سایه های تردید
نویسنده:
پروانه ایجازی
امتیاز دهید
مقدمه:
تقدیم به آرزوها و انتظارها
به جانهایی که در عذاب لحظه های تلخ انتظار می سوزند
تقدیم به قلب های شکسته به احساسات آتش گرفته و تباه شده به خاکستر عشق های بر باد رفته
تقدیم به اشکهای سوزان و رویاهای بی پایان
به نازنین ترین وجود قلبم دانیال.
با اشتیاق کودکانه مقابل آینه دیواری ایستادم و با وسواس اونیفورم مدرسه ام را پوشیدم.انگار برای اولین بار است به مدرسه می رفتم.دستخوش هیجان شده بودم و بی اراده با خود نجوا می کردم و به چهره نقش بسته ام در آینه لبخند
می زدم. سپیده در برابر حرکات کودکانه ام تبسم کرد و از پشت یقه ام را صاف نمود.از داخل آینه نگاهی حاکی از قدردانی به او انداختم و منتظر ماندم تا دوباره نصایحش را تکرار کند.با همان صدای ظریف و آرام اما با صلابت
همیشگی گفت:
-پس دیگه سفارش نکنم مراقب رفتار و حرکاتت باش و از نسبتمون سوء استفاده نکن که اون وقت پشیمون می شم از اینکه بالاخره رضایت دادم با دوستات باشی.
بیشتر
تقدیم به آرزوها و انتظارها
به جانهایی که در عذاب لحظه های تلخ انتظار می سوزند
تقدیم به قلب های شکسته به احساسات آتش گرفته و تباه شده به خاکستر عشق های بر باد رفته
تقدیم به اشکهای سوزان و رویاهای بی پایان
به نازنین ترین وجود قلبم دانیال.
با اشتیاق کودکانه مقابل آینه دیواری ایستادم و با وسواس اونیفورم مدرسه ام را پوشیدم.انگار برای اولین بار است به مدرسه می رفتم.دستخوش هیجان شده بودم و بی اراده با خود نجوا می کردم و به چهره نقش بسته ام در آینه لبخند
می زدم. سپیده در برابر حرکات کودکانه ام تبسم کرد و از پشت یقه ام را صاف نمود.از داخل آینه نگاهی حاکی از قدردانی به او انداختم و منتظر ماندم تا دوباره نصایحش را تکرار کند.با همان صدای ظریف و آرام اما با صلابت
همیشگی گفت:
-پس دیگه سفارش نکنم مراقب رفتار و حرکاتت باش و از نسبتمون سوء استفاده نکن که اون وقت پشیمون می شم از اینکه بالاخره رضایت دادم با دوستات باشی.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی سایه های تردید