علم راهی بسوی آفریدگار جهان
نویسنده:
محمدعلی کوشش
امتیاز دهید
.
سر سلسله تمام معتقدات دینی ایمان به خداست. حضرت علی (ع) می فرمایند: اول دین، آغاز دین، پایه دین و ریشه دین خداشناسی است. اما آیا ما تاکنون در رابطه با یک چنین چیز مهمی به اندازه کافی تفکر کرده ایم. توجه داشته باشید که توحید از اصول دین می باشد و در اصول دین تقلید جایز نیست و همچنین توجه داشته باشید که پیامبر(ص) فرمودند: یک ساعت تفکر از عبادت هفتاد سال بهتر و بالاتر است
راههای بسیاری وجود دارد که انسان را به خداشناسی هدایت می کند. کسی که بخواهد با برهان و دلیل به این هدف مقدس برسد می تواند به فرا خور حال خویش و به اندازه نیروی فکری خود از آن راههای گوناگون استفاده کرده و به وجود آفریدگار جهان پی ببرد. تنها چیزی که در این راه لازم است توجه، تفکر، جستجو نمودن و روحیه حقیقت یابیست.
با پیشرفت علوم، پایه های خداشناسی محکمتر می گردد و هر روز پرده ای تازه از اسرار آفرینش برداشته می شود. به قول یکی از دانشمندان (هرشل): هر قدر دائره علم وسیعتر می گردد استدلالات دندان شکن تر و قویتری برای وجود خداوند ازلی و ابدی بدست می آید، در واقع علماء زمین شناسی و ریاضی دانها و دانشمندان فلکی و طبیعی دانها دست به دست هم می دهند و کاخ علم یعنی کاخ با عظمت خدا را محکم برپاساخته اند. بدیهی است که آشنایی با کاخ علم، به ما کمک خواهد کرد تا عظمت خداوند را بیشتر درک کرده و حق بندگیش را بیشتر ادا کنیم. یکی دیگر از راههای اثبات وجود آفریدگار معجزه است. اعجاز یکی از ساده ترین راههای اثبات وجود خداوند است. قرآن که معجزه جاوید آخرین پیامبر است، می تواند راهی ساده برای اثبات وجود آفریدگار باشد، در حقیقت هر آیه از قرآن که نشان بدهد هیچ بشری نمی توانسته در ۱۴۰۰ سال پیش چنین چیزی را بگوید، به نوعی وجود خداوند را ثابت کرده است. آخرین روش اثبات وجود خداوند که در این کتاب مورد بررسی قرار می گیرد، رفتارشناسی آخرین فرستاده خداوند، حضرت محمد(ص) می باشد. در حقیقت یکی از راههای تشخیص پیامبران راستین از مدعیان دروغین نبوت، بررسی رفتار آنها می باشد. با توجه به روشن بودن ابعاد مختلف زندگی آخرین پیامبر، به بررسی رفتار پیامبر رحمت می پردازیم که به نوعی اثبات نبوت ایشان و در نتیجه اثبات وجود آفریدگار می باشد.
http://www.khodavaelm.blogfa.com/
سر سلسله تمام معتقدات دینی ایمان به خداست. حضرت علی (ع) می فرمایند: اول دین، آغاز دین، پایه دین و ریشه دین خداشناسی است. اما آیا ما تاکنون در رابطه با یک چنین چیز مهمی به اندازه کافی تفکر کرده ایم. توجه داشته باشید که توحید از اصول دین می باشد و در اصول دین تقلید جایز نیست و همچنین توجه داشته باشید که پیامبر(ص) فرمودند: یک ساعت تفکر از عبادت هفتاد سال بهتر و بالاتر است
راههای بسیاری وجود دارد که انسان را به خداشناسی هدایت می کند. کسی که بخواهد با برهان و دلیل به این هدف مقدس برسد می تواند به فرا خور حال خویش و به اندازه نیروی فکری خود از آن راههای گوناگون استفاده کرده و به وجود آفریدگار جهان پی ببرد. تنها چیزی که در این راه لازم است توجه، تفکر، جستجو نمودن و روحیه حقیقت یابیست.
با پیشرفت علوم، پایه های خداشناسی محکمتر می گردد و هر روز پرده ای تازه از اسرار آفرینش برداشته می شود. به قول یکی از دانشمندان (هرشل): هر قدر دائره علم وسیعتر می گردد استدلالات دندان شکن تر و قویتری برای وجود خداوند ازلی و ابدی بدست می آید، در واقع علماء زمین شناسی و ریاضی دانها و دانشمندان فلکی و طبیعی دانها دست به دست هم می دهند و کاخ علم یعنی کاخ با عظمت خدا را محکم برپاساخته اند. بدیهی است که آشنایی با کاخ علم، به ما کمک خواهد کرد تا عظمت خداوند را بیشتر درک کرده و حق بندگیش را بیشتر ادا کنیم. یکی دیگر از راههای اثبات وجود آفریدگار معجزه است. اعجاز یکی از ساده ترین راههای اثبات وجود خداوند است. قرآن که معجزه جاوید آخرین پیامبر است، می تواند راهی ساده برای اثبات وجود آفریدگار باشد، در حقیقت هر آیه از قرآن که نشان بدهد هیچ بشری نمی توانسته در ۱۴۰۰ سال پیش چنین چیزی را بگوید، به نوعی وجود خداوند را ثابت کرده است. آخرین روش اثبات وجود خداوند که در این کتاب مورد بررسی قرار می گیرد، رفتارشناسی آخرین فرستاده خداوند، حضرت محمد(ص) می باشد. در حقیقت یکی از راههای تشخیص پیامبران راستین از مدعیان دروغین نبوت، بررسی رفتار آنها می باشد. با توجه به روشن بودن ابعاد مختلف زندگی آخرین پیامبر، به بررسی رفتار پیامبر رحمت می پردازیم که به نوعی اثبات نبوت ایشان و در نتیجه اثبات وجود آفریدگار می باشد.
http://www.khodavaelm.blogfa.com/
آپلود شده توسط:
mohammadali123
1389/09/07
دیدگاههای کتاب الکترونیکی علم راهی بسوی آفریدگار جهان
حالا بعد از سالی ، اومدیم و حرف زدیم ، هی وسطِ حرفمون نپر!!!
کامنتِ قبلیت هنوز تو همین صفحه ست! گیر دادی ها!
برو به ایمیلِ حمید مدنی (مدیر سایت) یا آقارضا (مدیرکل) نامه بده
ایشون مسئول هستند
ضمناً
شاید هنوز از نویسنده (که احتمالاً باید خودت باشی ;-)) اجازه نگرفته اند، و منتظرند تا شما اجازه بدی
در بابِ مسئلهء « فلسفهء خالق » * :
اصولاً خالق چیه؟ و منظور از خلق چیست؟ و اصولاً چه خصوصیاتی رو میشه برای خلقت ، برشمرد؟ و نهایتاً چرا خالق میبایست خلق کند؟
ما موجوداتِ فیزیکی ، که در ابعادِ فرافیزیکی ، میتوانیم از خودمان ، رفتارهای خاصی رو بروز بدهیم ، همیشه در پیِ ربط دادنِ این مسئله به موجودی فراماهیّتی (متافیزیکی) بوده ایم.موجودی که از همگیِ ابعادِ ماهیّتی (فیزیک و شیمی و ریاضی) ، عاری بوده و بالاتر از همگیِ این ها ، در عوالمی که شایسته و درخورِ خودش باشد ، سیر میکند.
اما ..
به راستی
این موجودِ فراماهیّتی ، چه نیازی به خلقتِ یک محیطِ فیزیکی داشته ، و چرا بایستی محیطی را به وجود میآورده که موجوداتی فیزیکی ، با نقصِ مزمن و طبیعی ، در آن واقع بشوند ، و اصولاً چه هدفی از این حرکت که اسمش را خلقت میگذاریم ، دنبال میکند!؟
خالق ، همانگونه که ادیانِ ابراهیمی و علی الخصوص فلسفهء اسلامی (آخه مشکلِ ما اینها هستند ، نه بقیه!) ارائه میکنند ، دارای خصوصیاتِ ذیل ست :
- خارج از بعدِ ماده ست
- خارج از بعدِ زمان ست و اصولاً بایستی این را اذعان کرد که : اصولاً هر چیزی که ارتباطش را با کمیت های مکانی از دست بدهد ، از بعدِ زمانی (که کمیتی نسبی و مکانی ست) خلاصی یافته!
- خارج از حد و مرزِ شناخته شده ست (خداوند ، در فلسفهء اسلامی ، هیچ حد و اندازهء مشخصی ندارد و هیچ گنجایشی را یارای پذیرفتنِ او نیست)
- اصولاً خداوند ، همه چیز را غیر از خودش ، خلق کرده!!!!
- خداوند ، از هر عیب و نقصی ، عاری ست (خداوند ، کامل نیست ، اما سبحان ست ، یعنی بی عیب و نقص - که این صفت ، نشان دهندهء عیوبِ عقلی و فلسفی ست ، نه معایبِ ماهیتی!)
و ...
خب ..
شایسته ست که تمامیِ مواردِ بالا رو برای شما ، به حدِ کفایت توضیح بدهم و دلایلِ خودم رو برای ایرادهایی که به این فلسفه (یا بهتر بگویم : عرفان!) وارد ست ، به شما ابراز کنم.
خب ...
موردِ نخست 1 - خداوند از بعدِ ماده خارج ست
این یعنی اینکه ماهیّتِ فیزیک و ریاضی و شیمی ، که از ابتدا بر تمامیِ هستی ، حکم فرما هستند ، بر خدا وارد نیستند
این یعنی اینکه خدا ، خودش میبایست این قوانین را فراهم کرده باشد
چه آنکه ، اگر خدا را خودِ قانون بدانیم ، آنوقت ، بایستی بررسی کنیم که آیا ، این قانون ، امکانِ ایجادِ قوانینِ جزئی را دارد یا خیر؟ (قانونی زاینده!)
و آنکه اگر خدا را خودِ ماهیّت بدانیم ، آنوقت خداوند را هستی ، دانسته ایم و هستی یعنی فیزیک و ریاضی و شیمی
پس خداوند ، در بعدِ مادی حادث میشود و این با فلسفهء ابتدایی تناقض دارد
در نهایت ..
فلاسفهء اسلامی ، یک بعدِ دیگر از ماهیّت را درنظر گرفتند تا از چنگالِ این آسیب ، تامدّتی فرار کنند
نیستی!!! **
>>> ادامه دارد <<<
_____________________ « پ.ن
* فلسفهء خالق : با فلسفهء خلقت ، فرق داره ، ... شما ابتدا باید فلسفهء خلقت رو با فلسفهء خالق ؛ به طور جداگانه بررسی کنید ، و بعد اینها رو به هم مربوط کنید
مردم ، عمدتاً فلسفهء خلقت رو به نحوی سهل انگارانه بررسی میکنند و پیشِ خودشون تصوّر میکنند که تمام شده ، اما بایستی خالق رو هم به طور جداگانه ، روانشناسی کنند و متوجه بشوند که چرا؟!
اصولاً اگر کسی به هر دوی این موارد رسیدگی کند ، در موردِ آخر ، درجا میزند
یعنی در ارتباط دادنِ دو فلسفهء « خالق » و « خلقت » با یکدیگر ، دچارِ مشکل میشود
در نهایت ، بایستی به موردِ اصلی ، اشاره شود ، که همانا : « فلسفهء مخلوق » میباشد و نشاندهندهء یک نقشهء راه ، برای رسیدن به سرمنزلِ مقصودی ست که موردِ تأییدِ ادیانِ موردِ بحث باشد (!)
** نیستی : در موردِ این ، بعداً با توضیحاتِ اکمل ، به خدمتتون میرسم
حالا وقتش نیست
چرا کتاب : توهم تکامل از لیست کتاب های آپلود شده در پروفایلم حذف شده است....
علت این موضوع چیست؟
از ناظرانی که این کامنت را می خوانند می خواهم که موضوع را به مدیران کتابناک اطلاع بدهند و از آنها بخواهند که علت این اتفاق را برای همه توضیح بدهند....
دوستان عزیز کتابناکی.... تا زمانی که این موضوع روشن نشود کامنتهای من فقط در همین رابطه می باشد
حیات ، برای خودش یک کامپلکس به حساب میاد
یعنی خودِ حیات هم به فرمول های کوچکتری تقسیم میشه ، مثلِ فرگشت
حیات ، رو در ابعادِ ابتداییِ خودش فرض کنید
ویروس!
یک ویروس ، تنها تفاوتی که با بقیهء موادِ طبیعی داره ، اینه که یک مولکولِ DNA در ابعادِ خیلی کوچک و ابتدایی داره
این مولکول ، کوچکترین جزئی از حیات هست که میتونه به وسیلهء عناصر به وجود بیاد
ممکنه این مولکول ، در هر گوشه و کناری از این گیهانِ بزرگ ، شکل بگیره
اما ، اینکه حیات ، به مسیرِ خودش ادامه بدهد ، مستلزمِ ادامهء این مسیر در شرایطِ ایده آلِ فیزیکی ست
... بگذریم
یک مثال میزنم
AI رو در نظر بگیرید
هوشِ مصنوعی ، تا مدتها ، یک خیال به حساب میآمد
اما حالا ، در همین 30 هزار کیلومتر اون طرف تر ، کشورهایی وجود دارند که موجوداتی رو با تواناییِ تعقل کردن ، ساخته اند
این موجودات ، تا زمانی که بتوانند به یک شخصیتِ مستقل ، تفکیک بشوند ، هنوز در ابعادِ کوچکی از حیات هستند
اما به محضِ ورود به شخصیتِ مستقل ، و زمانی که یک روبات ، متوجه شود که با بقیهء روبات ها فرق دارد و دیگر جزئی از یک سیستمِ کدینگِ مرکزی نیست ، اونوقت ، یک موجودِ کامل به حساب خواهد اومد
این رو در آیندهء نه چندان دور ، پیش بینی میکنم
اما ...
اینکه ما انسان ها ، بدانیم که دارای یک شخصیت و یک هویتِ مستقل هستیم ، نشان دهندهء تکاملِ ما در مسیرِ فرگشت ، بوده
بنابرین ، این خودش به نوعی ، نشانه ای از فرگشت یافتنِ ذهنِ انسان ، و توانایی های ذهنی ست
...
بگذریم
شعور و تعقل رو هم میشه به اجزاء خودش تفکیک کرد
شما یک بیمارِ نباتی رو تصوّر کنید
این بیمار در سطحِ بسیار پایینی از ادراک قرار داره
این بیمار ممکنه از حواسِّ پنجگانه به نحو شایسته ای برخوردار باشه
ممکنه که هیچکدام از اعصابِ نخاعیِ بیمار ، آسیبِ جدی ندیده باشند
اما ...
این بیمار ، تواناییِ درکِ شخصیتِ خودش رو نداره
انگار ، بدنِ اون ، از هزاران سلول درست شده که در یک کشورِ بدونِ حکومت ، دارند زندگی میکنند
هر سلولی به رشد و تعالیِ خودش فکر میکنه
سلول ها متولد میشن و میمیرند
اما ، بدنِ کامل ، هیچ هویّتِ مستقلی نداره
این یک مثالِ ساده ست
:-)
وقتی بگیم : « چیزی به اسم احتمال وجود نداره ، این یعنی اینکه : « همه چیز با یک برنامهء مشخص و قانونمند ، جلو میره! »
این به نحوِ شایسته ای اثبات میکنه که : خدا وجود داره!
اما ...
احتمال ، یک پارامترِ حقیقی توی ریاضی هست
شما ، حتی میتونی احتمالِ وقوعِ مجموعه ای از وقایعِ قطعی رو هم حساب کنی
مثال میزنم :
- شما با دوستهاتون نشسته اید
شیر یا خط میاندازید
خب .. اگر شما بدونید سکهء شما ، تقلبی هست و دوطرفش شیر داره ، اونوقت شما میدونید که احتمالِ شیر اومدن ، 100 % هست
و اگر ، شما طوری بتونید سکه رو بیاندازید که تعدادِ چرخ خوردنِ سکه توی هوا ، عددی فرد باشه ، اونوقت شما میتونید با همون رویه ای که سکه رو پرتاب کردید ، بازی رو برنده بشید
مثلاً روی شیر ، شرط ببندید و سکه رو بالا بیاندازید و شیر بیاد
یا اینکه ، در اقتصاد و بازار بورس ، از همین نظریه های احتمالی استفاده میشه
ممکنه در طولِ روز ، هزارجور اتفاقِ مختلف بیفته که هر کدام اثرِ کاهشی یا افزایشی روی شاخصِ بورس داشته باشند
شما میتونید با در نظر گرفتنِ شرایطِ سیاسی و اقتصادیِ منطقه ، در بازه های زمانیِ نزدیک ، این رو پیش بینی کنید که احتمالِ وقوعِ هر رویدادِ واقعی ، چقدر هست
بنابرین ، احتمال ، یک کمیت هست که مثلِ زمان ، کمیتی نسبی و غیر حقیقی ست (شما این قسمت رو کاملاً درست میگی)
اما
مفهومِ احتمال ، یک پارامترِ حقیقیه
ما اینجا با خودِ احتمال کاری نداریم
ما با « مفهومِ احتمال » کار داشتیم
منظورم اینه که :
- وقتی میگیم ، حیات ، یکی از پیشامدهای وابسته به ریاضی و فیزیک هست ، بنابرین داریم این رو به طورِ ضمنی ، اعتراف میکنیم که در مفهوم ، احتمالِ وقوعِ پیشامدِ حیات ، یک امکانِ قابلِ بررسی و محاسبه ست
مثلاً
حیات ، یک پارامترِ وابسته به کمیت های زیر هست
- رطوبت
- دما و سطحِ تعادلِ دمایی (گرمایی)
- نورِ ستارهء نزدیک (خورشید)
- گرانشِ مشخص در سیاره (شتاب باید متعادل باشه)
- وجودِ یک غشاء حفاظتی ، در سیاره (جوّ)
- وجودِ موادِ آلیِ ساده (نیتروژن ، اکسیژن ، متان و ...)
و ...
بنابرین ، احتمالِ وقوعِ حیات ، در تمامیِ جای های کهکشانِ راهِ شیری ، یا بقیهء نقاطِ گیهان ، وجود نداره
بلکه :
حیات فقط در نقطه ای به وجود میاد ، که از نظرِ شانس ، و تصادف ؛ شرایطِ فیزیکی و ریاضی اون ، با مواردِ تحقیق شدهء فوق ، تطابق داشته باشه
رفیق ، غیر قابل محاسبه بودن یه رویداد ، به معنای بی علت بودن اون نیست . قطعا و یقینا وقتی دکمه رندم رو زدی ، اومدن یه شماره علتی داشته ، اونهم علتی کاملا مشخص... ولی ما نمیتونیم محاسبه (یعنی پیش بینی )کنیم .
ما حتی حرکت دقیق تاس در هوا رو هم نمیتونیم دقیقا محاسبه کنیم .
تکرار میکنم : احتمال مفهوم کمکی برای ذهن انسانه . ولی خارج از ذهن ما ، در دنیای واقعی ، چیزی به نام احتمال وجود نداره ... تنها چیزی که وجود داره علت و معلول قطعیه . «تاس» انداختنی در کار نیست ... جنبش و حرکت نیروهای بنیادی (همون 4 نیروی بنیادی مطرح در فیزیک ؟) در چارچوب قوانین ذاتی ، دنیا رو به وجود آورده . نه احتمال... و نه خداااا
ای متأله !
موضوعاتی که ما اونها رو ابتدا مجرد و جدا از هم میدونیم در واقع با هم رابطه ی علت و معلولی دارن ، وقتی روابطشون رو کشف کردیم (همون رمزی که شما میگی) پی به قوانین بنیادی میبریم که جاودانه ، جهان رو هدایت میکنن . نه خالق هوشمند ...
.................................
در ضمن ، نتایج علم مدرن ، با تعریف خداوند ، به عنوان موجودی دارای اراده ی آزاد مخالفت داره ...
(اگه از خدا ، آزادی اراده گرفته شه ، دیگه چی ازش باقی میمونه ؟)
اگه ما بدونیم علت زلزله ، حرکت پوسته های زمینه ، دیگه نیازی نیست خشم خداوند رو دلیل اون بدونیم .
و از اون مهم تر اینکه : اگر ما مثلا با کشف یه رابطه ، یه فرمول ، بتونیم آینده رو هر چند بسیار محدود ، پیش بینی کنیم ، در واقع آزادی اراده ی خداوند رو انکار کردیم ...
..................................
اون تاس کذایی ، چه خوب میتونه موضوعات رو آشفته کنه و فرصت سفسطه گری ایجاد کنه !
من دنیا رو این جوری میبینم : سلسله ی علت و معلول که بینشان قواننین بنیادین طبیعت حاکمه
جهان رو ازلی و ابدی میدونم (شاید همون جهان نوسان کننده ؟)
کار علم ، همون طور که گقتم ، اینه که قوانین رو کشف کنه و به وسیله اونها بتونه روابط علت و معلول ها رو مشخص کنه .
هیچ نیازی نمی بینم توی این ذنجیره ی علت ها ، موجودی هوشمند رو دخیل بدونم .
روشن بگم :
1- a رخ میده به علت b
2- b رخ میده به علت c
3- c رخ میده به علت d و ....
کار علم هم همینه ... a و b و c و d و ... هیچ کدام موضوعات متافیزیکی نیستن .
وقتی a به b گذار میکنه ، به خاطر اینه که به طور ذاتی و اجبارا ، قانون ها رو باید رعایت کنن .
این جا هیچ «تاس» انداختنی در کار نیست ... متوجه ای ؟
قانون های «بنیادی» از کجا اومدن ؟ این جا لفظ قانون نباید ما رو به اشتباه یاد کاربرد معمولی لفظ قانون بندازه . چون ما توی زندگی روزمره خودمون ، هر نظم و رابطه داری موضوعات رو دلیلی میدونیم به وجود قانون گذار . اما اون چیزی که اسمشو قوانین بنیادی میزارم ، کمی فرق میکنه .
شاید درست تر بود به جای قوانین بنیادی میگفتم : روابط نیرو های بنیادی
این قوانین از جایی نیومدن ، بلکه پیامد مستقیم و ذاتی هستی هستند ... صرف اینکه بگیم چیزی وجود داره به معنای اینه که لزوما و قطعا در چارچوب قوانین قرار میگیرند .
دنیا میلیارد ها بار تاس انداختن نیست ... بلکه سلسله ی علت و معلولِ شکل گرفته بر اساس قوانینن طبیعته . میدونم این حرف ها ، نوعی جبرگراییه ، در عوض اون دید آشفته ی تصادف و احتمال و از اونا بدتر ، خدا !...
چندتا چیزو باید بگم :
1- اگه حتی در تمام عالم و بین میلیارد ها کهکشان ، ما تنها موجودات هوشمند باشیم ، نشون دهنده ی این نیست که هوش خارجی سیر رویداد ها رو روی زمین ما هدایت کرده ... وجود ما به همون روش علت و معلول طبیعی قابل تبیین هست . بدون نیاز به هیچ باور متافیزیکی .
2- من میتونم دنیا رو هزار بار پیچیده تر از این یا هزار بار ساده تر فرض کنم ... پس حتی اگر اون مثال آشفته تاس رو قبول کنیم ، و این چیزی که توی دنیا هست رو عدد 6 بگیریم ، مشکلی نیست ، به شرط اینکه تاس ما 12 وجه داشته باشه !... نیازی نمینینم به خاطر چیزی که روی زمین هست اونقدر شگفت زده بشم که روش علمی خودم رو (تعیین علت و معلول های طبیعی ، نه متافیزیکی ) ول کنم و پای «خدا» رو وسط بکشم ...
من خیلی سریع اشاره کنم که حیات نمیتواند بخودی خود از ماده بیجان ناشی شود. بعبارت دیگر ماده ای که فاقد خواص تعقل و شعور است نمیتواند خاصیتی را که در خود ندارد به چیز دیگر منتقل کند.
معلول همیشه هستی خود را از علت میگیرد، پس اگر در جایی در معلول خواصی بود که در ذات علت نیست پس آن علت نمیتواند علت تامه باشد و در کنار آن علت باید دنبال چیز دیگری نیز گشت
مثلا مادیگراها اعتقاد دارند که تفکر و شعور زاییده واکنشهای الکتروشیمیایی سلولهای مغز بوده و از آن ناشی میشود. اگر تعقل و شعور از خواص مادیست یا به عبارتی وجهی از وجوه مادی است پس باید قوانین مادی نیز بر آن مترتب شود. مثلا هر ماده مرکب را باید بتوان به اجزاء و عناصر تشکیل دهنده آن تجزیه و تقسیم کرد.
تقسیم جسم مادی مرکب به اجزاء و عناصر کوچتر از خواص مادی است. در حالیکه شخصیت و شعور انسان یک پدیده واحد و بسیط است که به هیچ شکلی قابل تجزیه به عناصرش نیست. پس شعور و تعقل نمیتواند از خواص جسم مادی باشد. مثلا شما نمیتوانید شخصیت درونی خود را به چند جزء تقسیم کنید. من ساواروشکا یک شخصیت حقیقی غیر قابل تفکیک هستم، من همان شخصی هستم که مثلا در کودکی به دبستان رفتم و در جوانی به دانشگاه
اگرچه روحیات اعتقادات و افکارم رشد کرده و تغییر یافته است اما شخصیت حقیقی همیشه همان شخصیت واحد و بسیط دایمی است که قابل تفکیک نیست
حیات وجهی از خواص مادی نیست که به وجه ششم تاس تشبیه شود
چرا کتاب : توهم تکامل از لیست کتاب های آپلود شده در پروفایلم حذف شده است....
علت این موضوع چیست؟