رویای بسته شده به اسبی که از پا نمی افتد و دو نمایشنامه دیگر
نویسنده:
محمد چرمشیر
امتیاز دهید
نسخه تایپی
بازخوانی یادداشت های روزانه کریستف کلمپ
رویکرد محمد چرمشیر به مسائل و مفاهیمی به اصطلاح"عمیق" درباره هستی، زیستن، خدا، اساطیر و بهشت زمینی/ بهشت آسمانی، نتایجی کاملاً در تناقض به همراه داشته است؛ گاه متنهایی بسیار شعاری و سطحی و گاه نمایشنامههایی بسیار درخشان. خوشبختانه "رویای بسته شده به اسبی که از پا نمیافتد" از نوع دوم است؛ نمایشی پر از دغدغههای انسانیای که به زیبایی پرداخت شدهاند. همه چیز خوشبختانه در قالبی فارغ از هر نوع شعار پرداخت شده است. در نتیجه کریستف کلمب - کاشف آمریکا به عنوان سرزمین رویایی بشر - بیآنکه در سطح باقی بماند، آشکارا نمادی است - بخوانید موقعیتی است - که انسان درگیر با مفاهیم اساسی هستی و در عین حال دربند - به هر دو شکل و به هر دو معنی؛ در بند وسوسههای شیطانی و اسیر جابرانی که خود را آینه تمام نمای حقیقت و خدا میدانند - را به نمایش میگذارد. به همین با یک موقعیت دیدنی روبروئیم که در عین رویکرد اجتماعیاش، کاملاً درونی و انسانی هم هست: از سویی به تقابل قدرت و مفهوم آزادی اشاره دارد(بیآنکه به دام شعارهای سطحی درغلتد) و از سوی دیگر درونیات شخصیتی پیچیده را در موقعیتی بغرنج به بهترین شکل رو در روی مخاطبش قرار میدهد. انسانی که از هر سو مورد هجوم است: هم از سوی شیطان - به شکل اسطورهایاش - و هم شیاطین روی زمین. از این حیث نمایش میتواند به رغم انبوهی حرفهای"بزرگ" و"عمیق" - که میتواند هر نمایشی را به قعر بکشد - سربلند بیرون میآید.
بیشتر
بازخوانی یادداشت های روزانه کریستف کلمپ
رویکرد محمد چرمشیر به مسائل و مفاهیمی به اصطلاح"عمیق" درباره هستی، زیستن، خدا، اساطیر و بهشت زمینی/ بهشت آسمانی، نتایجی کاملاً در تناقض به همراه داشته است؛ گاه متنهایی بسیار شعاری و سطحی و گاه نمایشنامههایی بسیار درخشان. خوشبختانه "رویای بسته شده به اسبی که از پا نمیافتد" از نوع دوم است؛ نمایشی پر از دغدغههای انسانیای که به زیبایی پرداخت شدهاند. همه چیز خوشبختانه در قالبی فارغ از هر نوع شعار پرداخت شده است. در نتیجه کریستف کلمب - کاشف آمریکا به عنوان سرزمین رویایی بشر - بیآنکه در سطح باقی بماند، آشکارا نمادی است - بخوانید موقعیتی است - که انسان درگیر با مفاهیم اساسی هستی و در عین حال دربند - به هر دو شکل و به هر دو معنی؛ در بند وسوسههای شیطانی و اسیر جابرانی که خود را آینه تمام نمای حقیقت و خدا میدانند - را به نمایش میگذارد. به همین با یک موقعیت دیدنی روبروئیم که در عین رویکرد اجتماعیاش، کاملاً درونی و انسانی هم هست: از سویی به تقابل قدرت و مفهوم آزادی اشاره دارد(بیآنکه به دام شعارهای سطحی درغلتد) و از سوی دیگر درونیات شخصیتی پیچیده را در موقعیتی بغرنج به بهترین شکل رو در روی مخاطبش قرار میدهد. انسانی که از هر سو مورد هجوم است: هم از سوی شیطان - به شکل اسطورهایاش - و هم شیاطین روی زمین. از این حیث نمایش میتواند به رغم انبوهی حرفهای"بزرگ" و"عمیق" - که میتواند هر نمایشی را به قعر بکشد - سربلند بیرون میآید.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی رویای بسته شده به اسبی که از پا نمی افتد و دو نمایشنامه دیگر
(این صیغه ی پیام شما خیلی کوتاه است هم به نظرم خیلی جالب نمی آد،از اول هم گفتن :
کم گوی و گزیده گوی چون دُر/تا زاندکِ تو جهان شود پُر...
اما خوب ما ایرانی ها متاسفانه همه چیمون بر عکسه...)
نمایشنامه ای اجتماعی است که در آن بخوبی از دو بعد به نمایش گذاشته است. نمایشنامه ای است پر از
دغدغه که بخوبی به زیبائی آشکار شده است. سرخی و سیاهی روی جلد کتاب و حتی انگشتان زن بخوبی و
آشکارا بیانگر حس خشونت میباشد.
بسیار خوب
کاش امکانات آنقدر باشه که هر کس که دوست داره این نمایشنامه ها را که عزیزان هنرمند زحمت میکشند از
نزدیک ببینه چون متن با اجرا و صحنه و بازیگرو موسیقی بخوبی درک میشه.
با سپاس
8-)8-)8-)