ترانه های کریس دی برگ: متن دو زبانه
امتیاز دهید
کریس دی برگ خواننده و نوازنده مشهور ایرلندی در 15 اکتبر 1948 در وانادو تورتو آرژانتین متولد شده و در سبک موسیقی سافت راک، پاپ راک و راک فعالیت می کند و بطور رسمی از سال 1974 وارد این حرفه شد. اولین آلبوم کریس دی برگ با نام ” فراسوی این دیوارهای قلعه” منتشر شد و آهنگ Turning Round باعث محبوبیت این خواننده شد و کریس دی برگ آهنگ های زیادی منتشر کرده و طرفداران بسیاری در کشورهای مختلف جهان دارد.
بیشتر
دیدگاههای کتاب الکترونیکی ترانه های کریس دی برگ: متن دو زبانه
ممنون از دوست خوبمان جواد یساری.آهنگ فوق العاده ایی بود.دانلودش کردم و کلی هم حظش رو بردم:-)
زنده باد کریس.
قطار اسپانیایی است که حرکت می کند
از گوادال کیویر تا اولد سویل (نام دو محل)
و وقتی شب فرو می افتد، صدای سوتش برمی خیزد
مردم صدایش را می شنوند که همچنان در حرکت است....
از آن پس، آنان کودکان شان را می خوابانند
درها را قفل می کنند و به طبقه بالا می خزند
چنین گفته شده است که روح مردگان
آن قطار را ده هزار بار به عمق می برد!!
سوزنبان در احتضار بود و همه کسانش در کنارش بودند
خانواده اش می گریستند، ناقوس عزا را پیش از آنکه بمیرد به صدا آورده بودند
اما بالای بسترش کسی منتظر بود تا بمیرد
شیطان، با برقی در چشمانش
« چه خوب! خدا این طرف ها نیست تا ببیند من چه چیزی پیدا کردم،
این یکی مال خودم است.»
همان زمان خداوند در نور خیره کننده ای حاضر شد
بر سر شیطان فریاد زد:« پس به شب بی پایان بازگرد!»
اما شیطان فقط پوزخندی زد و گفت: شاید من گناه کرده ام،
اما لازم نیست برای من قلدری کنی،
اول من گرفتمش، پس تو می توانی بدترین تلاشت را بکنی، اما
او به اعماق زمین می رود!!
« اما شاید یک شانس دیگر هم به تو بدهم»
شیطان این جمله را گفت و لبخند زد
آن نیزه مسخره را هم کنار بی انداز،
اصلا بهت نمی آید
اسمش ژوکر است، اسم بازی اش پوکر
ما همین جا کنار تخت بازی می کنیم
و سر بزرگترین شرط ممکن قمار می کنیم
روح مردگان!!
و من گفتم: خدایا! مواظب باش! او دارد برنده می شود،
خورشید در حال غروب است و شب فرا می رسد
این قطار مرگی به هنگام است، روح های زیادی در خطرند
آه! خدایا! او دارد برنده می شود!
و بعد، سوزنبان ورق ها را بر زد
و به هر کدام پنج ورق داد
و برای خدا دعا کرد
وگرنه قطاری که باید هدایتش می کرد.....
... شیطان سه آس آورد و یک شاه
و خداوند در پی جور کردن استریت بود،
او بی بی و سرباز و نه و ده دل داشت
و فقط یک هشت دل کم بود....
و خداوند یک ورق دیگر خواست
اما یک هشت خشت گرفت
و شیطان به پسر خدا گفت
فکر کنم می خواستی استریت کنی،
پس تا وقت باقی است یک ورق به من بده
تا ببینیم چه کسی شاه این بازی است
و در حالی که حرف می زد،
از خرقه اش یک آس دیگر بیرون کشید...
اولین بلوف ، روح ده هزار نفر بود،
و خیلی زود به پنجاه و نه رسید
اما خدا ندید که شیطان چه کرد
و گفت: همین کافی است!
من تا صد و پنج اضافه می کنم
تا برای همیشه به گناهانت پایان دهم
اما شیطان فریادی بلند کشید: دست من برنده است!
و من گفتم: خدایا! خدایا! اجازه بده برنده شود!
خورشید دارد غروب می کند و شب فرا می رسد
و این قطار مرگ همیشه به هنگام می رود، ارواح زیادی در قطارند
آه خدایا! نگذار برنده شود....
خوب! آن قطار اسپانیایی هنوز هم در حرکت است
از گوادال کیویر تا اولد سویل
و وقتی شب فرو می افتد، صدای سوتش برمی خیزد
و مردم از این که هنوز قطار حرکت می کند می ترسند...
و در دوردست، در گوشه ای
خدا و شیطان شطرنج بازی می کنند،
شیطان هنوز تقلب می کند و روح های بیشتری را از خدا می برد
و خدا، همیشه بهترین تلاشش را می کند....
و من گفتم: خدایا! خدایا! باید برنده شوی،
خورشید دارد غروب می کند و شب فرا می رسد
و این قطار مرگ هنوز به هنگام است، آه! روح من هم در قطار است
آه خدایا! تو باید برنده شوی...
این شاهکار کریس دِ برگ رو میتونید از اینجا بگیرید
اما باز هم منمنون
تمامی ترانه هاش درباره طرز فکر روشنشه و من عاشق همینشم:x
ممنون;-)
من که واقعا دوستش دارم. 8-)