رسته‌ها
نیای مشترک ما با شامپانزه ها
امتیاز دهید
5 / 3.9
با 224 رای
امتیاز دهید
5 / 3.9
با 224 رای
ریچارد داوکینز می‌گوید با استفاده از شواهد مولکولی و ژنتیکی می دانیم نیای مشترک ما و شامپانزه ها چیزی در حدود پنج تا هفت میلیون سال پیش در آفریقا زندگی می‌کرده است. یعنی حدود نیم میلیون نسل پیش، که از نظر فرگشتی زمان زیادی به شمار نمی‌رود… فرض کنید شما در ساحل اقیانوس هند در جنوب سومالی رو به سمت شمال بایستید و با دست چپ، دست راست مادرتان را بگیرید. به همین شکل مادرتان هم دست مادرش یعنی دست مادربزرگ شما را بگیرد؛ مادربزرگ شما هم دست مادرش را بگیرد و این زنجیره همینطور به سمت غرب امتداد یابد؛ این زنجیره راهش را از کرانهٔ اقیانوس هند به سوی بوته ‌زارهای نواحی مرزی کنیا ادامه می‌دهد. فکر می‌کنید چه قدر باید به راهمان ادامه دهیم تا به جد مشترکمان با شامپانزه ها برسیم؟ این مسیر به طرز شگفت آوری کوتاه است. اگر برای هر شخص یک متر جا در نظر بگیریم، ما در کمتر از پانصد کیلومتری ساحل به جدّ مشترکمان با شامپانزه‌ها می‌رسیم.
هیچ رده بندی طبیعی وجود ندارد که شامپانزه‌ها، گوریل‌ها و اورانگوتان‌ها را شامل شود ولی انسان‌ها را مستثنی سازد. نیای مشترک ما انسانها با شامپانزه‌ها و گوریل‌ها بسیار نزدیکتر [متأخرتر] از نیای مشترک آنها با ایپ‌های آسیایی - اورانگوتان و گیبون - است.
اشکال کار در آنجاست که ما به اشتباه گونه ها را به صورت ناپیوسته و منفصل تقسیم‌بندی می‌کنیم. از دیدگاه فرگشتی در حیات، «میانی»‌ها وجود دارند ولی ما معمولاً برای سهولت در نام‌گذاری علمی گونه‌های زنده می‌گوییم که این گونه‌های میانی منقرض شده‌اند؛ گفتم معمولاً، ولی همیشه اینطور نیست.
پروفسور ریچارد داوکینز، دانشمندی زیست شناس است که آثار بسیاری در زمینه ((فرگشت یا همان تکامل زیستی)) ارائه کرده است.
در این نوشتار قصد داریم معنای بعضی مفاهیم زیست شناسی فرگشتی را بیشتر بشکافیم. برای مثال توضیح دهیم،
شواهد مولکولی یعنی چه؟
نیای مشترک یعنی چه؟
گونه های میانی (انتقالی یا transitional) یعنی چه؟
ایپ ها (ape) چه حیواناتی هستند؟
در این اثر با استفاده از عکس ها، توضیحات و نمودارهای زیست شناسی، ((مفهوم کلی تکامل و به ویژه شواهد تکامل انسان)) را به زبان ساده بررسی کرده‌ایم.
در این کتاب با کاربرد نظریه تکامل در زیست‌شناسی مدرن بیش از پیش آشنا می شوید و پی می برید همانطور که انیشتین پدر فیزیک مدرن است؛ داروین پدر زیست شناسی مدرن است. زیرا اگر زیست‌شناسی مدرن را همچون درخت بدانید تنه این درخت نظریه تکامل است و اگر سابق بر این تکامل بیشتر بر شواهد فسیلی تکیه داشته است امروزه بیشتر بر شواهد ژنتیکی و مولکولی تکیه دارد. در واقع به زبان ساده اساس زیست‌شناسی مدرن، نظریه تکامل و اساس نظریه تکامل، ژنتیک است. شما را به خواندن این کتاب دعوت میکنم.
//
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
22
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
Hoshyar
Hoshyar
1389/07/10

کتاب‌های مرتبط

برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی نیای مشترک ما با شامپانزه ها

تعداد دیدگاه‌ها:
1744
[quote='ileyar']دارک شادوی عزیز شما هم دقیقا داری همین کارو میکنی
دخالت خدا در ابتدای جهان را قبول داری و میگویی جهان به امان خودش رها شده است
بقیه فرض هات هم کاملا متاثر از همین تفکرته و شواهد و طوری میچینی که به این نتیجه برسی که جهان خودکار
ولی من و خیلی ها دخالت خدا رو تو زندگیمون احساس میکنیم .
[/quote]
خوب من اینهمه مطلب نوشتم که چه چیزی بگویم؟! که بگویم باید شواهد را بررسی کنی و با دنبال کردن آنها به جواب برسی.این یعنی شیوه ی علمی!داری از من ایراد میگیری که چرا کار درست را انجام میدهم؟!!! :))
خودت جواب خودت را دادی.شما احساس میکنی.یکی هم احساس میکند دنیا روی دوش اطلس است. یکی میگوید بر پشت لاکپشت.
خوب اینطور که نمی شود یک سری احساسات که به نفع ماست بگوییم صحیح و بقیه را بگوییم احمقانه.شاید احساس آنها صحیح تر باشد!
شما اگر میخواهی از احساسات صحبت کنی باید بروی زیر کتاب "شکست احساسی دختران" و "گزیده ی اشعار مهدی سهیلی" احساساتت را بصورت ادبی و شاعرانه بیان کنی. ما اینجا درباره ی زیست شناسی و تکامل و هوش صحبت میکنیم برادر من.یعنی هرچیزی که به علوم طبیعی مربوط است.
اینجا کسی کاری با احساس و اعتقاد شما ندارد.اینجا با شواهد و مدارک کار داریم.اگر من از شما پرسیدم شما چه احساس و اعتقادی نسبت به این موضوع دارید شما حق دارید احساسات و عقایدتان را بنویسید و از اعتقادات و عقاید من سوال کنید.
تا اینجای کار من تنها یک طرف بحث دارم که اصولی بحث را پیش میبرد که در واقع بیشتر یک تبادل نظر است.نه توهینی وجود دارد و نه بیان عقاید و احساسات!(البته بجز جناب ساواروشکا، یک دوست دیگری هم بود بنام younes که نظرش را خیلی راحت بیان کرد و گفت به این دلیل ، به این دلیل و به این دلیل...)
اگر جناب ساواروشکا نظرش را گفت ، من هم نظرم را گفتم.نه من اطمینان دارم که 100% حرف من درست است و نه تا جایی که من میدانم جناب ساواروشکا چنین حرفی میزند. اگر من از شیوه ی نتیجه گیری این آقا ایراد گرفتم، این آقا هم گفت که با توجه به این شواهد بنده این نظر را دارم.حالا با حرفهای من ایراد هائی پیدا می شود که یا برطرف میشوند و طرح تقویت میشود و یا این طرح کلا رد میشود.حالا این وسط توضیحاتی رد و بدل میشود که به تکمیل صحبتهای قبلی(که ممکن است ناقص باشند یا به اندازه ی کافی روشن نباشند) کمک می کند و در هر گام موضوع بیشتر روشن میشود.
مگر نه من و جناب ساواروشکا شمشیر در دست در حال دوئل نیستیم که کار به جنجال بکشد :))
حالا شما هم اگر طرف بحث هستی باید به شیوه ی درست عمل کنی.(مثل مواردی که قبلا درباره ی فیزیک گفتی، نه بیان احساسات)
دارک شادوی عزیز شما هم دقیقا داری همین کارو میکنی
دخالت خدا در ابتدای جهان را قبول داری و میگویی جهان به امان خودش رها شده است
بقیه فرض هات هم کاملا متاثر از همین تفکرته و شواهد و طوری میچینی که به این نتیجه برسی که جهان خودکار
ولی من و خیلی ها دخالت خدا رو تو زندگیمون احساس میکنیم و اگه من جزیی از طبیعت باشم پس دخالت خدا تو کل طبیعت و جهان و هرچیزی که اسمشو میذاری امکان پذیره
...
جهان روی اطلس رو مگه شما نیاوردی و مباحث متافیزیکی رو با این قضیه مقایسه نکردی ؟ چه تفاوتی دارد جهان روی اطلس و گاو لاک پشت ... مهم اینه که شما چیزی را که ازش اگاهی نداری و علاقه ای نداری داشته باشی با یه تفکر اشتباه قدیمی مقایسه کردی
ولی حقیقت قضیه با این تمسخرها عوض نمیشه
همه بعد از مرگ شاهد خواهیم بود
شما هم به انتظار بشینین
[quote='ileyar']دوستان عزیز
صحبت درباره مسایل متافیزیکی مثل روح (که اگز اون رو متافیزیک در نظر بگیریم که از نظر من اشتباه و روح فقط جنس دیگه ای از فیزیکه با قوانین دیگه) به نتیجه ای نمیرسه و جنبه شخصی داره و زمینه را برای انحراف بحث فراهم میکنه
بهتره که دو طرف افراد بحث کننده روی مسایل حساسی مثل روح با صبر و حوصله بیشتری به حرفهای هم توجه کنن
دارک شادوی عزیز مسیله روح رو با شاخ گاو مقایسه کردن واقعا اشتباه بزرگیه اگه شما معتقد نیستی لطفا به اعتقادات بقیه احترام بگذار و اونها رو افراد احمقی که فک میکنن دنیا رو شاخ گاو فرض نکن[/quote]
من اصلا درباره ی روح صحبت نکردم.اصلا کلمه ی روح را در پیامم بکار نبردم! چون چیزی بنام روح فعلا در علم یافت نشده که من بخواهم در یک بحث علمی از آن برای توجیه مسائل مطلقا فیزیکی استفاده کنم!
"شاخ گاو" و "روح" را برادر گرامی هوشیار استفاده کرد و فکر میکنم به اشتباه فکر میکنی که من از آنها استفاده کرده ام!
اونها رو افراد احمقی که فک میکنن دنیا رو شاخ گاو فرض نکن

چرا فکر میکنی که آنها انسانهای احمقی بودند؟! آنها فقط وقتی که قادر نبودند علت پدیده ای را توضیح دهند سعی میکردند علت آن را حدس بزنند.تنها مشکلشان هم این بود که مسیر ثابت و علمی برای حل مسئله نداشتند که شواهد را استخراج کنند و بعد با بررسی شواهد به نتیجه برسند.آنها ابتدا نتیجه ای را برای یک مورد انتخاب می کردند و سپس شواهد را به آن وصل میکردند( مثل همان شیوه ی بختکی که قبلا توضیح دادم و جدیدا اسمهای جدیدی هم برای آن ساخته شده است!)
با این حال نمیشود به آنها خرده گرفت.چون از یک طرف راه حل علمی و مناسبی در آن روزگار وجود نداشته که همه از آن استفاده کنند و از طرف دیگر بسیاری از مواردی که مطرح کرده اند بعلت ذات دوگانه ای که دارند هرگز رد شدنی نیستند( یعنی ما نمی توانیم وجود کره ی زمین بر شاخ گاوی که در بعدی نامرئی وجود دارد(که البته این مثال هیچ ارتباطی با مثال من یعنی اطلس ندارد!) را تایید یا رد کنیم.)
این سیستم برای من و شمایی که یک راه حل کارآمد در اختیار داریم ممکن است عجیب برسد و نه برای مردمان آن روزگار.
[quote='Hoshyar']
دوست عزیز این کتاب را خود من بدبخت تالیف کرده ام و اینجا گذاشتم. بعد تو به من می گویی زیر کتابی که خودم موضوعش را عاشقانه دنبال کرده ام راجع به احتمال وجود روح که می تواند برای بسیاری محققین، متمم و مکمل نظریه تکامل انسان باشد چیزی ننویسم!!!
اینجا جایش نیست؟! ما اینجا داریم از تکامل صحبت می کنیم و برای بعضی ها ( نه مانند شما ) صحبت از (( هوش فرافیریکی )) به مثابه صحبت از (( چرخش زمین روی شاخ گاو )) نیست!!
[/quote]
بله ، اشتباه از من است.چون فکر میکردم این کتاب درباره ی نگرش زیست شناسی بر تکامل است.از این به بعد و بعد از پاسخ به این چند پیام دیگر مطلبی زیر این کتاب نخواهم نوشت.دوستان اگر مایلند کتاب دیگری درباره ی زیست شناسی و تکامل انتخاب کنند تا بتوان بقیه ی مطالب مرتبط با هوش و تکامل (و با نگرش علمی) را زیر آن کتاب نوشت.شما هم با خیال راحت به بحث متافیزیکی و فلسفیت و ...ادامه بده.چون بنده نه اطلاعاتی از متافیزیک دارم و نه از فلسفه( و نه ترکیب آنها با زیست و فیزیک!) و نه حتی علاقه ای دارم به دنبال کردن این بحثها :)
در مورد مثالی که زدم بنظرم اعتبارش کمتر از حرف شما نیست.شما بجای اطلس بگو قوری راسل، بگو اسب تک شاخ.هیچ فرقی ندارد.تمامشان در علم فعلا در یک حد اعتبار دارند.اگر در اعتبارشان شک داری ردشان کن.
ظاهراً نمی دانی که قبل از بیگ بنگ نه زمان خارجی وجود داشته و نه مکان... پس حالا من بیایم بگویم همیشه باید زمان و مکان باشد و هر کس بگوید نیست چرت گفته است!

زمان و مکان در عالم محدودی که ما در نظر میگیریم دارای بازه ای محدود است.
ممکن است من ندانم که قبل از بیگ بنگ زمان و مکانی وجود داشته یا نه(چون یکی از نقاط کور علم همین پدیده است).اما اطمینان شما از دانستن این موضوع انسان را به شک میاندازد.چون بیگ بنگ میتواند قسمتی از اتفاقات ممکن باشد( یعنی ممکن است اصلا نتوان به بیگ بنگ بصورت یک شروع نگاه کرد تا بخواهیم درباره زمان و مکان ، قبل از بیگ بنگ نظر بدهیم.)
با چنین نتیجه گیری هایی خیلی دور از ذهن نیست که برای توجیه مسائل فیزیکی دست به دامان متافیزیک شویم!
ایهاالناس! ای موافق و ای مخالف، ای مؤمن و ای آتئیست خواهش می کنم این نوشتار را دقیق بخوانید. چرا که حرف اصلی من این است...
من دارم نظر خودم رو به زبان فارسی و خیلی ساده و خیلی کوتاه میگم:
حیات روی کره زمین از چهار میلیارد و پانصد میلیون سال قبل با مولکولهای خودتکثیرگر و تک سلولی های اولیه شروع شده و تا امروز به میلیون ها شاخه مختلف تبدیل شده است...
جهت گیری این شاخه ها در ((ظاهر امر)) یک پدیده صرفاً بیوشیمیایی و طبیعی است اما در نظر یک محقق منصف، ((باطن امر)) این جهت گیری ها که اصطلاحا (( مسیرهای تکاملی )) نام دارند هرگز نمی تونه (( مستقلاً )) کار خود (( ماده )) باشه... (( ماده و قوانین ماده شامل شیمی و فیریک )) در خدمت یک شعور بیرون از خودش داره (( هدایت )) میشه و جریان قوانین و جریان احتمالات داره (( جهت دهی )) میشه...
همونطور که امروز انسان با علم ناقص خودش مدعی اختراع (( هوش مصنوعی )) و مدعی (( جهت دهی مسیر تکاملی آن)) هست و این هوش مصنوعی بوسیله خودش متکامل نمیشه بلکه با (( هوشی بیرون از خودش )) داره طراحی و جهت دهی می شه.
شعور برتری هم بیرون از عالم ماده ، داره هوش موجود در عالم ماده رو (( جهت دهی و هدایت )) می کنه...
وگرنه 4.5 میلیارد سال پیش ساختاری به نام (( چشم انسان )) در عالم ماده روی کره زمین نبوده... اما طرحی در ضمیر شعور برتر هادی وجود داشته که جریان به سمت (( تکامل تدریجی جهت شکل گیری چشم مختص به هر گونه )) هدایت کرده...
من در اینجا تکامل زیستی و تدریجی رو دقیقاً وسیله ای برای تحقق جریان هدایت مطلوب و زنده و جاری و ساری می دونم... و هر انسان منطقی و منصفی که دو واحد آناتومی و فیزیولوژی بدن انسان رو پاس کرده باشه و از این ظرافت و هماهنگی به حیرت افتاده باشه می فهمه که از 4 میلیارد سال قبل تا به امروز، هر چند هم که این (( مسیر تکاملی )) تدریجی پیش رفته باشه، امکان نداره چنین ظرافت و هماهنگی بدون هدایت و جریان یک شعور بیرونی شکل گرفته باشه.
هیچ انسان با سوادی، از جمله هیچ دانشمند بیولوژیستی نمی تواند منکر (( طرح طی شده در مسیر تکاملی )) آن هم مختص برای هر گونه باشد.
آیا تا وقتی که (( طرح )) نباشد پیمودن (( مسیر تکاملی )) ممکن است؟!

وجدان و انصاف از یک سو، منطق و دقت علمی و فلسفی از یک سو. خودتان این 4.5 میلیارد سال را برای خودتان دوره کنید.
دوستان عزیز
صحبت درباره مسایل متافیزیکی مثل روح (که اگز اون رو متافیزیک در نظر بگیریم که از نظر من اشتباه و روح فقط جنس دیگه ای از فیزیکه با قوانین دیگه) به نتیجه ای نمیرسه و جنبه شخصی داره و زمینه را برای انحراف بحث فراهم میکنه
بهتره که دو طرف افراد بحث کننده روی مسایل حساسی مثل روح با صبر و حوصله بیشتری به حرفهای هم توجه کنن
دارک شادوی عزیز مسیله روح رو با شاخ گاو مقایسه کردن واقعا اشتباه بزرگیه اگه شما معتقد نیستی لطفا به اعتقادات بقیه احترام بگذار و اونها رو افراد احمقی که فک میکنن دنیا رو شاخ گاو فرض نکن
اگر قرار باشید درباره ی آنها حرف بزنم به احتمال زیاد زیر این کتاب جای این حرفها نیست!

دوست عزیز این کتاب را خود من بدبخت تالیف کرده ام و اینجا گذاشتم. بعد تو به من می گویی زیر کتابی که خودم موضوعش را عاشقانه دنبال کرده ام راجع به احتمال وجود روح که می تواند برای بسیاری محققین، متمم و مکمل نظریه تکامل انسان باشد چیزی ننویسم!!!:)):))
اینجا جایش نیست؟! ما اینجا داریم از تکامل صحبت می کنیم و برای بعضی ها ( نه مانند شما ) صحبت از (( هوش فرافیریکی )) به مثابه صحبت از (( چرخش زمین روی شاخ گاو )) نیست!!
من هم می توانم برای لوث کردن استدلال طرف مخاطب خودم مثالهای مضحک بزنم!! اما این چیزی از اعتبار استدلال مخاطب من کم نمی کند بلکه از عیار منطق من خواهد کاست!!

تحقیق در مورد هوش متعالی و فرافیزیکی می تواند به عنوان یک فرضیه مورد تحقیق منطقی قرار گیرد...
همه چیز فیزیک نیست.
ظاهراً نمی دانی که قبل از بیگ بنگ نه زمان خارجی وجود داشته و نه مکان... پس حالا من بیایم بگویم همیشه باید زمان و مکان باشد و هر کس بگوید نیست چرت گفته است!!!:)):))
با غر غر کردن و به سخره گرفتن که نمی توان بحث منطقی کرد دوست گرامی!
من هم اگر قبلاً چنین روشی در مباحثه داشته ام انسان جاهلی بوده ام. کما اینکه اگر شما الان احساس می کنی که من در حال تمسخر تو هستم باز هم من به جاهل بودن خودم معترف هستم. یعنی من در روش بحث نتوانستم نیت خوب خودم را به شما بفهمانم. زیرا در روش مباحثه جاهلانه رفتار کرده ام...

باکتری مغز ندارد!! اما هسته پروکاریوتی و ناقص باکتری همان ابزار لازم برای بروز و ظهور هوش باکتری است.
در مورد موجودات غیر زنده هم، هوش به معنای همان تحرک ذاتی و نظم موجود در اتمهای تشکیل دهنده آنها معنا دارد و معنای بیشتری نمی توان برایش قائل شد.

پس هوش هم کاری به مغز دارد و آنچنان هم مستقل نیست و اما یک باکتری بدون مغز هم هوشمند است! پس باکتری هم به اندازه ی خودش هوشمند است.فقط کافی است پیچیدگی و هوشمندی یک مغز را هنگام مقایسه با یک باکتری یا سلول در نظر داشته باشیم.
وقتی از ترکیب همین هوشمندی ناچیز می توان به هوشمندی بالاتری رسید چرا باید یک عامل عجیب و غریب را برای هوشمندی مغز در نظر بگیریم؟!
وقتی کسی سرش را به دیوار بکوبد ضربه ی حاصل به خودی خود میتواند عامل آسیب دیدن باشد.نیاز به یک عامل واسطه از بعدی دیگر ندارد! اگر قرار باشد برای هوش عامل واسطه تعریف کنیم باید برای تمام پدیده های عالم واسطه تعریف کنیم(مثلا عامل اصلی آسیب حاصل از کوبیدن سر به دیوار، پتک اطلس است که در بعدی دیگر زندگی میکند.عامل تبخیر آب هم اشعه ایست نا مرئی از بعد دیگر و ...)
هوش پایه ای سلول اول + هوش پایه ای سلول دوم + هوش های پایه ای میلیاردها سلول دیگر = شخصیت کلی انسان که معنای ایثار و عدالت و عشق را می فهمد...!!؟!
فکر نمی کنی که دایناسورها تعداد سلولهای پیکرشان بیشتر بود و با احتساب فرضیه شما مبنی بر جمع جبری هوشهای پایه ای باید بیشتر از انسان هوشمند می شد!!؟!!

اگر یک نگاهی به خودت بیاندازی متوجه میشوی که عشق و عدالت و ... را میفهمد یا نه.
اگر نسبت سلولهای مغزش به کل سلولهای بدنش مثل انسان بود، بدون شک دارای هوشی بیشتر از انسان میشد.

دارک شادو عزیز من نمی خواهم با شما بحث کنم. من میخواهم با شما از روی صداقت و از روی انسانیت سخن بگم.
نه این که من می خواهم از ساواروشکا طرفداری کنم. هرگز!
من می خواهم به شما بگویم بسیاری از بزرگان که دکترای فلسفه ، دکترای علوم طبیعی و ... مدارج عالیه علمی و فلسفی و تجربی و مطالعاتی را داشته اند؛ خودشان اذعان داشته اند که وجود اصلی انسان چیزی فراتر از جسم او و چیزی فراتر از ذهن (مغز) اوست... و این هوش ( به تعبیر من روح) از جسم و از مغز به عنوان ابزار استفاده می کند.

اصلا اهمیتی ندارد که شما از چه کسی دفاع کنید( و اگر هم دفاع کنید این حق شماست و ایرادی ندارد)
اما اگر شما و 100 نفر دیگر هم از نظری دفاع کنید که هیچ مدرک و سندی پشت آن وجود ندارد هیچ فایده ای نخواهد داشت و هیچگاه دلیل بر صحیح بودن آن نظر نمی شود.
نظر شخصی این بزرگان چیزی را ثابت نمیکند(هرچند برخلاف نظر شما بسیاری از بزرگان علم کاملا با چیزی که شما میگویید مخالفند.اگر به این حرفی که شما گفتید معتقد بودند هیچوقت شاخه ای به نام هوش مصنوعی ایجاد نمی کردند :)) به این معنی که ابزار کاملا فیزیکی هم قادر خواهند بود بدون نیروی مرموز شما و با تکیه بر عوامل کاملا فیزیکی ،مانند انسان هوشمندانه عمل کنند)
من دوست دارم که درباره این ادعا (وجود روح فراتر از جسم و روان) شخصاً تحقیقات بیشتری بکنم...
شما را هم به این تحقیقات دعوت می کنم... اینجا مکانی برای به اشتراک گذاشتن تجربیات است و هدف (( تعالی تفکر و رشد شخصیت)) است.

اما من اصلا مایل نیستم درباره ی این موضوع(یا موضوعاتی مثل " آیا زمین براستی بر دوش اطلس حمل می شود یا خیر" ) تحقیق کنم .چون چنین مواردی اصلا بصورت فیزیکی معنی ندارند و هیچ تحقیقی و آزمایشی هم نمی توان درباره ی آن انجام داد.
بنابراین سعی میکنم تجربیات مستدل را اینجا بیان کنم.چون کسی به تجربیات احساسی، اعتقادی و نظری من( که بدون مستندات علمی بیان شود) نیازی ندارد و اگر قرار باشید درباره ی آنها حرف بزنم به احتمال زیاد زیر این کتاب جای این حرفها نیست!
یقینا خواندن برخی کتب برای شخصی با علم عامیانه و اسطوره ای،آبی است در آشیان مورچگان و برای برخی نیز موجب تحکیم علم عالمانه تر.

درود بر علی زنجانی برای این درک بالا.
در مورد اول کلی نگری شما درمورد پدیده ی هوش این نتیجه گیری را به بار آورده است.اگر هوش کاری با فعالیت های مغز ندارد چه نیازی به مغز دارد؟!

دوست عزیز، ساواروشکا نگفت هوش کاری به مغز ندارد. ساواروشکا گفت هوش از مغز به عنوان ابزار استفاده می کند.
اگر هوش پدیده ای مجزا باشد باید شاهد آن در اجسام و اعضای دیگری بجز مغز باشیم!مثلا یک سنگ هوشمند!

دوست عزیز، هوش در مورد موجودات زنده ملازم و همراه با سیستم حیاتی آنهاست و این هوش برای ظهور و بروز خودش نیازمند نظم ویژه بیوشیمیایی است.
باکتری مغز ندارد!! اما هسته پروکاریوتی و ناقص باکتری همان ابزار لازم برای بروز و ظهور هوش باکتری است.
در مورد موجودات غیر زنده هم، هوش به معنای همان تحرک ذاتی و نظم موجود در اتمهای تشکیل دهنده آنها معنا دارد و معنای بیشتری نمی توان برایش قائل شد.

مورد دوم هم اگر شما در هنگام تجزیه انتظار خود را به همان مقدار تجزیه شده پایین بیاورید شاهد قطعات کوچکتری از هوش خواهید بود(چون هوش و گامهای هوشمندانه هم از قسمتهای جزئی تری تشکیل شده اند که در سطح سلولها میشود از عملیات ساده ی سلولها بعنوان نوعی هوش پایه ای نام برد.)

هوش پایه ای سلول اول + هوش پایه ای سلول دوم + هوش های پایه ای میلیاردها سلول دیگر = شخصیت کلی انسان که معنای ایثار و عدالت و عشق را می فهمد...!!؟!
فکر نمی کنی که دایناسورها تعداد سلولهای پیکرشان بیشتر بود و با احتساب فرضیه شما مبنی بر جمع جبری هوشهای پایه ای باید بیشتر از انسان هوشمند می شد!!؟!!

در مورد سوم هم مغز( و هوش که جزئی حاصل از فرآیندهای مغز است) و سایر اعضا بصورت کلی شما را تشکیل میدهند.شما و مغزتان مجزا از هم نیستید.بنابراین هم میشود گفت شما از مغز استفاده میکنید و هم مغز از شما!

دارک شادو عزیز من نمی خواهم با شما بحث کنم. من میخواهم با شما از روی صداقت و از روی انسانیت سخن بگم.
نه این که من می خواهم از ساواروشکا طرفداری کنم. هرگز!
من می خواهم به شما بگویم بسیاری از بزرگان که دکترای فلسفه ، دکترای علوم طبیعی و ... مدارج عالیه علمی و فلسفی و تجربی و مطالعاتی را داشته اند؛ خودشان اذعان داشته اند که وجود اصلی انسان چیزی فراتر از جسم او و چیزی فراتر از ذهن (مغز) اوست... و این هوش ( به تعبیر من روح) از جسم و از مغز به عنوان ابزار استفاده می کند.
من دوست دارم که درباره این ادعا (وجود روح فراتر از جسم و روان) شخصاً تحقیقات بیشتری بکنم...
شما را هم به این تحقیقات دعوت می کنم... اینجا مکانی برای به اشتراک گذاشتن تجربیات است و هدف (( تعالی تفکر و رشد شخصیت)) است.
نیای مشترک ما با شامپانزه ها
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک