مرشد و مارگریتا
نویسنده:
میخائیل بولگاکف
مترجم:
عباس میلانی
امتیاز دهید
✔️ مُرشد و مارگاریتا رمانی روسی نوشته میخائیل بولگاکف و مشهورترین اثر وی است. به باور بسیاری این اثر در شمار بزرگترین آثار ادبیات روسیه (شوروی) در سده بیستم است. بیش از صد کتاب و مقاله درباره این کتاب نگاشته شده است.
بولگاکف نوشتن این رمان را در سال 1928 آغاز کرد و اولین نسخه خطی آن را دو سال بعد به دست خود آتش زد.دلیل این کار احتمالا نا امیدی به دلیل شرایط خفقان آور آن زمان اتحاد جماهیر شوروی بوده است.در سال 1931 بولگاکف دوباره کار بر روی این رمان را آغاز کرد و پیش نویس دوم در سال 1935 به پایان رسید. کار بر روی سومین پیش نویس نیز در سال 1937 به پایان رسید و بولگاکف با کمک گرفتن ار همسرش به دلیل بیماری کار برروی نسخه چهارم پیش نویس را تا چهار هفته پیش از مرگش در سال 1940 ادامه داد.
مرشد و مارگاریتا در نهایت در سال 1941 توسط همسر بولگاکف به پایان رسیداما در زمان استالین اجازه چاپ به این اثر داده نشد و سرانجام در سال ۱۹۶۵ با حذف ۲۵ صفحه و تغییر برخی نامها و مکان های ذکر شده در تیراژ محدودی به چاپ رسید که با استقبال شدید مردم مواجه شد. نسخههای آن یک شبه به فروش رفت و کتاب با قیمتی نزدیک به صد برابر قیمت روی جلد به کالایی در بازار سیاه تبدیل شد.
رمان از سه داستان موازی تشکیل شدهاست که در نهایت یکپارچه میشوند: سفر شیطان به مسکو، داستان پونتیوس پیلاطس و به صلیب کشیده شدن مسیح و عشق مرشد و مارگریتا
در بخش اول یک سردبیر و یک شاعر در پارکی باهم مشغول صحبت هستند که فردی به نام ولند به گفتگویشان میپیوندد. ولند در حقیقت همان ابلیس یا شیطان است.
بخش دوم در حقیقت بخشی از کتاب مرشد است به داستان زندگی پونتیوس پیلاطس، قیصر روم در زمان مصلوب شدن عیسی مسیح اشاره دارد.
در بخش سوم مرشد همان کسی است که کتابی دربارهی عیسی نوشته است. مارگاریتا معشوقهی مرشد است. عشق بین این دو نفر چنان شدت میگیرد که مارگاریتا همسرش را ترک میکند تا به مرشد بپیوندد.
این خطوط داستانی در ابتدا چندان ربطی به هم ندارند اما با پیشروی در داستان، ربط و سیر آنها مشخص میشود.
بیشتر
بولگاکف نوشتن این رمان را در سال 1928 آغاز کرد و اولین نسخه خطی آن را دو سال بعد به دست خود آتش زد.دلیل این کار احتمالا نا امیدی به دلیل شرایط خفقان آور آن زمان اتحاد جماهیر شوروی بوده است.در سال 1931 بولگاکف دوباره کار بر روی این رمان را آغاز کرد و پیش نویس دوم در سال 1935 به پایان رسید. کار بر روی سومین پیش نویس نیز در سال 1937 به پایان رسید و بولگاکف با کمک گرفتن ار همسرش به دلیل بیماری کار برروی نسخه چهارم پیش نویس را تا چهار هفته پیش از مرگش در سال 1940 ادامه داد.
مرشد و مارگاریتا در نهایت در سال 1941 توسط همسر بولگاکف به پایان رسیداما در زمان استالین اجازه چاپ به این اثر داده نشد و سرانجام در سال ۱۹۶۵ با حذف ۲۵ صفحه و تغییر برخی نامها و مکان های ذکر شده در تیراژ محدودی به چاپ رسید که با استقبال شدید مردم مواجه شد. نسخههای آن یک شبه به فروش رفت و کتاب با قیمتی نزدیک به صد برابر قیمت روی جلد به کالایی در بازار سیاه تبدیل شد.
رمان از سه داستان موازی تشکیل شدهاست که در نهایت یکپارچه میشوند: سفر شیطان به مسکو، داستان پونتیوس پیلاطس و به صلیب کشیده شدن مسیح و عشق مرشد و مارگریتا
در بخش اول یک سردبیر و یک شاعر در پارکی باهم مشغول صحبت هستند که فردی به نام ولند به گفتگویشان میپیوندد. ولند در حقیقت همان ابلیس یا شیطان است.
بخش دوم در حقیقت بخشی از کتاب مرشد است به داستان زندگی پونتیوس پیلاطس، قیصر روم در زمان مصلوب شدن عیسی مسیح اشاره دارد.
در بخش سوم مرشد همان کسی است که کتابی دربارهی عیسی نوشته است. مارگاریتا معشوقهی مرشد است. عشق بین این دو نفر چنان شدت میگیرد که مارگاریتا همسرش را ترک میکند تا به مرشد بپیوندد.
این خطوط داستانی در ابتدا چندان ربطی به هم ندارند اما با پیشروی در داستان، ربط و سیر آنها مشخص میشود.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی مرشد و مارگریتا
نوشتن کتاب از 1928 تا 1938 طول کشید. در 1940 بولگاکف مرد. هنگام مرگ او به جز معدود اطرافیانش کسی از این رمان خبر نداشت. بیست و پنج سال بعد در 1965 حاکمان اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی که بر نیمی از دنیا حکومت می کردند به طور محدودی اجازه چاپ به این کتاب دادند. آن هم با حذف 25 صفحه از متن کتاب. بسیاری از نسخه های آن به خارج از روسیه رفت. و این گونه بود که "مرشد و مارگریتا" از میان "حکومت استالین" و انبوه "طرفداران و سینه چاکان و مجیزگویانش" و صد البته دستگاه امنیتی اش جان سالم به در برد و جاودانه شد.
بخش هایی از کتاب فوق العاده هستند. قسمت اول که برلیوز و بزدومنی شاعر در مورد تولد مسیح بحث می کنند.. قسمت مربوط به شعبده بازی ولند در تاتر. قسمتهایی که وولند با مردم بحث می کند و نادرستی و درغگویی شان را به رخ شان می کشد.
کتاب از سه داستان مختلف تشکیل می شود که همه در نقطه ای به هم می رسند. داستان عشق مرشد و مارگریتا - داستان به صلیب کشیدن مسیح و حاکم رومی پونتیوس پیلاتس - و سفر شیطان به مسکو در زمان استالین برای به راه انداختن یک جشن. جشن ماه بدر.
رمان هجو کاملی است از دوران استالین.
مردمی که از کمبود جا رنج می برند، کسانی که حاضرند برای یک آپارتمان بزرگ تر همسایه شان را لو بدهند. نویسندگانی که سرخوش از رانت استالین و اهمیتی که او به هنرمندان می داد در رستوران خاص غذا می خورند و از کوپن های مخصوص برخوردارند و زندگی مرفه تری نسبت به سایر مردم دارند و در عین حال آماده اند برای به دست آوردن رتبه و درجه برای همکارانشان پرونده سازی کنند و از یک مقاله سندی درست کنند تا نویسندگان دیگر را به زندان بیندازند... مسکو شهری که در آن هر وقت ناشناسی به سراغ کسی می رود و از او سوالی می پرسد طرف انتظار دارد که ماموری باشد که برای دستگیری اش آمده است، شهری که در آن هر ناشناسی را به چشم جاسوس می بینند حتی یک مسئول تور و کسی که میزبان توریست های خارجی است جاسوس و خبرچینی حرفه ای است، مردمی که بر خلاف دستور حکومت دنبال ذخیره کردن و به دست آوردن ارز خارجی هستند و در این میان داستان مرشد نویسنده ای که به خاطر بغض و حسد همکارانش به آسایشگاه روانی افتاده است و عشق بی پایان مارگریتا معشوقه مرشد به او. در این میان شیطان در پوشش استاد تردستی و جادوی سیاه به نام ولند به همراه دستیارانش که یکی از آنها به شکل یک گربه و روی دوپا راه می رود، به مسکو آمده تا ترتیب یک جشن را بدهد. مجلس بهاره ماه بدر - یا مجلس رقص پادشاه. جشنی که در آن ارواح جنایتکاران و قاتلان شرکت می کنند.
نثر کتاب جادویی است. به خصوص نقش شیطان.
شیطان در این کتاب موجود پلیدی نیست. تا حد زیادی شوخ طبع و طناز است. به سراغ افراد دغلکار، طماع، حریص می رود به کمک دستیارانش آنها را دست می اندازد، مفتضح می کند و کیفر می دهد. همین شیطان است که باعث می شود مرشد به مارگریتا برسد. یکی از جالبترین صحنه ها آنجاست که در آخر داستان مسیح، متی - یکی از حواریون را - به سراغ شیطان می فرستد، و از شیطان می خواهد که مرشد را با خود ببرد و به پاداش آرمش را از آن او کند. شیطان می پرسد که چرا مسیح مرشد را همراه با خود به نور نمی برد. متی می گوید مرشد استحقاق نور را پیدا نکرده ، استحقاق آرامش را پیدا کرده. آرامش. دست آخر مرشد و مارگریتا هر دو سوار بر است، سرخوش و خوشحال از این دنیا می گذرند و به ابدیت می رسند.
اونوقت شما از کجای این داستان متوجه شدی عشق بر شیطان پیروز شده؟ در کل تا صفحه های حدود 350 منتظر پارامتری بودم که بیاید و شیطان و ناهنجاری های مربوطه را مغلوب کند که در نهایتا اصلا چنین اتفاقی نیافتاد
بسیار داستان خوبی بود اما در کنار بزرگترین آثار ادبی جهان؟؟؟؟؟
برای اغلب کتابها همین پیام رو داره!
لطفا کسی جواب بده!
سپاس![/quote]
کاربر محترم اگر توضیح بالای صفحه رو بخونین نوشته شده : با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد.
برای اغلب کتابها همین پیام رو داره!
لطفا کسی جواب بده!
سپاس!