هانیبال
نویسنده:
توماس هریس
مترجم:
اصغر اندرودی
امتیاز دهید
✔️ هانیبال دنباله موفقی از رمان سکوت بره هاست که در سال 1997 نوشته شده است داستان تا آنجا ادامه داشت که هانیبال موفق به فرار از دست پلیس می گردد وپلیس جوانی به نام استرلینگ موفق به کشتن بوفالو بیل قاتل زنان درشت اندام می گردد ولی هانیبال آدم خوار می گریزد.
این داستان 7 سال پس از سکوت بره ها اتفاق می افتد زمانی که افسر جوان به مدارج بالاتری دست پیدا کرده است اما در ادامه وی وارد خطر ناکترین و سیاه ترین ایام کاری خود در ارتباط با این آدمخوار مخوف می گردد...
در این قسمت نویسنده هانیبال را محور قرار داده است و داستان بسیار هیجان انگیز تر و دلهره اور می نمایاند.
از دید روانشناسی :
جذابیت کتاب دراین است که نشان میدهد در مسیر عبور از بحران فردی و یا گروهی، یک فرد و یا جفت عشقی بناچار از مرزهای عمومی عبور میکنند و با بخشهای دیگر خویش آشنا میشوند و دگردیسی مییابند. طبیعی است که این دگردیسی میتواند به شکل منفی و ماندن در بحران، تشدید یا تکرار بحران مانند کمیسر پلیس و ورگه قاتل سادیست رخ دهد، یا مانند هانیبال/کلاریس به شیوه عبور از بحران و دستیابی به شکل جدیدی از عشق و فردیت و تحول سمبلیک صورت گیرد. همه فیگورها در واقع نیمهها و چهرههای پنهان یکدیگر، حالات متقابل هم هستند و به این خاطر قربانی به مجرم و مجرم به قربانی تبدیل میشود و قانون به خائن و جانی به حافظ عشق و قانون مبدل میشود. موضوع این فیلم نیز موضوع دگردیسی است و موضوع بحران انسان و ضرورت دگردیسی است. اما این دگردیسی میتواند به علل مختلف قابلدرک یا غیرقابلدرک، بالغانه، بیمارگونه یا کابوسوار باشد. آدمی در برخورد با هیچی وکابوس زندگی یا به سنگ تبدیل میشود، یا مثل آلبر کامو میخواهد با پوچ شدن بر پوچی چیره شود. یا به شیوه اپیکوری و خیامی تن میدهد، یا به یک فرد مطلق خواه وضدقانون تبدیل میشود، یا به وسیله عشق و قبول پوچی و هیچی و قبول نیازهای انسانی خود به شکلی از اشکال جهان سمبلیک انسانی و جهان پارادکس بشری دست مییابد. موضوع انسان توانایی دیدن و نگریستن به درون هیچی و پوچی خویش و زندگی، توانایی نگریستن به درون کابوسها و زخمهای خویش است. موضوع، توانایی دیدن هانیبال و هاملت درون خویش و تبدیل آنها به قدرتهای زندگی و به شرارت خندان و جذاب خویش، تبدیل آنها به هیولای جذاب و خندان خویش و به انواع و اشکال «هیچی خندان و خلاق» است. تفاوت انسانها تنها در نوع انتخاب آنهاست. انتخابی که بخش عمدهاش ناآگاهانه و تحت تاثیر شرایط و بخشهای غیرقابل فهم زندگیست.
بیشتر
این داستان 7 سال پس از سکوت بره ها اتفاق می افتد زمانی که افسر جوان به مدارج بالاتری دست پیدا کرده است اما در ادامه وی وارد خطر ناکترین و سیاه ترین ایام کاری خود در ارتباط با این آدمخوار مخوف می گردد...
در این قسمت نویسنده هانیبال را محور قرار داده است و داستان بسیار هیجان انگیز تر و دلهره اور می نمایاند.
از دید روانشناسی :
جذابیت کتاب دراین است که نشان میدهد در مسیر عبور از بحران فردی و یا گروهی، یک فرد و یا جفت عشقی بناچار از مرزهای عمومی عبور میکنند و با بخشهای دیگر خویش آشنا میشوند و دگردیسی مییابند. طبیعی است که این دگردیسی میتواند به شکل منفی و ماندن در بحران، تشدید یا تکرار بحران مانند کمیسر پلیس و ورگه قاتل سادیست رخ دهد، یا مانند هانیبال/کلاریس به شیوه عبور از بحران و دستیابی به شکل جدیدی از عشق و فردیت و تحول سمبلیک صورت گیرد. همه فیگورها در واقع نیمهها و چهرههای پنهان یکدیگر، حالات متقابل هم هستند و به این خاطر قربانی به مجرم و مجرم به قربانی تبدیل میشود و قانون به خائن و جانی به حافظ عشق و قانون مبدل میشود. موضوع این فیلم نیز موضوع دگردیسی است و موضوع بحران انسان و ضرورت دگردیسی است. اما این دگردیسی میتواند به علل مختلف قابلدرک یا غیرقابلدرک، بالغانه، بیمارگونه یا کابوسوار باشد. آدمی در برخورد با هیچی وکابوس زندگی یا به سنگ تبدیل میشود، یا مثل آلبر کامو میخواهد با پوچ شدن بر پوچی چیره شود. یا به شیوه اپیکوری و خیامی تن میدهد، یا به یک فرد مطلق خواه وضدقانون تبدیل میشود، یا به وسیله عشق و قبول پوچی و هیچی و قبول نیازهای انسانی خود به شکلی از اشکال جهان سمبلیک انسانی و جهان پارادکس بشری دست مییابد. موضوع انسان توانایی دیدن و نگریستن به درون هیچی و پوچی خویش و زندگی، توانایی نگریستن به درون کابوسها و زخمهای خویش است. موضوع، توانایی دیدن هانیبال و هاملت درون خویش و تبدیل آنها به قدرتهای زندگی و به شرارت خندان و جذاب خویش، تبدیل آنها به هیولای جذاب و خندان خویش و به انواع و اشکال «هیچی خندان و خلاق» است. تفاوت انسانها تنها در نوع انتخاب آنهاست. انتخابی که بخش عمدهاش ناآگاهانه و تحت تاثیر شرایط و بخشهای غیرقابل فهم زندگیست.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی هانیبال
ممنون بابت کتاب ;-)
منم به شدت موافقم ! ;-)
ولی جایی خوندم که جودی فاستر با وجود اصرار بیش از حد کارگردان، تهیه کننده و حتی نویسنده ! ، گفته بهیچ وجه حاضر نیست در این فیلم و در ادامه ی نقش قبلیش ظاهر شود !!! :stupid:
البته دلیلشو ذکر نکرده بود !!! :-(
بات موافقم ;-)