رسته‌ها
علم راهی بسوی آفریدگار جهان
امتیاز دهید
5 / 3.5
با 114 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 3.5
با 114 رای
.
سر سلسله تمام معتقدات دینی ایمان به خداست. حضرت علی (ع) می فرمایند: اول دین، آغاز دین، پایه دین و ریشه دین خداشناسی است. اما آیا ما تاکنون در رابطه با یک چنین چیز مهمی به اندازه کافی تفکر کرده ایم. توجه داشته باشید که توحید از اصول دین می باشد و در اصول دین تقلید جایز نیست و همچنین توجه داشته باشید که پیامبر(ص) فرمودند: یک ساعت تفکر از عبادت هفتاد سال بهتر و بالاتر است

راههای بسیاری وجود دارد که انسان را به خداشناسی هدایت می کند. کسی که بخواهد با برهان و دلیل به این هدف مقدس برسد می تواند به فرا خور حال خویش و به اندازه نیروی فکری خود از آن راههای گوناگون استفاده کرده و به وجود آفریدگار جهان پی ببرد. تنها چیزی که در این راه لازم است توجه، تفکر، جستجو نمودن و روحیه حقیقت یابیست.

با پیشرفت علوم، پایه های خداشناسی محکمتر می گردد و هر روز پرده ای تازه از اسرار آفرینش برداشته می شود. به قول یکی از دانشمندان (هرشل): هر قدر دائره علم وسیعتر می گردد استدلالات دندان شکن تر و قویتری برای وجود خداوند ازلی و ابدی بدست می آید، در واقع علماء زمین شناسی و ریاضی دانها و دانشمندان فلکی و طبیعی دانها دست به دست هم می دهند و کاخ علم یعنی کاخ با عظمت خدا را محکم برپاساخته اند. بدیهی است که آشنایی با کاخ علم، به ما کمک خواهد کرد تا عظمت خداوند را بیشتر درک کرده و حق بندگیش را بیشتر ادا کنیم. یکی دیگر از راههای اثبات وجود آفریدگار معجزه است. اعجاز یکی از ساده ترین راههای اثبات وجود خداوند است. قرآن که معجزه جاوید آخرین پیامبر است، می تواند راهی ساده برای اثبات وجود آفریدگار باشد، در حقیقت هر آیه از قرآن که نشان بدهد هیچ بشری نمی توانسته در ۱۴۰۰ سال پیش چنین چیزی را بگوید، به نوعی وجود خداوند را ثابت کرده است. آخرین روش اثبات وجود خداوند که در این کتاب مورد بررسی قرار می گیرد، رفتارشناسی آخرین فرستاده خداوند، حضرت محمد(ص) می باشد. در حقیقت یکی از راههای تشخیص پیامبران راستین از مدعیان دروغین نبوت، بررسی رفتار آنها می باشد. با توجه به روشن بودن ابعاد مختلف زندگی آخرین پیامبر، به بررسی رفتار پیامبر رحمت می پردازیم که به نوعی اثبات نبوت ایشان و در نتیجه اثبات وجود آفریدگار می باشد.


http://www.khodavaelm.blogfa.com/
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
114
آپلود شده توسط:
mohammadali123
mohammadali123
1389/09/07

کتاب‌های مرتبط

برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی علم راهی بسوی آفریدگار جهان

تعداد دیدگاه‌ها:
1768
محمدعلی
فرض کنید بجای تاس یک سکه را در نظر بگیریم و یک طرف سکه عدد 1 و طرف دیگر سکه عدد 0 باشد. حال میلیون ها بار این سکه را پرتاب می کنیم.... و هر بار عدد آمده را یاداشت می کنیم و لذا زنجیره ای از اعداد بدست می آید.....
مثلا فرض کنید عدد های زیر:
1001010100100101010100101010100100100101
اکنون می خواهیم بدانیم که آیا عدد های فوق که ناشی از پرتاب سکه هستند شانسی بدست آمده اند و یا یک هوش این عددها را نوشته است (یا سکه ها را پرتاب کرده است ) .... (در حقیقت کسی که سکه را پرتاب کرده با علم اینکه چگونه سکه را پرتاب کند تا عدد خاصی بیاید آشنا بوده است یا خیر)

این مثالِ خوبی بود
توجه کن!
فکر کنید ، خلقت مثلِ اینه که شما ، یک سکه رو که روی یک وجه اون ، عددِ 0 باشه و روی یک وجه دیگه عددِ 1
چند صد هزار بار ، در دفعاتِ هشت گانه ، بالا و پایین بیاندازی
و اعدادی که بیرون میاد رو اینجوری ، به صورتِ کاراکتر های خوانا برای کامپیوتر بنویسی
S,Y,R,D,O,W
یعنی یکبار عددِ 010010101 اومده و تبدیل به حرفِ A شده
یکبار عددِ 001000100 اومده و تبدیل به K شده
اونوقت
تصوّرِ خلقت ، مثلِ اینه که شما توقع داشته باشی که در نهایت ، این حروف ، یک نامهء معنا دار ، رو درست کنند!!!!
.:-(
edi q
سادسیت ، وقتی مفهوم احتمال رو پیش میکشی ، خواسته یا ناخواسته داری به خداباوران کمک میکنی

این هم حرفیه!
و خب ، میتونه درست باشه
البته من با اون کامنت موافق هستم
و به نظرم حرکتِ تاس در هوا رو میشه به عنوانِ یک حرکتِ فیزیکی ، پیش بینی کرد
اما ...
راستش « احتمال » یک رابطهء مقداری (متغیروار) نیست ، بلکه یک رابطهء « پارامتری » هست
ما احتمال رو در شرایطِ پارامتری و تصادفی بررسی میکنیم
مثال میزنم
شما در ماشین حساب ، یک دکمه دارید ، که یک عدد رو به طور تصادفی انتخاب میکنه!
این یعنی احتمال
ماشین حساب ، هیچ برنامه را راهکاری برای انتخابِ اون عدد ، نداره
فقط یک اعشار رو به طور تصادفی انتخاب میکنه و بعد ، در مجموعه ای که شما براش پیش بینی میکنید ضرب میکنه و عددِ تصادفی رو به شما نشون میده
این واقعاً یه موضوعِ علمی و غیر قابلِ محاسبه ست
یعنی به نظرِ من ، پیشامدهای تصادفی ، در مجموعه ای که به وقوع میپیوندند ، با احتمال ، معنا پیدا میکنند
احتمال هم وجود داره
اما شما هم درست میگی
در اون ابعادی که ما داریم تاس میاندازیم ، (در ابعادِ متغیر) ممکنه اصلاً تاس تقلبی باشه و فقط 6 بیاره
اما ما داریم شرایطِ پارامتری رو بررسی میکنیم
من یکبار هم گفتم که :
یک تاس ، از یک مکعب ساخته شده (فیزیک و ریاضی و شیمی)
بنابرین ، شش بعد دارد
روی هر بعدی ، یکی از اعدادِ 1 تا 6 نوشته شده (این اعداد اهمیت ندارند)
حیات را ، بعدِ ششم در نظر بگیرید

در حقیقت ، عددِ 6 ؛ مفهومِ بعدِ شیشم در تاس به حساب میاد
تاس یک مکعبِ شیش وجهی هست و بر حسبِ تصادف ممکنه هر وجهی از اون ، انتخاب بشه
اما اگر ما یکی از وجوه رو در نظر بگیریم (مثلاً 6) ؛ اونوقت ، چون این وجه به طورِ واقعی روی تاس وجود داره ، اونوقت حتماً بعد از بارها امتحان کردن ، این وجه بالا میاد
منظورم به اون وجه بود
نه به عددِ 6
پارامتری بود
نقل قول:""""
مثلا اگه عدد 6 اومد ، ما دیگه نمیتونیم بگیم «احتمال» داشت عدد دیگه ای بیاد . چون تاس تحث تاثیر قوانین طبیعی قرار داشت و نمیتونست جور دیگه به حرکت دربیاد . در واقع علت آمدن عدد 6 کاملا مشخص بوده : برهمکنش قوانین طبیعی بر روی تاس""""
واضح است که اینکه با پرتاب تاس، چه عددی بیاید بر اساس قوانین فیزیک می باشد. اگر برای مثال ما بتوانیم همیشه یک تاس را با یک سرعت و شتاب و زاویه یکسان پرتاب کنیم و شرایط های مختلفی که ممکن است برای ما ناشناس باشند هم به طور یکسان باشد طبیعتا می بایست همیشه یک عدد بیاید....
اما موضوع سر یک بار انداختن تاس نیست. صحبت سر این است که این تاس ها میلیاردها بار برتاب شوند و هر بار دقیقا عددهای مناسبی بیاید....و مثلا یک کتب علمی یا یک موجود زنده بوجود بیاید.
برای اینکه نشان بدهم که : علم چگونه به ما در رسیدن به آفریدگار کمک می کند مثال زیر را می زنم:
فرض کنید بجای تاس یک سکه را در نظر بگیریم و یک طرف سکه عدد 1 و طرف دیگر سکه عدد 0 باشد. حال میلیون ها بار این سکه را پرتاب می کنیم.... و هر بار عدد آمده را یاداشت می کنیم و لذا زنجیره ای از اعداد بدست می آید.....
آمثلا فرض کنید عدد های زیر:
010010100101010010100101111110010101010100101010010101010010101010101010010010101001010100100010100010101010010010101010010100010001010100001010101010100101010010010101010010101010010010010100
اکنون می خواهیم بدانیم که آیا عدد های فوق که ناشی از پرتاب سکه هستند شانسی بدست آمده اند و یا یک هوش این عددها را نوشته است (یا سکه ها را پرتاب کرده است ) .... (در حقیقت کسی که سکه را پرتاب کرده با علم اینکه چگونه سکه را پرتاب کند تا عدد خاصی بیاید آشنا بوده است یا خیر)
تا زمانی که ما رمزی بین عدد های فوق نتوانیم پیدا کنیم .... نمی توانیم کوچکترین اظهار نظری در این رابطه بکنیم.... اما اگر روزی توانستیم رمز این اعداد را پیدا کنیم آنگاه خواهیم توانست در مورد شانسی و یا هوشمندانه پرتاب شدن سکه ها اظهار نظر بکنیم...
فرض کنید با مفهوم باینری آشنا می شویم، و عدد های فوق را رمزگشایی می کنیم..... پس از رمز گشایی به جمله زیر می رسیم:
علم راهی بسوی آفریدگار جهان است.
اینجا دیگر متوجه می شویم که آن کسی که سکه ها را پرتاب می کرده با قوانین فیزیکی و طبیعی و ... آشنا بوده است. زیرا دقیقا می دانسته که در هر بار پرتاب چگونه سکه ها را پرتاب کند(با چه سرعت و چه شتاب و ...) تا عدد مورد نظر بیاید و جمله ای که دارای مفهوم خاص می باشد نوشته شود....
حال فرض کنید در اثر همان پرتاب سکه و نوشته شدن عدد های مختلف و زنجیره ای از 0 و 1 یک کتاب علمی نوشته شود... آیا اینجا می توانیم باور کنیم که کسی که آن سکه ها را پرتاب می کرده و یک کتاب علمی ناشی از آن اعداد و یا پرتاب سکه ها بدست آمده ، آن سکه را شانسی پرتاب می کرده... طبیعتا خیر... زیرا مشخص است که فردی که ان سکه را پرتاب می کرده با قوانین علمی آشناست....
کار علم همین رمزگشایی عددهای 0 و 1 می باشد... اینجا علم به ما کمک کرده است که به وجود آن هوش اعتقاد پیدا کنیم.....
در حقیقت در دی ان ای چیزی شبیه همین 1و0 وجود دارد....البته از نوع پیشرفته تر.... اما ما برای رسیدن به این رمزهای نوشته شده و رمزگشای آنها نیازمند وسایل مختلفی هستیم .... اینجا باز علم راهی بسوی آفریدگار جهان می شود....
آیا داروین می دانسته که ساختمان سلول چگونه است؟ ساختمان باکتری تاژک چگونه است؟ تعداد کرموزوم های انسان و خانواده میمون ها متفاوت است؟ طبیعتا خیر
اصلا شما بیایید و برای من علت کوتاه بودن انگشتان پای انسان و شامپانزه را با دلیل منطقی توجیه بکنید.... اگر همین کار را بکنید که نخواهید توانست من هم یک خداباور تکامل گرا می شوم...:-):-):-):-)
احتمال
وقتی برای یک پدیده/شیء/موضوع توجیه علمی ارائه میدیم ، دقیقا چه کاری انجام دادیم ؟ در اصل ما علت اون پدیده/شیء/موضوع رو به طور دقیق روشن کردیم . و همچنین معلول های اون ها رو .
اصولا علم به معنای همین تبیین دقیق علت و معلول هاست .
پس پیش فرض هر کوشش علمی اینه که هر پدیده ای باید علت کاملا معینی داشته باشه .
اگه این طور نباشه دیگه علم چه معنایی داره ؟ جهانی که هر پدیده ای علتی مشخص نداشته باشه ، دیگه بررسی علمی در اون معنایی نداره ، بلکه اونجا به دنیای اساطیر و افسانه ها بیشتر شبیه .
خب ، اگه ما اون پیش فرض رو قبول کنیم ، دیگه چه جایی برای مفهوم «احتمال» باقی میمونه ؟
همون مثال تاس رو در نظر میگیرم ، وقتی تاس رو به هوا پرتاب میکنیم ، بسته به نوع پرتاب کردن ، زاویه پرتاب ، سکون یا حرکت هوا ، شکل خود تاس و ... مشخص میشه که کدوم عدد میاد .
پس اینجا ، شانس و احتمال مطرح نیست ، بلکه قوانین طبیعی کاملا مشخص میکنند که کدوم عدد قراره بیاد . مثلا اگه عدد 6 اومد ، ما دیگه نمیتونیم بگیم «احتمال» داشت عدد دیگه ای بیاد . چون تاس تحث تاثیر قوانین طبیعی قرار داشت و نمیتونست جور دیگه به حرکت دربیاد . در واقع علت آمدن عدد 6 کاملا مشخص بوده : برهمکنش قوانین طبیعی بر روی تاس
اینجا شانس معنا نداره . همه چیز مشخص بوده ...
اما...!
ما چه طور میتونیم حرکت دقیق تاس رو پیش بینی کنیم ؟ وقتی تاس به هوا پرتاب میشه ، حرکت اون در هوا اونقدر پیچیده است که ما برای پیش بینی اینکه چه عددی قراره بیاد چاره ای جز استفاده از مفهوم «احتمال» نداریم . ( نمیدونم تا حالا فرمولی برای پیش بینی حرکت دقیق تاس در هوا کشف شده یا نه ؟)
اینجاست که مفهوم احتمال برای ما معنا پیدا میکنه .
چون ما نمی تونیم ( یا اینکه خیلی سخته ) در بسیاری موارد ، علت و معلول و بر هم کنش قانون های طبیعت رو مشخص کنیم ، از مفهوم احتمال استفاده می کنیم تا لااقل بتونیم تا حدودی وقایع آینده رو پیش بینی کنیم .
احتمال وجود خارجی نداره ، بلکه مفهومیست کمکی ، برای ذهن ناچیز انسان ها ( شامپانزه های تکامل یافته !)
هر جا که نتونیم جبریت علمی رو ایجاد کنیم ، از مفهوم احتمال استفاده میکنیم .
هر جا که یقین قطعی نتونیم بدست بیاریم ، اطمینان نسبی حاصل از احتمال رو قبول میکنیم .
اما در جهان واقعی ، اینجوری نیست .
قوانین بنیادین و ازلی و ابدی ، سیر رویداد ها را تعیین میکنن . هیچ جایی برای مفهوم احتمال وجود نداره . بازم میگم مفهوم احتمال ، مفهومی انسانیه .
تحقیق علمی هم تلاشیه برای کشف همین قوانین . کسی ماموریت اصلی دیگه ای برای علم میشناسه ؟
پس ما این پیش فرض بنیادین رو باید قبول کنیم که هر پدیده ای قطعا علت مشخصی داره .
اگه قبول نکنیم ، روش علمی شکست میخوره .
ممکنه این پیش فرض کمی جزمی باشه ، ولی برای شناخت جهان چاره ی ذیگه ای داریم ؟؟
خب ، وقتی که من قوانین بنیادین و نحوه کنشگری اونها رو روی پدیده ها ، کاملا دقیق ، کشف کردم و شناختم ، دیگه چه علتی داره از مفهوم های احتمال و خدا برای توجیه اونا استفاده کنم ؟
( سادسیت ، وقتی مفهوم احتمال رو پیش میکشی ، خواسته یا ناخواسته داری به خداباوران کمک میکنی ) .
محمد علی عزیز ، چند روز قبل زیر همین کتاب گفتم که علم هرگز راهی به سوی آفریدگار نیست . بلکه دقیقا برعکس ... وقتی که ما علت طبیعی رودادها و قوانین رو کشف کردیم ، دیگه نیازی نیست به وجود علتی دارای اراده ی آزاد ( خدا ) به عنوان علت اون رویداد ها اعتقاد داشته باشیم ( حتی میتونم بگم بی معنیه ...) .
در نتیجه ...
کوشش های علمی ما رو از تصور وجود خدا به عنوان علت پدیده ها بی نیاز میکنه .
این قوانین جاودان طبیعته که علت رویداد هاست . قوانین جاودانه و تخطی ناپذیر ...نه احتمال ...و نه خدا.
ولی اینجا سوالی پیش میاد : خود این قوانین از کجا اومده ؟؟
که خب ، یه کامنت جداگونه میخواد ...
هوش!
چیزی که کمتر کسی اون رو در نظر میگیره!
ما میگیم خالق هوشمند بوده!
در صورتی که نیازی به این قضیه نیست
حیات
یکی از فاکتورهای فیزیک ست
حیات یعنی ادراکِ محیط ، و فرگشت بر اساسِ تعامل با محیط
بنابرین ، این که موجودی وجود داشته باشد که حیات در آن جاری باشد ، نیازمندِ تعامل داشتن ست ، و لازمهء تعامل ، هوش ست
موجودِ باهوش ، قرار نیست یک نابغهء کامپیوتر باشد
یک ویروس هم میتواند در ابعادِ هرچند کوچکی از هوش ، زندگی کند (منظور از بعد ، مقیاس ست)
* * نتیجه اینکه
قرار نیست ثابت کنیم چون یک کتاب نمیتواند خود به خود به وجود بیاید ، در نتیجه انسانِ هوشمند هم بایستی خالق داشته باشد
این اصلاً ربطی به هم ندارد
قیاس مع الفارق ست
محمدعلی
مثلا: باید دو کروموزوم خانواده میمونها به هم وصل شود و انسان بوجود بیاید.... اینجا صحبت از میلیاردها بار پرت کردن یک تاس نیست....فقط یک حالت و یک بار تاس انداختن است! تازه آن اتفاق می بایست برای یک جفت کرموزوم بیفتد

بحثِ بیولوژی ، دو تا ایراد داره
یکی اینکه ، مجبوریم گاهی ، حرفهایی بزنیم که بعضی ها جنبه ندارند! ;-)
دوم اینکه من رشتهء تحصیلی ام ، ریاضی و فیزیک بوده
بنابرین مجبورم حرفهای شما رو به عنوانِ فرض قبول کنم و نمیتونم و وقت ندارم که برای مطمئن شدن از درستی یا نادرستیِ اونها ، وقت بگذارم
به نظرم ، با همون فلسفهء خودمون هم میتونیم به این نتیجه برسیم که خدا نمیتونه ، یعنی امکان نداره ، وجود داشته باشه!
من قبلاً توی یک سایتِ دیگه ، راجع به این قضیه از طریقِ فلسفی با دیگران صحبت کردم و تونستم اونها رو قانع کنم
اما خب ، متأسفانه توی این سایت ، اغلب ، دانش آموز ها میان و میخوان کتاب دانلود کنند
به نظرم فضای این سایت ، شایستهء مطرح کردنِ بعضی مسایل نیست
اما خب ...
اگه کسی بخواد از طریقِ فلسفه هم بحث کنیم ، من حاضرم
من تو عمرم خیلی بحث کردم و دیدم کلا اگه طرف مقابل با تو هم عقیده نباشه بحث فایده ای نداره و فقط از این طریق است که انسان می تواند خیلی چیزا از بحث یاد بگیرد ولی اگه هر دو طرف مخالف نظر همدیگه باشن اون موقع است که با یکدیگر بحث نمی کنند جدل می کنند

جدالِ منطقی - تضادِ دیالکتیک ، همون چیزی هست که از گفتگویِ بینِ دو اندیشهء متناقض (نمیگم متضاد ، چون همهء آدمها قرار نیست یا سفید باشند یا سیاه!) شکل میگیره
مسئله اینجاست که شرطِ اصلی برای بحثِ منطقی اینه که :
هر دو طرف ، مـــــنـــــــطــــــق ، داشته باشند!
میدونی چیه؟
گاهی بعضی از کتابناکی ها ، با بی منطقی سعی میکنند حرفهای طرفِ مقابلشون رو نفی کنند
من اصولاً از اینجور افرادی خیلی بدم میاد
چون اصلاً هیچی از بحث کردن نمیفهمند
و متوجه نیستند که ما : نمیجنگیم! و فقط داریم عقایدمون رو بررسی میکنیم و نهایتاً حرفِ منطقی رو بایست بپذیریم
شما هم هرجا ، حرفِ منطقی بزنی ، من قبول میکنم
اما اگه بخوای ، چرت و پرت به هم ببافی و وقتِ من و امثالِ من رو تلف کنی! (مثلاً وقتی میگی ، فردا میام و میگم! ، آدمی مثلِ من ، چند بار به سایت سر میزنه تا چک کنه! ببینه کِی قراره بیای و نظر بدهی! اما وقتی میاد ، میبینه فقط و فقط قصدِ تخریبِ شخصیت ، داشتی ، اونوقت ناراحت میشه و حرفهای تو رو به خودت برمیگردونه!)
اونوقت دیگه بحث از شکلِ منطقی خارج میشه
یادت باشه که اینحا ، هیچکس ، عاشقِ دیگری نیست که همه اش با عزیزم و قربانت برم ، بحث ها رو دنبال کنه!
گاهی ، افراد ، متأسفانه رو به توهین کردن میارن
جوابِ اینجور احمق هایی ، سکوت نیست ، چون مفهومِ سکوت رو هم متوجه نمیشن! (!)
.
یک تاس ، از یک مکعب ساخته شده (فیزیک و ریاضی و شیمی)
بنابرین ، شش بعد دارد
روی هر بعدی ، یکی از اعدادِ 1 تا 6 نوشته شده
حیات را ، بعدِ ششم در نظر بگیرید

ابتدا خواستم مثال کامپیوتر را بزنم.... مثلا بگویم چگونه ممکن است اجزائ مختلف کامپیوتر بر اساس شانس در کنار هم قرار گرفته باشند....اما گفتم شاید این تکراری باشد....
قبلا ها مثال کتاب را می زدند.... و می پرسیدند که چگونه ممکن است یک کتاب، نویسنده ای نداشته باشد.... حتی اگر نام نویسنده بر روی جلد کتاب نباشد...آیا می توان گفت که یک کتاب در اثر یک انفجار در یک چاپخانه بوجود آمده باشد؟!
اما جهان بسیار وسیع می باشد..... لذا ممکن است میلیاردها منظومه همچون منظومه شمسی وجود داشته باشد.... پس ما میلیاردها بار تاس را انداخته ایم.... لذا حتما یک بار 6 خواهد آمد.... پس خدایی وجود ندارد....اما موضوع به این سادگی ها نیست.... در مسیر انکار خداوند می بایست چشمان خود را بر روی بسیاری از چیزها ببندیم....
مثلا: باید دو کروموزوم خانواده میمونها به هم وصل شود و انسان بوجود بیاید.... اینجا صحبت از میلیاردها بار پرت کردن یک تاس نیست....فقط یک حالت و یک بار تاس انداختن است! تازه آن اتفاق می بایست برای یک جفت کرموزوم بیفتد.... (این تنها یکی از هزاران حالت است که یک بی خدا می توان آن را به شانس نسبت بدهد) (البته با اشتباه بودن به ارث رسیدن صفات اکتسابی تنها چیزی که باقی می ماند جهش است که همان مفهوم شانس و تاس انداختن را دارد)
اما بعضی چیرها هستند که دیگر شانس هم نمی تواند پاسخ گوی آن باشد... مثلا آمینو اسیدهای دست چپی و .....
وقتی بیان می شود که علم راهی بسوی آفریدگار جهان است به همین جهت است که ما از پیچیدگی های جهان توسط علم آشنا می شویم..... طبیعتا هر چقدر با این پیچیدگی ها بیشتر آشنا بشویم آنگاه وجود خالقی بینهایت عالم را برای جهان بیشتر متصور خواهیم شد...
دوستان ببخشید که بنده در تایپ دچار اشکال میشوم به خاطر مشغله های ذهنی که دارمه باسه همین از تمام بزرگواران تقاضا دارم به بزرگواری خود بنده حقیر رو به خاطر اشتباهات تایپی در این مدت معاف فرمایند .
در پناه حق
علم راهی بسوی آفریدگار جهان
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک