان بر افتاد و عرب كه نزد آنها دون‌پایه‌‌ترین قوم جهان بود بر آنها مستولی گردید این امر بر آنها گران آمد و خود به مصیبت تحمل نشدنی روبرو یافتند٬ و بر آن شدند كه با راه‌های مختلف به جنگ اسلام برخیزند. ولی هربار خدایتعالی حق را نصرت داد. از جمله رهبران آنان (= ایرانیان) سنباد٬ مقنع٬ استادسیس٬ بابك و دیگران بودند».
ق‍ی‍ام‌ ب‍اب‍ک‌: ن‍م‍ای‍ش‍ن‍ام‍ه‌ ت‍اری‍خ‍ی‌
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک