آزردگان
نویسنده:
فئودور داستایوفسکی
مترجم:
مشفق همدانی
امتیاز دهید
خفت کشیدگان و آزردگان
سه جلد
مشفق همدانی درباره این اثر مینویسد: یکی از افتخارات دوران خدمت فرهنگی و مطبوعاتی من آن است که در سال 1327 برای نخستین بار با ترجمه "آزردگان" هم میهنان عزیزم را با یکی از فروزنانترین ستارگان آسمان ادبیات دنیا یعنی فئودور داستایفسکی آشنا ساختم. با آنکه تا آن روز تنها عده معدودی از ایرانیان که به زبانهای بیگانه آشنایی داشتند آثار داستایفسکی را مطالعه کرده بودند کمتر فارسی زبانی بود که داستایفسکی را درست شناخته و به افکار بلند و نبوغ حیرت انگیز او پی برده باشد و بسیار خرسندم که ایرانیان سخن سنج و گوهر شناس بمحض انتشار آزردگان، نه تنها استقبال شایان توجهی نمودند بلکه طوری به مطالعه سایر آثار داستایفسکی راغب گردیدند که عده ای دیگر از مترجمان خوش ذوق بعد از من به ترجمه سایر آثار آن نویسنده بزرگ پرداختند.
این کتاب که برای نخستین بار در 1861 منتشر شده است نخستین اثر بزرگ داستایفسکی است. وی آن را در بازگشت از سیبری نوشت. در جهان نقد، موفقیت آن صفر بود. حتی دوستان داستایفسکی بر این رمان، که از حاشیهپردازیهای شگفت و دور از انتظاری سرشار است، ارجی ننهادند. از این رو، نظر مساعدی که در 1846، با رمان فقیران، برای داستایفسکی حاصل شده بود تنها پس از انتشار خاطرات خانه مردگان به وی بازگردانده شد. خود نویسنده این رمان را اثری«وحشی» میشمرد و در عین حال پنجاه صفحه آن را مایه فخر و ناز خود میدانست. در خفتکشیدگان و آزردگان است که «جهانبینی» واقعی داستایفسکی جلوهگر میشود، آن هم عریان و آشکار و نه آن چنان که در آثار پیشین او بوده است. در این رمان است که قدرت تحلیل روانی و توصیف پس زنده و حاد بحرانهای بیماری صرع هر چه بهتر ظاهر میشود و هنوز هیچ نشده، احساسی از کیفیت دستاورد نویسنده خاطرات زیرزمینی را در ما پدید میآورد. قهرمان رمان، وانیا، سرگذشت خود را نقل میکند. وی در خانواده مردی به نام ایخمنیف، مباشر پرنس والکوفسکی، بزرگ شده است. والکوفسکی، که زیاده گرفتار کارهای جورواجور خود است، پسرش، آلکسی را، به نزد مباشرش میفرستد. ایخمنیف دختری دارد، به نام ناتاشا، که پسر پرنس طبیعتاً از وی خوشش میآید. ایخمنیف آماج بدگوییهای ننگآوری میشود و پرنس نه تنها او را از مباشرت ملک خود برکنار میسازد، بلکه علیه او اقامه دعوا میکند. رمان در پیرامون همین دعوا چرخ میزند. وانیا در پترزبورگ خانواده ایخمنیف را باز مییابد و عاشق ناتاشا و خواهان ازدواج با او میشود. لیکن، پسر پرنس، بدون اطلاع ایخنیف، به خانه درمیآید و ناتاشا را فریفته، حاضر به ترک خانه پدری میسازد. چون وانیا به همین راضی است که ناتاشا را خوشبخت ببیند، از سعادت خود در میگذرد و هر چه در توان دارد میکند تا آلکسی با محبوبه او ازدواج کند. داستان نلی، دخترکی که وانیا او را از چنگال زنی بدسیرت، به نام بوبنووا، میرهاند، به رویدادهای پیشین گره میخورد. در این میان، پرنس، که برای پسرش همسری، که عروس زیبنده اوست، یافته، با هزار نیرنگ درصدد درآوردن آلکسی از چنگ ناتاشا برمیآید. از این رو، وانمود میسازد که با ازدواج آنان موافق است؛ لیکن موفق میشود که آلکسی را به عشق کاتیا، نامزد انتخابی خود، گرفتار سازد. در این میان، در پی یک سلسله حوادث غیرعادی، معلوم میشود که نلی دختر پرنس است. دخترک، بر اثر محرومیتهای شدید بسیار ضعیف و نحیف شده، میمیرد. خانواده ایخمنیف به خانه خود باز میگردند و وانیای بیمار در بیمارستان بستری میشود؛ وی احتمالاً بعدها با ناتاشا ازدواج خواهد کرد.
فئودور میخایلوویچ داستایفسکی (زادهٔ ۳۰ اکتبر ۱۸۲۱ - درگذشتهٔ ۹ فوریه ۱۸۸۱). نویسندهٔ روس است. ویژگی منحصر به فرد آثار وی روانکاوی و بررسی زوایای روانی شخصیتهای داستان است. سوررئالیستها مانیفست خود را بر اساس نوشتههای داستایفسکی ارائه کردند. اکثر داستانهای وی همچون شخصیت خودش سرگذشت مردمی است، عصیان زده، بیمار و روان پریش.
بیشتر
سه جلد
مشفق همدانی درباره این اثر مینویسد: یکی از افتخارات دوران خدمت فرهنگی و مطبوعاتی من آن است که در سال 1327 برای نخستین بار با ترجمه "آزردگان" هم میهنان عزیزم را با یکی از فروزنانترین ستارگان آسمان ادبیات دنیا یعنی فئودور داستایفسکی آشنا ساختم. با آنکه تا آن روز تنها عده معدودی از ایرانیان که به زبانهای بیگانه آشنایی داشتند آثار داستایفسکی را مطالعه کرده بودند کمتر فارسی زبانی بود که داستایفسکی را درست شناخته و به افکار بلند و نبوغ حیرت انگیز او پی برده باشد و بسیار خرسندم که ایرانیان سخن سنج و گوهر شناس بمحض انتشار آزردگان، نه تنها استقبال شایان توجهی نمودند بلکه طوری به مطالعه سایر آثار داستایفسکی راغب گردیدند که عده ای دیگر از مترجمان خوش ذوق بعد از من به ترجمه سایر آثار آن نویسنده بزرگ پرداختند.
این کتاب که برای نخستین بار در 1861 منتشر شده است نخستین اثر بزرگ داستایفسکی است. وی آن را در بازگشت از سیبری نوشت. در جهان نقد، موفقیت آن صفر بود. حتی دوستان داستایفسکی بر این رمان، که از حاشیهپردازیهای شگفت و دور از انتظاری سرشار است، ارجی ننهادند. از این رو، نظر مساعدی که در 1846، با رمان فقیران، برای داستایفسکی حاصل شده بود تنها پس از انتشار خاطرات خانه مردگان به وی بازگردانده شد. خود نویسنده این رمان را اثری«وحشی» میشمرد و در عین حال پنجاه صفحه آن را مایه فخر و ناز خود میدانست. در خفتکشیدگان و آزردگان است که «جهانبینی» واقعی داستایفسکی جلوهگر میشود، آن هم عریان و آشکار و نه آن چنان که در آثار پیشین او بوده است. در این رمان است که قدرت تحلیل روانی و توصیف پس زنده و حاد بحرانهای بیماری صرع هر چه بهتر ظاهر میشود و هنوز هیچ نشده، احساسی از کیفیت دستاورد نویسنده خاطرات زیرزمینی را در ما پدید میآورد. قهرمان رمان، وانیا، سرگذشت خود را نقل میکند. وی در خانواده مردی به نام ایخمنیف، مباشر پرنس والکوفسکی، بزرگ شده است. والکوفسکی، که زیاده گرفتار کارهای جورواجور خود است، پسرش، آلکسی را، به نزد مباشرش میفرستد. ایخمنیف دختری دارد، به نام ناتاشا، که پسر پرنس طبیعتاً از وی خوشش میآید. ایخمنیف آماج بدگوییهای ننگآوری میشود و پرنس نه تنها او را از مباشرت ملک خود برکنار میسازد، بلکه علیه او اقامه دعوا میکند. رمان در پیرامون همین دعوا چرخ میزند. وانیا در پترزبورگ خانواده ایخمنیف را باز مییابد و عاشق ناتاشا و خواهان ازدواج با او میشود. لیکن، پسر پرنس، بدون اطلاع ایخنیف، به خانه درمیآید و ناتاشا را فریفته، حاضر به ترک خانه پدری میسازد. چون وانیا به همین راضی است که ناتاشا را خوشبخت ببیند، از سعادت خود در میگذرد و هر چه در توان دارد میکند تا آلکسی با محبوبه او ازدواج کند. داستان نلی، دخترکی که وانیا او را از چنگال زنی بدسیرت، به نام بوبنووا، میرهاند، به رویدادهای پیشین گره میخورد. در این میان، پرنس، که برای پسرش همسری، که عروس زیبنده اوست، یافته، با هزار نیرنگ درصدد درآوردن آلکسی از چنگ ناتاشا برمیآید. از این رو، وانمود میسازد که با ازدواج آنان موافق است؛ لیکن موفق میشود که آلکسی را به عشق کاتیا، نامزد انتخابی خود، گرفتار سازد. در این میان، در پی یک سلسله حوادث غیرعادی، معلوم میشود که نلی دختر پرنس است. دخترک، بر اثر محرومیتهای شدید بسیار ضعیف و نحیف شده، میمیرد. خانواده ایخمنیف به خانه خود باز میگردند و وانیای بیمار در بیمارستان بستری میشود؛ وی احتمالاً بعدها با ناتاشا ازدواج خواهد کرد.
فئودور میخایلوویچ داستایفسکی (زادهٔ ۳۰ اکتبر ۱۸۲۱ - درگذشتهٔ ۹ فوریه ۱۸۸۱). نویسندهٔ روس است. ویژگی منحصر به فرد آثار وی روانکاوی و بررسی زوایای روانی شخصیتهای داستان است. سوررئالیستها مانیفست خود را بر اساس نوشتههای داستایفسکی ارائه کردند. اکثر داستانهای وی همچون شخصیت خودش سرگذشت مردمی است، عصیان زده، بیمار و روان پریش.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی آزردگان
بعد که به دردشون نخوردی میندازنت دور.
بخشی از کتاب:
مردم خوب منتظر ان نمیشوند که کسی برای انها خدمتی انجام دهد تا به کمک بیایند.
نلی خیالت اسوده باشد.
در این جهان مردم نیک هم یافت میشوند.
بدبختی تو در ان است که در موقع لازم به چنین ادم هایی برنخورده ای.
خیلی کتاب زیبایی بود.
داستان راجع به مردی است که روزگار خود را با نویسندگی می گذراند و عاشق دختری است که او دلبسته مرد دیگری است....
ارزش وقت گذاشتن دارد....
خواهشا لینک دانلودش را باز بررسی کنید
منم خیلی وقت بود دنبال این کتاب میگذشتم.[center]:-*[/center]