علم راهی بسوی آفریدگار جهان
نویسنده:
محمدعلی کوشش
امتیاز دهید
.
سر سلسله تمام معتقدات دینی ایمان به خداست. حضرت علی (ع) می فرمایند: اول دین، آغاز دین، پایه دین و ریشه دین خداشناسی است. اما آیا ما تاکنون در رابطه با یک چنین چیز مهمی به اندازه کافی تفکر کرده ایم. توجه داشته باشید که توحید از اصول دین می باشد و در اصول دین تقلید جایز نیست و همچنین توجه داشته باشید که پیامبر(ص) فرمودند: یک ساعت تفکر از عبادت هفتاد سال بهتر و بالاتر است
راههای بسیاری وجود دارد که انسان را به خداشناسی هدایت می کند. کسی که بخواهد با برهان و دلیل به این هدف مقدس برسد می تواند به فرا خور حال خویش و به اندازه نیروی فکری خود از آن راههای گوناگون استفاده کرده و به وجود آفریدگار جهان پی ببرد. تنها چیزی که در این راه لازم است توجه، تفکر، جستجو نمودن و روحیه حقیقت یابیست.
با پیشرفت علوم، پایه های خداشناسی محکمتر می گردد و هر روز پرده ای تازه از اسرار آفرینش برداشته می شود. به قول یکی از دانشمندان (هرشل): هر قدر دائره علم وسیعتر می گردد استدلالات دندان شکن تر و قویتری برای وجود خداوند ازلی و ابدی بدست می آید، در واقع علماء زمین شناسی و ریاضی دانها و دانشمندان فلکی و طبیعی دانها دست به دست هم می دهند و کاخ علم یعنی کاخ با عظمت خدا را محکم برپاساخته اند. بدیهی است که آشنایی با کاخ علم، به ما کمک خواهد کرد تا عظمت خداوند را بیشتر درک کرده و حق بندگیش را بیشتر ادا کنیم. یکی دیگر از راههای اثبات وجود آفریدگار معجزه است. اعجاز یکی از ساده ترین راههای اثبات وجود خداوند است. قرآن که معجزه جاوید آخرین پیامبر است، می تواند راهی ساده برای اثبات وجود آفریدگار باشد، در حقیقت هر آیه از قرآن که نشان بدهد هیچ بشری نمی توانسته در ۱۴۰۰ سال پیش چنین چیزی را بگوید، به نوعی وجود خداوند را ثابت کرده است. آخرین روش اثبات وجود خداوند که در این کتاب مورد بررسی قرار می گیرد، رفتارشناسی آخرین فرستاده خداوند، حضرت محمد(ص) می باشد. در حقیقت یکی از راههای تشخیص پیامبران راستین از مدعیان دروغین نبوت، بررسی رفتار آنها می باشد. با توجه به روشن بودن ابعاد مختلف زندگی آخرین پیامبر، به بررسی رفتار پیامبر رحمت می پردازیم که به نوعی اثبات نبوت ایشان و در نتیجه اثبات وجود آفریدگار می باشد.
http://www.khodavaelm.blogfa.com/
سر سلسله تمام معتقدات دینی ایمان به خداست. حضرت علی (ع) می فرمایند: اول دین، آغاز دین، پایه دین و ریشه دین خداشناسی است. اما آیا ما تاکنون در رابطه با یک چنین چیز مهمی به اندازه کافی تفکر کرده ایم. توجه داشته باشید که توحید از اصول دین می باشد و در اصول دین تقلید جایز نیست و همچنین توجه داشته باشید که پیامبر(ص) فرمودند: یک ساعت تفکر از عبادت هفتاد سال بهتر و بالاتر است
راههای بسیاری وجود دارد که انسان را به خداشناسی هدایت می کند. کسی که بخواهد با برهان و دلیل به این هدف مقدس برسد می تواند به فرا خور حال خویش و به اندازه نیروی فکری خود از آن راههای گوناگون استفاده کرده و به وجود آفریدگار جهان پی ببرد. تنها چیزی که در این راه لازم است توجه، تفکر، جستجو نمودن و روحیه حقیقت یابیست.
با پیشرفت علوم، پایه های خداشناسی محکمتر می گردد و هر روز پرده ای تازه از اسرار آفرینش برداشته می شود. به قول یکی از دانشمندان (هرشل): هر قدر دائره علم وسیعتر می گردد استدلالات دندان شکن تر و قویتری برای وجود خداوند ازلی و ابدی بدست می آید، در واقع علماء زمین شناسی و ریاضی دانها و دانشمندان فلکی و طبیعی دانها دست به دست هم می دهند و کاخ علم یعنی کاخ با عظمت خدا را محکم برپاساخته اند. بدیهی است که آشنایی با کاخ علم، به ما کمک خواهد کرد تا عظمت خداوند را بیشتر درک کرده و حق بندگیش را بیشتر ادا کنیم. یکی دیگر از راههای اثبات وجود آفریدگار معجزه است. اعجاز یکی از ساده ترین راههای اثبات وجود خداوند است. قرآن که معجزه جاوید آخرین پیامبر است، می تواند راهی ساده برای اثبات وجود آفریدگار باشد، در حقیقت هر آیه از قرآن که نشان بدهد هیچ بشری نمی توانسته در ۱۴۰۰ سال پیش چنین چیزی را بگوید، به نوعی وجود خداوند را ثابت کرده است. آخرین روش اثبات وجود خداوند که در این کتاب مورد بررسی قرار می گیرد، رفتارشناسی آخرین فرستاده خداوند، حضرت محمد(ص) می باشد. در حقیقت یکی از راههای تشخیص پیامبران راستین از مدعیان دروغین نبوت، بررسی رفتار آنها می باشد. با توجه به روشن بودن ابعاد مختلف زندگی آخرین پیامبر، به بررسی رفتار پیامبر رحمت می پردازیم که به نوعی اثبات نبوت ایشان و در نتیجه اثبات وجود آفریدگار می باشد.
http://www.khodavaelm.blogfa.com/
آپلود شده توسط:
mohammadali123
1389/09/07
دیدگاههای کتاب الکترونیکی علم راهی بسوی آفریدگار جهان
یادت رفته * اینجا * ادعا کردی که نوح ، 142 هزار سال قبل باعث شده مردها کروموزومِ Y به هم بزنند؟
حواست که هست چی میگی؟
یعنی از 120 میلیون سال قبل که دایناسورها منقرض شدند! (طوفان نوح! - البته در این زمان ، نوح به گفتهء قرآن ، نهصد سال داشته!!) تا 142 هزار سال قبل که آقای نوح بچه دار شده!!!! (همگی هم گل پسر بوده اند ، ماشالاه) تقریباً چند صد میلیون سال ، این فسیلِ مقدّس!! توی زمینِ خدا ، به زندگی و تمتع و بهره برداری مشغول بودند؟
گرچه شما هنوز اثبات نکرده ای که در 120 میلیون سال قبل ؛ اجدادِ پیامبرهای امروزی ، روی دو پا ، راه میرفته و مردم رو ارشاد میکرده اند (البته مردم نه! .. میمون های درختی رو! ..)
جدی جدی ، حالت اصلاً خوب نیست محمدعلی!
ببین ...
فکر نکن کسی که میره و زیرِ کتابِ « قرآن کلام آفریدگار » حرفهای جنابعالی رو میخونه ، دیگه به اینجا سر نمیزنه!!! (!)
>> راستی *
این کامنت رو گذاشتم « 4 » تا بدونی ، من حسابِ اون کامنتهایی که بهت دادم رو دستم هست!! :baaa:
How did the lemurs, flying foxes and narrow-striped mongooses get to the large, isolated island of Madagascar sometime after 65 million years ago?
A pair of scientists say their research confirms the longstanding idea that the animals hitched rides on natural rafts blown out to sea
Professors Matthew Huber of Purdue and Jason Ali of the University Hong Kong say that the prevailing flow of ocean currents between Africa and Madagascar millions of years ago would have made such a trip not only possible, but fast, too. The findings, based on a three-year computer simulation of ancient ocean currents, will be published in the journal Nature and were posted on Nature's website on Jan. 20.
پرسش زیر وجود داشته که چگونه حیوانات توانسته اند به ماداگاسکاری که 120 میلیون سال پیش از ماداگاسکار جدا شده است منتقل شوند. این در حالی است رفتن حیوانات به این جزیره به 65 میلیون سال پیش بر می گردد. (یعنی بعد از انقراض عظیم کرتاسه)
The question has always been how the animals arrived there in the first place. Madagascar appears to have been an island for at least 120 million years, and its animal population began arriving much later, sometime after 65 million years ago
Moreover, the Madagascar study provided a test case confirming scientists' ability to model ocean and atmosphere interactions in a past greenhouse climate, Huber said. The National Science Foundation recently funded Huber to further simulate ocean currents in the Eocene epoch, roughly 39 million to 56 million years ago, using the methodology he applied to Madagascar.
http://www.sciencedaily.com/releases/2010/01/100120131159.htm
در لینک زیر نیز توضیحاتی وجود دارد:
http://evolution.berkeley.edu/evolibrary/news/091001_madagascar
دوست عزیز تظاهرات هیچ ثمر نخواهد داشت ایجاد یک قلعه حیوانات دیگر که در این راه خون جوانان بسیاری دوباره خواهد ریخته شد در ضمن قبل از تظاهراتی که اعلام کرده اید در بازی تراکتور- شهرداری هم به احتمال قوی تظاهراتی رخ دهد .
برای اینکه حرف من را متوجه شوید می توانید منتظر بمانید و ببینید که در لیبی چگونه مشکلات تازه شروع شده است و جنگ سر قدرت لیبی را فرا خواهد شود و هر طرفی که بتواند با ریختن خون غلبه کند باز دیکتاتور می شود و تنها راه نججات آنها از این خون ریزی وارد شدن نیرو های ناتو به خاک آن کشور هست که در آن صورت هم کشوری اشغال شده به حساب می آید(!)
در پناه حق
این دیگه از همون حرفا بود....
فرض می کنیم :
1- تمام زمان ها درست هستند:
فرگشت که 5.4 میلیون سال پیش اتفاق افتاده است. طبیعتا ، از 5.4 میلیون سال پیش تا 60 هزار سال پیش می بایست زیر شاخه های انسانی بسیار زیاد بوجود آمده باشد(جمعیت زیاد شده باشد)..... حال چه اتفاقی می افتد که تمام این مردان نسلشان منقرض می شود و تمام انسان هایی که بعد از 60 هزار سال باقی می مانند، به صورت کاملا گزینشی: تنها فرزندان یک فرد(مرد) هستند.
جالب است که کل جمعیت کره زمین در حال حاضر، از یک فرد و در طی 60 هزار سال پیش بوجود آمده است... حال چگونه است که جمعیتی که طی 142 هزار سال(دو برابر زمان قبلی ) (از میتوکندری حوا تا آدم رنگین تن-نوح) بوجود آمده اند همه می میرند و نسشان منقرض می شود.
البته این زمان برای تکامل گراها از 5.4 میلیون سال پیش تا 142هزار سال قبل نیز می باشد.... به این معنی که چه می شود که تمام زن ها یی که در طی این مدت بوده اند می میرند و تمام زن های امروزی از مادری که 200 هزار سال قبل زندگی می کرده است منشعب شده اند؟!.. این اتفاق که اینگونه گزینش و در یک مرحله یک زن و در مرحله بعدی(142 هزار سال بعد) فقط یک مرد را باقی گذاشته چه اتفاقی بوده است.
نکته مهم قضیه اعجاز قرآنی در بیان این موضوع است که تمام انسان های امروزی فرزندان حضرت نوح هستند که در حقیقت همزمان با ایشان مردان زیادی بوده اند و قبل از ایشان، آدم و حوا بوده اند.(این موضوع کاملا با خلقت و بیان قرآن مطابقت دارد و جای هیچ بحثی را باقی نمی گزارد)
2- فرض می کنیم که زمان ها درست نیستند:
من این فرض را قبول دارم.... و در کامنتی که برای اولین بار در این باره سخن گفتم این موضوع را مطرح کردم. اما اصل موضوع که وجود یک زن (حوا) و انشعاب شدن همه زن های امروزی از ایشان و همچنین از بین رفتن تمام مردان در فاصله زمانی طولانی و باقی ماندن فقط یک مرد(نوح) و منشعب شدن هه مردان از آن فرد را.... از نظر علمی امکان پذیر می دانم. و روش آن، در سایتی که معرفی کردم بیان شده است. (روش کار کاملا علمی و در عین حال بسیار ساده و قابل قبول می باشد)
http://www.chartsgraphsdiagrams.com/evolution/mitochondrial-eve.html
آنچه مهم است انشعاب تمام انسان ها از یک فرد است که همان چیزی است که خلقت گرا ها می گویند..... مگر اینکه تکامل گراها ادعا کنند که در 5.4 میلیون سال پیش فقط یک نفر از نیای مشترک منشعب شده و همه انسان ها امروزی از آن فرد منشعب شده اند (جهش نقطه ای) اما سوال پیش می آید که چرا چنین جهشی در طی 5.4 میلیون سال گذشته، دوباره اتفاق نیافتاده است تا دو گروه انسان مختلف داشته باشیم؟! ثانیا از 5.4 میلیون سال پیش تا زمان طولانی بعد از آن چه اتفاقی افتاده است که باعث مرگ تمام مردها و انقراض نسل آنها می شود؟
عرض شود که من بنا به توصیه یکی از دوستان وارد این بحث شدم، وگر نه خودم از اول می دونستم بحث چطوری پیش خواهد رفت.;-)
ولی بازم او ندست قشنگه رو برات میزنم، چون نظرتو قبول دارم!8-)8-)8-)8-)8-)8-)8-)8-)8-)8-)
بازرگان در کتاب ذره بی انتها معتقد است: «دانش امروزی در جهان وجود و در طبیعت بی انتها فقط دوچیز یا دو عنصر را میشناشد. ماده و انرژی. علم موجودات زنده را نیز تحت تأثیر و ترکیبی از دو عنصر فوق میداند ] اما [ اگر علم میتوانست با بکار بردن آن دو عنصر دنیای مشهود را درقالب زمان و مکانی خود بسازد یا بعبارت دیگر کلیه پدیدههای طبیعی گذشته و حال را با استعانت آن دو و با فرمولها و قوانین مربوطه توجیه و تعبیر نماید ایراد و نقصی بر نظریه دو عنصری کلاسیک وارد نمیشود اما میبینیم بسیاری از حوادث و کیفیات واقع شده یا واقع شونده است که علم از تشریح و تعلیل آن عاجر میماند از آن جمله:
1- ابداع اولیة جهان ( و احیاناً تخریب نهایی آن) 2- خواص و کیفیات عناصر با میل ترکیبهای اجسام و بروز کلیه تحولها 3- پیدایش و پدیده حیات. 4- قانون تکامل.5- پیدایش انسان 6- امکانات و نیروی بی نهایت انسان .»
و وی در آخرچنین نتیجه می گیرد: «اینک که علم با انحصار یافتن و اکتفا کردن به دو عنصر تشکیلاتی جهان از بیان بسیاری از پدیدهها که ضمناً جزئی و تصادفی نبوده عاجز مانده حال بیاییم عنصر سومی را که قرآن اشاره مینماید وارد کنیم و یک جهان سه عنصری بسازیم این عنصر سوم به نامهای مختلف در قرآن آمده است؛ اراده، وحی، روح، امر ، کلمه و غیره ... و با در میان آوردن عنصر سوم و استفاده و استناد به آیات قرآن به تعبیر و توجیه پدیدههای مفصل یا مولدهای اصلی گردش جهان میپردازیم
بازرگان در تبیین روش خود در کتاب « باد و باران» در قرآن گفته بود که :
« البته قرآن نخواسته است اصول و قوانین فیزیک تدوین نماید یا هواشناسی به ما تعلیم دهد. خیر، میگوییم طوری حرف زده است که در هیچ نوشته و گفته بشری تا قبل از قرن اخیر، که سخن از باد و باران رفته نظیر آن ادا نشده است ... و میخواهیم نشان دهیم که ضمن آیاتی که نام از باد و باران و کیفیات مربوطه به میان میآید تعبیرها و تراوشها انطباق عجیب و دقیق با اکتشافات هواشناسی و با معلومات و نظریات علمی دارد. دلالت بر این معنی میکند که فرستندة قرآن و نازل کنندة آن همان فرستنده با دو نازل کنندة باران است!
این خودش یه نکته ست!
ما میگیم : - همه یه سری تعریف از خدا داشته اند که برآمده از ذهن های خودشون هست و هیچ کس ، به قول و ادعای خودش ، مطمئن نیست.
پس ما از کجا مطمئن هستیم که خدا وجود داره؟
مثال میزنم!
راجع به کیمیا! هر دانشمندی یه نظری داره
اما هیچکس نتونسته تا به حال ادعا کنه که این مادهء شیمیایی وجود داره!!
بدبختی اینجاست که بعضی ها ، میان و موادی با خواصِّ متفاوت میسازند ، و بعد ادعا میکنند ، این همون کیمیای مذکور بوده!!
اما ، ممکنه اصلاً این کیمیا فقط و فقط یه افسانه باشه
من به این کاری ندارم ، که ما جداً به اون افسانه نیاز داریم یا نداریم
منظورم اینه که : ما لابد یه دلیلی واسه ساختنِ اون افسانه داشته ایم!
مثلاً میخواستیم مس رو به طلا بدل کنیم
خب ..
حالا ما میتونیم این سوالِ باستانی رو یه جورِ دیگه جواب بدهیم که لازم نباشه با افسانه ، خودمون رو گول بزنیم!!
مگه نه؟
قرار نیست که حتماً برای ادامهء زندگی به « خدا » احتیاج داشته باشیم!
یه سؤال : واقعاً چند نفر از ما ، در تمامِ مراحلِ زندگیِ روزمره ، خدا رو به خاطر میارن و واقعاً کاری رو میکنند که در حالتِ طبیعی نمیکرده اند!؟
حالا مگه چند بار در روز ، امکانِ رخ دادنِ « زنا و فحشا و شرب خمر و گوشتِ خوک و اینجور مسایل » برامون پیش میاد؟ و واقعاً آیا ، خدایی که ما تعریفش رو میکنیم ، واقعاً برای همین مسایلِ پیش پا افتاده ، ساخته شده؟
یعنی مغز و وجدان و انسانیتِ ما ، نمیتونه در طولِ یک روزِ پردردسر ، ما رو از انجامِ کارهایی که فکر میکنیم بد هستند! باز بداره؟
پس جدّی جدّی باید یه فکر به حالِ شرافت و وجدان و عقلِ خودمون بکنیم!! :-(
تاریخ فلسفه غرب، برتراند راسل، ترجمه نجف دریابندری، انتشارات سهامی کتابهای جیبی، چاپ سوم 1351، کتاب اول – صفحه 94. نسخه این سایت صفحه 45.
الان هم خدای بیولوژیست و فیزیکدان و ... افتاده روی بورس.
سادیست عزیز عذر می خوام ربطی به پرسش شما نداشت.
2) اگر کاری به مذاهبِ کنونی هم نداشته باشیم
3) به نظرِ شما ، راهِ حلّ یک زندگانیِ موفق و رو به رشد ، برای بشر چیه؟
منظور اینکه :
- اگه بخواهیم یک مذهبِ جدید به وجود بیاریم ، بایستی چه نقاطی رو در نظر بگیریم؟
قانون؟
عرف؟
دانش؟
اخلاقیات؟
چی؟
بهترین تعریف ، از هرکدام از پارامترهای بالا ، چیه؟
آیا میشه مذهبی رو ساخت که هم قانون داشته باشه و هم علمی باشه و هم اخلاقیاتِ منحصر به فرد و متعالی داشته باشه و هم عامه پسند باشه , اما کاری به خدا و خالقِ هستی و اینجور مسایل نداشته باشه؟
راهِ حل چیه؟
نیاز دیدم اینجا کات بدم:-(
کیا موافقن؟
بزن اون مثبت رو.....:D
بحث خدا چیزی نیست که حل شه حدا باورا خدا باور میمونن ناباورا هم همین طور..
فقط این وسط شاید سردرگم ها به یه نتیجه برسن که فک کنم با این همه کامنت حتما رسیدن..
پاینده باشید :x