سنجاب بازیگوش
نویسنده:
موسی نباتی
امتیاز دهید
مترجم: موسی نباتی
از
http://koodaki-nojavani.9forum.info
بیشتر
از
http://koodaki-nojavani.9forum.info
آپلود شده توسط:
mehdi57
1389/09/01
دیدگاههای کتاب الکترونیکی سنجاب بازیگوش
سنجاب ها موجودات بانمکی هستن ؛
چند سال پیش بیست هزار تومن اون موقع دادم سنجابی خریدم... البته داداشم ممد که واقعا دوسش میداشت و بهش میگفت: جوجو
ولی کلی بلا سرش اومد پیش ما...
* یه بار ممدی رفت توی تشت حمومش بده نزدیک بود غرق شه و تا expire شدن پیش رفت و چند ساعتی بی حس و حال افتاده بود و ممدی اشک تو چشماش حلقه زده بود.
*یه بار توی اتاق ول بود و بچه ها داشتن فوتبال میدین وسط صحنه حساس بازی دیدیم تلویزیون خاموش شد...برق نرفته بود و جوجو در حال جویدن سیم تلویزیون بود ... داداش بزرگه کارد میزدی خونش در نمی اومد و تا حد درگیر فیزیکی هم رفت ولی ما به آرامش دعوتش کردیم و جوجو جون سالم بدر برد.
*یه بار میهمان اومد و گذاشتیمش توی قفس؛ خودشو هلاک کرد از بس میله ها رو گاز زد و حتی یکی از دندوناش افتاد و دچار شوک شدید ناشی از درد شد و نزدیک بود بمیره و چند روز هیچی نمیخورد و چه مکافاتی کشیدیم تا آب بهش بدیم بخوره یا کپسول آنتی بیوتیک رو باز کردیم و پودرش رو پونزده قسمت و میمالوندیم به خیار و میریختیم تو حلقش.
کور شد و نفهمیدیم چرا؟:(
شاید از خوردن حبه قندا..شاید پیری...یکی هم میگفت اگه چوب نجوند دندوناشون از بالا رشد میکنه و عصب بیناییشونو قطع میکند و ممدی دوباره غصه میخورد...دکتر هم کاری نتونست بکنه...جراحی میخواست و ریسکش بالا بود...من واسه دلداری میگفتم : بورخس، هلن کلر ، بوتچلی هم نابینا بودن ولی بچه 6-7 ساله بوررخس که نمیشناسه!!!
ولی
خیلی شیطون بود...
عشقش این بود برود توی کمد من و کتاب بجوه و جوراب ها رو سوراخ کند...چقد من جوراب سوراخ یادگاری دارم از اون موقع...حتی وقتی کور شدم راحت راهرو رو پشت سر میذاشت و میرفت اتاق سمت راست و از در نیمه باز کمد رد میشد و جویدنی ها رو میجوید.
تا اینکه ابان 89 :
روحش خیلی بزرگ شد و کفاف جسمش رو نمیداد...عادت داشت شبا میرفت زیر درخت کنار بزرگ ته حیاط...میرفت و می اومد...اما
« رفت تا لب هیچ / و هیچ فکر نکرد/ که ما میان پریشانی تلفظ درها / برای خوردن یک سیب/ چقدر تنها ماندیم »..
ما از اون خونه رفتیم ولی گاهی سر میزنم اونجا...هر وقت میرم زیر درخت رو نگاه میکنم...اینور...اونور...فکر میکنم شاید برگشته باشه!!!!