رسته‌ها
علم راهی بسوی آفریدگار جهان
امتیاز دهید
5 / 3.5
با 114 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 3.5
با 114 رای
.
سر سلسله تمام معتقدات دینی ایمان به خداست. حضرت علی (ع) می فرمایند: اول دین، آغاز دین، پایه دین و ریشه دین خداشناسی است. اما آیا ما تاکنون در رابطه با یک چنین چیز مهمی به اندازه کافی تفکر کرده ایم. توجه داشته باشید که توحید از اصول دین می باشد و در اصول دین تقلید جایز نیست و همچنین توجه داشته باشید که پیامبر(ص) فرمودند: یک ساعت تفکر از عبادت هفتاد سال بهتر و بالاتر است

راههای بسیاری وجود دارد که انسان را به خداشناسی هدایت می کند. کسی که بخواهد با برهان و دلیل به این هدف مقدس برسد می تواند به فرا خور حال خویش و به اندازه نیروی فکری خود از آن راههای گوناگون استفاده کرده و به وجود آفریدگار جهان پی ببرد. تنها چیزی که در این راه لازم است توجه، تفکر، جستجو نمودن و روحیه حقیقت یابیست.

با پیشرفت علوم، پایه های خداشناسی محکمتر می گردد و هر روز پرده ای تازه از اسرار آفرینش برداشته می شود. به قول یکی از دانشمندان (هرشل): هر قدر دائره علم وسیعتر می گردد استدلالات دندان شکن تر و قویتری برای وجود خداوند ازلی و ابدی بدست می آید، در واقع علماء زمین شناسی و ریاضی دانها و دانشمندان فلکی و طبیعی دانها دست به دست هم می دهند و کاخ علم یعنی کاخ با عظمت خدا را محکم برپاساخته اند. بدیهی است که آشنایی با کاخ علم، به ما کمک خواهد کرد تا عظمت خداوند را بیشتر درک کرده و حق بندگیش را بیشتر ادا کنیم. یکی دیگر از راههای اثبات وجود آفریدگار معجزه است. اعجاز یکی از ساده ترین راههای اثبات وجود خداوند است. قرآن که معجزه جاوید آخرین پیامبر است، می تواند راهی ساده برای اثبات وجود آفریدگار باشد، در حقیقت هر آیه از قرآن که نشان بدهد هیچ بشری نمی توانسته در ۱۴۰۰ سال پیش چنین چیزی را بگوید، به نوعی وجود خداوند را ثابت کرده است. آخرین روش اثبات وجود خداوند که در این کتاب مورد بررسی قرار می گیرد، رفتارشناسی آخرین فرستاده خداوند، حضرت محمد(ص) می باشد. در حقیقت یکی از راههای تشخیص پیامبران راستین از مدعیان دروغین نبوت، بررسی رفتار آنها می باشد. با توجه به روشن بودن ابعاد مختلف زندگی آخرین پیامبر، به بررسی رفتار پیامبر رحمت می پردازیم که به نوعی اثبات نبوت ایشان و در نتیجه اثبات وجود آفریدگار می باشد.


http://www.khodavaelm.blogfa.com/
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
114
آپلود شده توسط:
mohammadali123
mohammadali123
1389/09/07

کتاب‌های مرتبط

برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی علم راهی بسوی آفریدگار جهان

تعداد دیدگاه‌ها:
1768
با آن که گروهی از متفکران و مفسران قرآن در جامعه عرب، از جمله «ابراهیم نظام» صریحا و بدون پرده پوشی، اذعان می کنند، که لفظ، گویش، و جمله بندی قرآن دارای بیش از یکسد غلط دستوری و املایی است، از اینرو، نمی توان آنرا یک معجزه شمرد، اما، بسیاری از کسان، هنوز با تعصب و خشک اندیشی، حاضر به پذیرش این که قرآن، ساخته و پرورده ذهن محمد بن عبدالله، پیامبر اعراب است، نیستند.
ابراهیم نظام می نویسد که قرآن نه تنها معجزه و کاملترین کتاب در فرهنگ و زبان عرب نیست، بلکه وی با صراحت هشدار می دهد که می توان نمونه های بهتر، کاملتر، و بدون عیب و نقص تری از آنچه در قرآن آمده نیز، نوشت و ارائه نمود. تمام دلیل و برهان غیر منطقی مخالفان «ابراهیم نظام» از جمله افرادی چون «عبدالقادر بغدادی» این است که ما کاری به غلطهای انشایی و املایی قرآن نداریم، همین که در خود قرآن آمده که : «اگر انس و جن جمع بشوند و بخواهند کتابی مانند قرآن بیاورند، قادر نخواهند بود»، دهان همه را می خواهند ببندند
ترکیب های نامأنوس، و نارسا، و غیر زیادی، بهمراه کلمه های و جمله های ناقص و گاه ناقض و نیازمند تفسیر، واژه های بیگانه با فرهنگ عرب، و یا بکارگیری نادرست واژه های مؤنث و مذکر در قرآن، و همچنین ارجاع ضمایر نادرست به گوینده (الله)، گاه باعث دور افتادن معانی و بیربط بودن آنها، حکایت دارد. برای نمونه؛ در زبان عربی، واژه «یا ایهاالمدثر» نادرست است، و بایست «یا ایهاالمتدثر» باشد،و آشکار نیست که این اشتباه و غلط املایی و انشانی، از کجا ناشی شده است؟
و یا در سوره دیگری واژه «ایهالمنزل» به صورت «ایهالمزمل» چاپ و نوشته شده است که دارای معنی بکلی جدا و بیربطی با جمله است
در سوره «نساء» (زن) آیه 16 چنین آمده است:
لکن راسخون فی العالم و المؤمنون.. والمقیمین الصلاة و المؤتون الزکاة... که عبارت «مقیمین الصلاة» بایستی همانند راسخون و والمؤمنون و المؤتون جمع بسته می شد، (ضمیر سوم شخص جمع و مذکر) اما بصورت جمع بسته مؤنث آورده شده است.
در سوره «حجرات» (قلوه سنگ ها) آیه 9 آمده است:
و ان طائفتان من المؤمنین اقتتلوا..... و در این عبارت، چون فاعل جمله کلمه «طائفتان» است بر حسب دستور در زبان عربی فعل بایستی «اقتتلتتا» باشد تا با فاعل مطابقت بکند، اما می بینیم که فاعل، ضمیر سوم شخص جمع است اما فعل، سوم شخص مفرد...
واقعاً نشانه ای از نبوغ و جسارت ، هوش و برنامه ریزی ست.
به نظرم ، هیچ کتابی ، اینقدر ، سخت ، به مفهومِ ریزبینانهء کلمات ، دقّت نکرده و هیچ نویسنده ای تا به حال ، اینقدر ، به ظرائفِ بلاغت و آراستگیِ کلام ، نپرداخته!

آیه سه سوره توبه :
وَأَذَانٌ مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الأَکْبَرِ أَنَّ اللّهَ بَرِیءٌ مِّنَ الْمُشْرِکِینَ وَرَسُولُهُ فَإِن تُبْتُمْ فَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَإِن تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُواْ أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللّهِ وَبَشِّرِ الَّذِینَ کَفَرُواْ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ
و این اعلامى از سوى خداوند و پیامبر اوست به مردم در روز حج‏اکبر که [بدانند] خداوند و پیامبر او از مشرکان برى و بیزار است، پس اگر [از کفر] توبه کنید، برایتان بهتر است و اگر رویگردان شوید بدانید که از خداوند گریزى ندارید، و کافران را از عذابى دردناک خبر ده

اول آیه مخاطبش مردم است بعد مخاطبش مشرکان است بعد آخر آیه مخاطب پیامبر میشود !
-----------------------------------------------------
در زمان پیامبر شعر و شاعری رواج بسیار داشته . یکی از یادگار های آن دوران معلقات سبع است که کسانی که توی دانشگاه عربی میخونند اون رو به عنوان یک کتاب سطح بالای عربی میدونند (کتاب و ترجمش رو از سایت زندیق میتونی بگیری ) . البته نوع اون اشعار شبیه اشعاری است که بعداً از همین جا به فارسی راه پیدا کرد . یعنی قبل از حمله اعراب شعر فارسی به گونه فعلی نبوده است . برای همین فردی مانند سیاوش اوستا ادعا کرده که این نوع شاعری (که مانند نثر مسجع میمونه ) رو محمد از طریق ایرانی ها (سلمان فارسی ) یاد گرفته و مدرکش هم همون آیه ای هست که توی اون ، مشرکان مکه میگن فردی عجمی این آیات رو برایت میگه . البته معلوم نیست این ادعا صحت داشته باشه . مگر اینکه باز نظریه پردازی کنیم :
محمد زمانی که همراه قریش به مسافرت های زمستانی و تابستانی میپرداخته و به شام میرفته با سلمان فارسی یا یک ایرانی آشنا شده و این نوع شاعری رو یاد گرفته .
البته در روایات هم هست که محمد به شاعری علاقه داشته(از عایشه) . قضیه اون زنی هم که شاعر بوده و شعر هاش رو برای پیامبر خونده و اون هم خوشش اومده مشهوره ( توی کتاب عربی سوم دبیرستان بود)
پس نکته مبهم فقط نوع این شاعریه که با زمانه خود متفاوت بوده .
بلاغت آیات رو هم من نمیتونم تشخیص بدم . اشخاصی هم که تعصب دارند مسلماً اون جوری که دلشون میخواد میگن که قرآن فلانه .
حاالا من نمیدونم سادیست عزیز چقدر سواد عربی داره ....اما اینو میدونم علی دشتی حداقل توی حوزه یه خورده عربی خونده
اکبر گنجی

:D

قرآن
واقعاً نشانه ای از نبوغ و جسارت ، هوش و برنامه ریزی ست.
به نظرم ، هیچ کتابی ، اینقدر ، سخت ، به مفهومِ ریزبینانهء کلمات ، دقّت نکرده و هیچ نویسنده ای تا به حال ، اینقدر ، به ظرائفِ بلاغت و آراستگیِ کلام ، نپرداخته

8-)
آیات قرآن به صورت کاملا رمز گونه ای بیان شده اند... برای مثال دو آیه زیر به طرز فوق العاده ای چیدمان شده اند: البته برای درکش نیاز به اندکی دقت و هوش می باشد: (این آیات به صورت کاملا هوشمندانه ای بیان شده اند)
و تری الجبال تحسبها جامدة‌ً و هی تمرّ مرّ السحاب صنع الله الذی اتقن کل شی إنه خبیر بما تفعلون‌؛ (نمل‌،88)
* و کوه‏ها را مى‏بینى و آنها را ساکن مى‏انگارى در حالى که مانند ابر در حرکتند. این صنع خداست که هر چیزى را در کمال استوارى پدید آورده. و او به آنچه مى‏کنید مسلما آگاه است. (نمل/۸۸)
http://www.khodavaelm.blogfa.com/
وَتَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَت تَّزَاوَرُ عَن کَهْفِهِمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَإِذَا غَرَبَت تَّقْرِضُهُمْ ذَاتَ الشِّمَالِ وَهُمْ فِی فَجْوَةٍ مِّنْهُ ذَلِکَ مِنْ آیَاتِ اللَّهِ ا
و (نور) خورشید را هنگامی که طلوع کند می بینی که از مقابل غارشان به سمت راست میل می کند و هنگامی که غروب می کند (نورش را) از سمت چب آنان می برد و متمایل می شود و آنها در فضای وسیعی از آن غارند. این از نشانه ها و معجزات خداوند است. (کهف/17)
http://ghoranvaelm.blogfa.com/cat-18.aspx
شما خوب شروع کردید ولی مثل همیشه انتهای کامنتان به بیراهه رفته اید:
واقعاً اگر به دقّت در جزئیاتِ این کتاب دقّت کنید ، چیزی غیر از تحسینِ هوشِ محمد ، به ذهنتان نمیرسد!

قرآن کلام آفریدگار است و این اشتباه اصلی شماست که شگفتی های این کتاب را از هوش محمد(ص) می دانید.... لذا به تحسین محمد (ص) می پردازید در حالی که از پیامبر احادیثی باقی مانده است که هرچند زیبا هستند اما به هیچ وجه با قرآن قابل مقایسه نیستند و این نشان می دهد که قرآن و سخنان پیامبر از دو منشائ جداگانه هستند... این یعنی: قرآن کلام آفریدگار جهانیان است
آیا داستان موسی و خضر داستانی واقعیست، یاداستانی نمادین و اسطوره ای است؟ مطابق روایت قرآن،خضر کودکی را که به سن بلوغ نرسیده است را به قتل می رساند: ورفتند تا به پسری رسیدند ، اورا کشت، موسی گفت : آیا جان پاکی را بی آنکه مرتکب قتلی شده باشد می کشی ؟ مرتکب کاری زشت گردیدی ...[خضر گفت]اما آن پسر پدر و مادرش مومن بودند ، ترسیدیم که آن دو را به کفر و عصیان در اندازد. خواستم تا در عوض او پروردگارشان چیزی نصیبشان سازد به پاکی بهتر از او و به مهربانی نزدیکتر از او(کهف 74 و 80 و 81). این داستان اگر حقیقت داشته باشد مشکلات عدیده ای پدید می آورد :
اولاً : ارتداد در قرآن به شدت نفی شده است ، اما مجازات دنیوی برای آن در نظر گرفته نشده است . این آیه حاکی از آن است که به کفر کشاندن دیگران هم مجازاتش مرگ است . یعنی هیچ غیر مسلمانی نمی تواند عقاید کفر آمیز خود را در میان مسلمین نشر دهد ، مجازات چنین امری مرگ است
ثانیاً : این آیه مجازات برای جرمی که اتفاق نیافتاده است را مجاز می کند . به قول معروف ، قصاص قبل از جنایت است .
ثالثاً: به صرف احتمال اینکه شاید آن پسر در آینده والدین خود را به کفر بکشاند ، او را به قتل رسانده است . آیا احتمال ، مبنای مجازات مرگ است ؟
منبع : قرآن محمدی
اکبر گنجی
قرآن
واقعاً نشانه ای از نبوغ و جسارت ، هوش و برنامه ریزی ست.
به نظرم ، هیچ کتابی ، اینقدر ، سخت ، به مفهومِ ریزبینانهء کلمات ، دقّت نکرده و هیچ نویسنده ای تا به حال ، اینقدر ، به ظرائفِ بلاغت و آراستگیِ کلام ، نپرداخته!
میدونید
وقتی صحبت از مذهب میشه
به عنوانِ کسی که به خدا ، اعتقاد ندارم ، میتونم ساعت ها ، به اراجیفی که مبلغانِ مذهبی ، به زبون میآرند ، بخندم
اما قرآن
تنها کلامِ سحرانگیزی بوده که همیشه ، با خشوعِ خاصّی سعی کردم ، که مفهومش رو بفهمم
میدونی چیه؟
در سایرِ مذاهب نگاه کنید!
مبلغینِ مذهبی در مذهبِ هندو ها ، با اون اندامِ لاغر و سیبیل های بلند و کثیف! .. طوری که آدم ، دست در جیب میکنه و یه دوزاری درمیاره و در راهِ خدا ، بهشون انفاق میکنه
یا مثلاً پیرمردهای خرفت ، که لباسِ گشاد و شلوارِ جین ، میپوشند و در میهمانی های شلوغ ، روی سن میرن و از مسیح ، دفاع میکنند!
یا اون ، جانورانِ وحشی ، که بدونِ توجه به مستمع و مخاطبِ خودشون ، همیشه سعی میکنند به کریه ترین شکلِ ممکن ، مذهبِ یهود رو تبلیغ کنند!!!
کتابهای مذهبیِ سایرِ ادیان ، پر ست از اراجیف و مزخرفاتی که حتی بچه های خردسال رو به خنده وامیداره
کتابِ اوستا ، که سطرهای بسیاری رو در ستایشِ پروردگارِ آب ، آناهیدا ، سروده ، و کاملاً پیداست که داره از مذهبی ، غیر الهی ، صحبت میکنه
کتابِ تورات که با وقاحتِ هرچه تمامتر ، از صحنه های زناکاری و جنگیدن و تجاوز و قتل مملؤ میشود ، و گاهی ، روحِ انسان ، هنگامِ مرورِ سطرهای تنفّرآمیزِ آن ، به لرزه درمیآید
انجیل که پر ست از داستان های خسته کننده و تکراری ، و به نوعی ، انگار تنها چیزی که از آن صحبتی به میان نیامده! خداست!!
به حدّی که مسیحیان ، خود برای تکمیلِ داشته ها و باورهای خود ، به توراه ، روی میآورند!!!
اما قرآن
واقعاً اگر به دقّت در جزئیاتِ این کتاب دقّت کنید ، چیزی غیر از تحسینِ هوشِ محمد ، به ذهنتان نمیرسد!
به نظرم ، هر کسی که جزئیاتی با این زیبایی و به این دقّت و ظرافتِ موشکافانه رو در این کتاب گنجانده ، میبایست از افقِ دیدِ باز ، و ذهنی استوار ، برخوردار میبوده
گرچه
ایرادی که به تمامیِ ادیان و کتبِ به اصطلاح آسمانی ، وارد میآید ، چگونگیِ توجیهِ خدا ، با وجودِ تمامِ این جزئیاتِ زشت و زیبا ، ست.
چیزی که حتی قرآن هم از آن رنج میبرد این ست که :
- چگونه ممکن ست ، خدایی ماورای قوانینِ فیزیکی ، با تواناییِ علم و قدرت ، به زمان و مکان ، وجود داشته باشد ، که با وجودی که از آیندهء این نمایش باخبر ست ، انسان را در دامِ شهوات و وسائس ، قرار میدهد ، و نهایتاً به نحوی بسیار پیچیده و انسان گونه! ، در دنیایی که ادعا میشود ، اخروی ست و از مادیّات خالی ست ، عذاب یا پاداش میدهد ..؟
و از همه مهمتر اینکه :
- اگر خداوند ، خود ، پایانِ این ماجرا را میداند ، بدونِ اینکه انسان را از پایان باخبر سازد ، وی را در ورطهء آزمایش مینهد ، و این خودش ، بس خیانتی بزرگ به شمار میرود
بنابرین باید گفت که : « چه بسا ، اولّین گناه را ، خداوند در حقِّ انسان مرتکب شد ، که با وی ، معامله ای کرد ، که خود میدانست ، یکسو بیشتر ندارد! »
پس ...
اگر خدا را با این فرض که اولین گناهکار ست ، در این معادلات قرار دهیم ، به این نکته میرسیم که آزمایشِ انسان ، با صفتِ « عدالتِ الهی » ناسازگاری دارد ...
و نهایتاً : تمامیِ این بازی ها ، چیزی جز ، تراوشاتِ ذهنیِ چند انسان ، مثلِ خودِ ما ، بیش نخواهد بود!
با این همه ...
نبوغِ محمد ، قابلِ تحسین ست
سورهء الواقعة
وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ ﴿١٠﴾ أُولَٰئِکَ الْمُقَرَّبُونَ ﴿١١﴾ فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ ﴿١٢﴾ ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِینَ ﴿١٣﴾ وَقَلِیلٌ مِنَ الْآخِرِینَ ﴿١٤﴾ عَلَىٰ سُرُرٍ مَوْضُونَةٍ ﴿١٥﴾ مُتَّکِئِینَ عَلَیْهَا مُتَقَابِلِینَ ﴿١٦﴾ یَطُوفُ عَلَیْهِمْ وِلْدَانٌ مُخَلَّدُونَ ﴿١٧﴾ بِأَکْوَابٍ وَأَبَارِیقَ وَکَأْسٍ مِنْ مَعِینٍ ﴿١٨﴾ لَا یُصَدَّعُونَ عَنْهَا وَلَا یُنْزِفُونَ ﴿١٩﴾ وَفَاکِهَةٍ مِمَّا یَتَخَیَّرُونَ ﴿٢٠﴾ وَلَحْمِ طَیْرٍ مِمَّا یَشْتَهُونَ ﴿٢١﴾ وَحُورٌ عِینٌ ﴿٢٢﴾ کَأَمْثَالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَکْنُونِ ﴿٢٣﴾ جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ ﴿٢٤﴾ لَا یَسْمَعُونَ فِیهَا لَغْوًا وَلَا تَأْثِیمًا ﴿٢٥﴾ إِلَّا قِیلًا سَلَامًا سَلَامًا ﴿٢٦﴾

ببینید
قبول دارم که در این آیات ، هیچ اشاره ای به مسایلِ جنسی نشده
اما یک ابهام وجود دارد
و آن این ست که ، چگونه ، فرزندانِ جاودانه ، با چشمانِ سیاه (لازم به ذکر ست که اینجا وَحُورٌ عِینٌ اشاره به وِلْدَانٌ مُخَلَّدُونَ دارد ، نه حوری های بهشتی) ، در کنارِ انسانهای نیکوکار ، میچرخند و برای آنها ، خوراک و گوشت و شراب و سیب میگذارند؟
و ....
میدونید چیه؟
یه نکتهء خیلی مهم هست
به نظرم ، قرآن ، یکجوریی هست
انگار ، حروف و کلماتش رو جابه جا کرده باشند!!
دقت کنید
آیاتِ درست باید اینجوری باشه
وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ ﴿١٠﴾
أُولَٰئِکَ الْمُقَرَّبُونَ ﴿١١﴾
ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِینَ ﴿١٣﴾ وَقَلِیلٌ مِنَ الْآخِرِینَ ﴿١٤﴾
فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ ﴿١٢﴾
عَلَىٰ سُرُرٍ مَوْضُونَةٍ ﴿١٥﴾
مُتَّکِئِینَ عَلَیْهَا مُتَقَابِلِینَ ﴿١٦﴾
یَطُوفُ عَلَیْهِمْ وِلْدَانٌ مُخَلَّدُونَ ﴿١٧﴾
وَحُورٌ عِینٌ ﴿٢٢﴾
کَأَمْثَالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَکْنُونِ ﴿٢٣﴾
بِأَکْوَابٍ وَأَبَارِیقَ .... ﴿١٨﴾
وَکَأْسٍ مِنْ مَعِینٍ ... لَا یُصَدَّعُونَ عَنْهَا وَلَا یُنْزِفُونَ ﴿١٩﴾ وَفَاکِهَةٍ مِمَّا یَتَخَیَّرُونَ ﴿٢٠﴾ وَلَحْمِ طَیْرٍ مِمَّا یَشْتَهُونَ ﴿٢١﴾
جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ ﴿٢٤﴾
لَا یَسْمَعُونَ فِیهَا لَغْوًا وَلَا تَأْثِیمًا ﴿٢٥﴾ إِلَّا قِیلًا سَلَامًا سَلَامًا ﴿٢٦﴾
به نظرم ، به دلایلِ نامعلومی ، آیات ، جابه جا شده اند!!
که این ، فهم و درکِ آیات رو سخت میکنه
در کامنتهای امروز صبح ، هم من به سختی تونستم ذهنم رو از هرگونه پیشداوری ، خالی کنم ، و به سختی تونستم که مفهومِ آیات رو اونطور که بایستی باشه ، پیدا کنم
اگر دقت کرده باشید ، آیاتی که صبح روی اونها کار میکردم ، بایستی این مدلی نوشته میشد
وَالَّذِینَ آمَنُوا وَاتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیَّتُهُمْ بِإِیمَانٍ (ایمان آورندگانِ مذکر) أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَمَا أَلَتْنَاهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَیْءٍ ۚ کُلُّ امْرِئٍ بِمَا کَسَبَ رَهِینٌ ﴿٢١﴾
وَأَمْدَدْنَاهُمْ بِفَاکِهَةٍ وَلَحْمٍ مِمَّا یَشْتَهُونَ ﴿٢٢﴾ یَتَنَازَعُونَ فِیهَا کَأْسًا لَا لَغْوٌ فِیهَا وَلَا تَأْثِیمٌ ﴿٢٣﴾
وَیَطُوفُ عَلَیْهِمْ غِلْمَانٌ لَهُمْ کَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَکْنُونٌ ... وَأَقْبَلَ (و یَتَسَاءَلُونَ) بَعْضُهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ... قَالُوا إِنَّا کُنَّا قَبْلُ فِی أَهْلِنَا مُشْفِقِینَ ﴿٢٦﴾ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَیْنَا وَوَقَانَا عَذَابَ السَّمُومِ ﴿٢٧﴾ إِنَّا کُنَّا مِنْ قَبْلُ نَدْعُوهُ ۖ إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحِیمُ ﴿٢٨﴾
متوجه میشید چی میگم؟!
آیات به این اشاره دارد که :
کسانی که ایمان بیاورند و ذریهء ایشان ، از ایمانِ آنان پیروی کنند « وَالَّذِینَ آمَنُوا وَاتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیَّتُهُمْ بِإِیمَانٍ » را با خویشاوندانِ آنان ، ملحق گردانیده « أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ » و در همین حال ، جوانانی را میبینند که همچون مروارید در صدف هستند « کَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَکْنُونٌ »
از حالِ آنان جویا میشوند که : وَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ یَتَسَاءَلُونَ
آنان در پاسخ میگویند : قَالُوا إِنَّا کُنَّا قَبْلُ فِی أَهْلِنَا مُشْفِقِینَ ، فَمَنَّ اللَّهُ عَلَیْنَا وَوَقَانَا عَذَابَ السَّمُومِ
ما با خانواده های خود با شفقت رفتار نموده ایم ، پس خداوند بر ما منت نهاد ، و ما را از عذابِ سخت ، دور ساخت
* * * * *
دوستان
متوجه شدم که « غلمان » ، ربطی به حورالعین ، و بهره گیریِ جنسی نداشته و ندارد
بایستی بیشتر در این زمینه تحقیق کنم
از اطلاعاتِ غلطی که در کامنتهای قبلی گذاشتم ، واقعاً عذر میخوام ، و شرمنده هستم

خواهش می کنم... واقعا چطور پیش خودتون فکر می کنید... فکر می کنید بتوانید از کلام خداوند ایراد بگیرید.. هرگز و هیچ گاه نخواهید توانست...
البته اینکه آنقدر شهامت دارید که به اشتباه خود اعتراف می کنید جای تقدیر دارد8-)
ترجمه آیات 17 تا 27 سوره طور
ولى پرهیزگاران در میان باغهاى بهشت و نعمتهاى فراوان جاى دارند، (17)
و از آنچه پروردگارشان به آنها داده و آنان را از عذاب دوزخ نگاه داشته است شاد و مسرورند! (18)
(به آنها گفته مى‏شود: ) بخورید و بیاشامید گوارا; اینها در برابر اعمالى است که انجام مى‏دادید! (19)
این در حالى که بر تختهاى صف‏کشیده در کنار هم تکیه مى‏زنند، و «حور العین‏» را به همسرى آنها درمى‏آوریم! (20)
کسانى که ایمان آوردند و فرزندانشان به پیروى از آنان ایمان اختیار کردند، فرزندانشان را (در بهشت) به آنان ملحق مى‏کنیم;
و از (پاداش) عملشان چیزى نمى‏کاهیم; و هر کس در گرو اعمال خویش است! (21)
و همواره از انواع میوه‏ها و گوشتها -از هر نوع که بخواهند- در اختیارشان مى‏گذاریم! (22)
آنها در بهشت جامهاى پر از شراب طهور را که نه بیهوده‏گویى در آن است و نه گناه، از یکدیگر مى‏گیرند! (23)
و پیوسته بر گردشان نوجوانانى براى (خدمت) آنان گردش مى‏کنند که همچون مرواریدهاى درون صدفند! (24)
در این هنگام رو به یکدیگر کرده (از گذشته) سؤال مى‏نمایند; (25)
مى‏گویند: «ما در میان خانواده خود ترسان بودیم (مبادا گناهان آنها دامن ما را بگیرد)! (26)
اما خداوند بر ما منت نهاد و از عذاب‏کشنده ما را حفظ کرد! (27)
:
ببین جناب فسقلی ... جذابیت های بهشت رو کم نکن
(شوخی...) (اینجاست که کلاه ما می رود تو هم)
(غلامان رو درست گفتی اما این یکی رو نه)
معاد جسمانی است... لازمه داشتن جسم غذا خوردن است(شیر و عسل و میوه های مختلف ....)... و میل جنسی است... (ممکن است که در پس این ازدواج بچه ای نباشد اما لذت های جنسی وجود دارد...) (پس حتما عسل و شیر هم هست که نگاهش کنیم... )
البته اینها پائین ترین لذت ها هستند که در انتضار مومنین در بهشت می باشد....(البته لذت های که شما قسمتی از آن را گفتید وجود دارد و البته بالاتر از آن نیز هم هست)
بهشت با تمام جزئیاتی که در قرآن آمده وجود دارد...
حتی داستان های قرآنی هم واقعیت هستند... اما این ما هستیم که قدرت درک آنها را نداریم و آنها را افسانه می دانیم... مثل داستان طوفان نوح و اصحاب کهف و ....(که معمای آنها حل شد)
(مثلا عده ای که می گویند معاد جسمانی نیست و روحی است که اشتباه محض است)
پس اگر خداوند فرموده درختی به نام زقوم وجود دارد و غذای کافران می باشد... مطمئن باشید دقیقا همین درخت و با همین نام وجود دارد و پذیرایی اولیه کافران می باشد و برعکس آن تمام تعبیرهایی که در باره بهشت در قرآن آمده درست است....

من اصلا قصد توهین ندارم....وولی ایا وجدان شما و غیرت شما به شما اجازه میده که خودتو راضی کنی که اگه خودتو پدرتو مادرتو و خواهرت وارد بهشت شوید(انشااله اینجوری هم هست) خودتو پدرت برین پیش حوری های بهشتی...مادرت و خواهرت برن پیش غلامان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟البته باز هم میگم...من تنها مثال زدم و امیدوارم برداشت غلت نشه.....من که خودم اصلا رازی نیستم به این کار....(!)(!)(!)
اول گفتم :
وَیَطُوفُ عَلَیْهِمْ غِلْمَانٌ لَهُمْ کَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَکْنُونٌ
در این قسمت ، مرجعِ کلماتِ « علیهم » و « لهم » ، سربازانِ جهادگر * ، که همگی مذکر هستند! میباشد

سربازانِ جهادگر رو اشتباهاً گفتم
و بایستی میگفتم که : « وَالَّذِینَ آمَنُوا وَاتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیَّتُهُمْ بِإِیمَانٍ »
کسانی که ایمان بیاورند و ذریهء شان آنها را به ایمان ، تبعیت کنند
* * * * * *
گفته بودم که :
اگر بخواهند « یَتَسَاءَلُونَ »
بعضی را به بعضی دیگر ، زناشویی میدهیم « وَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ »

این هم اشتباهی در ترجمه داره
متأسفانه من به انتهای آیات توجه نکردم
بایستی با کمالِ شرمندگی از همگی شما عزیزان ، عذرخواهی کنم که اصلِ عبارت اینچنین ست که :

أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَمَا أَلَتْنَاهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَیْءٍ ۚ کُلُّ امْرِئٍ بِمَا کَسَبَ رَهِینٌ
وَیَطُوفُ عَلَیْهِمْ غِلْمَانٌ لَهُمْ کَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَکْنُونٌ
.. وَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ یَتَسَاءَلُونَ .. قَالُوا إِنَّا کُنَّا قَبْلُ فِی أَهْلِنَا مُشْفِقِینَ .. فَمَنَّ اللَّهُ عَلَیْنَا وَوَقَانَا عَذَابَ السَّمُومِ
.. إِنَّا کُنَّا مِنْ قَبْلُ نَدْعُوهُ ۖ إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحِیمُ ﴿٢٨﴾ فَذَکِّرْ فَمَا أَنْتَ بِنِعْمَتِ رَبِّکَ بِکَاهِنٍ وَلَا مَجْنُونٍ ﴿٢٩﴾

آیات به این اشاره دارد که :
کسانی که ایمان بیاورند و ذریهء ایشان ، از ایمانِ آنان پیروی کنند « وَالَّذِینَ آمَنُوا وَاتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیَّتُهُمْ بِإِیمَانٍ » را با خویشاوندانِ آنان ، ملحق گردانیده « أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ » و در همین حال ، جوانانی را میبینند که همچون مروارید در صدف هستند « کَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَکْنُونٌ »
از حالِ آنان جویا میشوند که : وَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ یَتَسَاءَلُونَ
آنان در پاسخ میگویند : قَالُوا إِنَّا کُنَّا قَبْلُ فِی أَهْلِنَا مُشْفِقِینَ ، فَمَنَّ اللَّهُ عَلَیْنَا وَوَقَانَا عَذَابَ السَّمُومِ
ما با خانواده های خود با شفقت رفتار نموده ایم ، پس خداوند بر ما منت نهاد ، و ما را از عذابِ سخت ، دور ساخت
* * * * *
دوستان
متوجه شدم که « غلمان » ، ربطی به حورالعین ، و بهره گیریِ جنسی نداشته و ندارد
بایستی بیشتر در این زمینه تحقیق کنم
از اطلاعاتِ غلطی که در کامنتهای قبلی گذاشتم ، واقعاً عذر میخوام ، و شرمنده هستم
امیدوارم ببخشید
:baaa:
الطور - آیه 24
وَیَطُوفُ عَلَیْهِمْ غِلْمَانٌ لَهُمْ کَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَکْنُونٌ
در این قسمت ، مرجعِ کلماتِ « علیهم » و « لهم » ، سربازانِ جهادگر ، که همگی مذکر هستند! میباشد
و
مرجعِ کلمهء « کأنهم » ، مذکر بودنِ غلمانِ بهشتی!
آیا این علامتِ بارزِ همجنس بازی در قرآن نیست!؟

در سورهء الطور میبینیم که :
إِنَّ الْمُتَّقِینَ(مذکر) فِی جَنَّاتٍ وَنَعِیمٍ ﴿١٧﴾ فَاکِهِینَ بِمَا آتَاهُمْ رَبُّهُمْ وَوَقَاهُمْ (مذکر) رَبُّهُمْ عَذَابَ الْجَحِیمِ ﴿١٨﴾ کُلُوا وَاشْرَبُوا (مذکر) هَنِیئًا بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿١٩﴾ مُتَّکِئِینَ (حوریانِ مؤنث) عَلَىٰ سُرُرٍ مَصْفُوفَةٍ ۖ وَزَوَّجْنَاهُمْ (مذکرها را با مونثها ازدواج میدهیم) بِحُورٍ عِینٍ ﴿٢٠﴾

همانا تقوا پیشگانِ (مذکر) در باغ ها هستند
خوشحالند به آنچه خداوند به آنان عطا فرموده ، و از عذابِ دوزخ مصون هستند
بخورید و بیاشامید ، به خاطر آن کارهایی که انجام دادید
و ...
اینجا علاوه بر ذکرِ ازدواجِ مؤمنان و تقوی پیشگان (لازم به ذکر ست که تقوی پیشگان از مؤمنان ، یک پله بالاتر هستند « المتقین » و « الذینِ آمنوا »
وَالَّذِینَ آمَنُوا وَاتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیَّتُهُمْ بِإِیمَانٍ (ایمان آورندگانِ مذکر) أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَمَا أَلَتْنَاهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَیْءٍ ۚ کُلُّ امْرِئٍ بِمَا کَسَبَ رَهِینٌ ﴿٢١﴾ وَأَمْدَدْنَاهُمْ بِفَاکِهَةٍ وَلَحْمٍ مِمَّا یَشْتَهُونَ ﴿٢٢﴾ یَتَنَازَعُونَ فِیهَا کَأْسًا لَا لَغْوٌ فِیهَا وَلَا تَأْثِیمٌ ﴿٢٣﴾ وَیَطُوفُ عَلَیْهِمْ غِلْمَانٌ لَهُمْ کَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَکْنُونٌ ﴿٢٤﴾ وَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ یَتَسَاءَلُونَ ﴿٢٥﴾ قَالُوا إِنَّا کُنَّا قَبْلُ فِی أَهْلِنَا مُشْفِقِینَ ﴿٢٦﴾ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَیْنَا وَوَقَانَا عَذَابَ السَّمُومِ ﴿٢٧﴾ إِنَّا کُنَّا مِنْ قَبْلُ نَدْعُوهُ ۖ إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحِیمُ ﴿٢٨﴾ فَذَکِّرْ فَمَا أَنْتَ بِنِعْمَتِ رَبِّکَ بِکَاهِنٍ وَلَا مَجْنُونٍ ﴿٢٩﴾

- آنها را به سیب و گوشت ، خوراک میدهیم (معادِ کاملاً جسمانی! ، به نحوی که در بهشت نیاز به ساختِ دستشویی هم هست!)
یَتَنَازَعُونَ فِیهَا کَأْسًا لَا لَغْوٌ فِیهَا وَلَا تَأْثِیمٌ ﴿٢٣﴾
- آنان در بهشت ، جام هاى [پر از شراب طهور را] که نه در آن [پس از نوشیدنش ، زمینه] بیهوده‏گویى و نه [خوردنش] گناه است ، از دست یکدیگر مى‏گیرند .«23»
در بهشت ، برای مشروب خوردن ، تنازعِ بقا!! میکنند
این یعنی کار ممکن ست به دعوا و فحّاشی نیز کشیده بشود اما « لَا لَغْوٌ فِیهَا وَلَا تَأْثِیمٌ » ، این هیچ ایرادی ندارد!
هرچقدر دوست داشتید میتوانید به سر و کلّهء هم بکوبید
برای همهء شما ، شراب به رایگان ، تقسیم میشود
لزومی ندارد که صف و ترتیب را رعایت کنید ، بزنید و دعوا کنید ، اشکالی ندارد! (!)
وَیَطُوفُ عَلَیْهِمْ غِلْمَانٌ لَهُمْ کَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَکْنُونٌ ﴿٢٤﴾ وَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ یَتَسَاءَلُونَ ﴿٢٥﴾
میدونید چیه؟
این بزرگترین ایرادی هست که میشه به خدا گرفت!!
وَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ یَتَسَاءَلُونَ ﴿٢٥﴾
وَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ یَتَسَاءَلُونَ ﴿٢٥﴾
وَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ یَتَسَاءَلُونَ ﴿٢٥﴾
وَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ یَتَسَاءَلُونَ ﴿٢٥﴾
اگر بخواهند « یَتَسَاءَلُونَ »
بعضی را به بعضی دیگر ، زناشویی میدهیم « وَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ »
اگر بخواهند « یَتَسَاءَلُونَ »
بعضی را به بعضی دیگر ، زناشویی میدهیم « وَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ »
اگر بخواهند « یَتَسَاءَلُونَ »
بعضی را به بعضی دیگر ، زناشویی میدهیم « وَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ »
علم راهی بسوی آفریدگار جهان
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک