خلاصه کتاب دختران رادیوم
نویسنده:
کیت مور
امتیاز دهید
داستان تاریک زنان درخشان آمریکا
خلاصه کتاب «دختران رادیوم» (The Radium Girls) نگاهیست گذرا بر کتاب «کیت مور» (Kate Moore)، نویسنده و روزنامهنگار بریتانیایی که نخستین بار در سال ۲۰۱۶ منتشر شد. این کتاب غیرداستانی، بر پایه اسناد تاریخی، پروندههای قضایی و روایتهای شخصی نوشته شده و به یکی از تاثیرگذارترین آثار معاصر درباره تاریخ کار، علم و عدالت اجتماعی تبدیل شده است.
«دختران رادیوم» داستان واقعی زنانی جوان را روایت میکند که در اوایل قرن بیستم در کارخانههای آمریکا مشغول رنگآمیزی صفحههای ساعت با رنگهای حاوی رادیوم بودند؛ کاری که در آن زمان بیخطر و حتی سالم معرفی میشد. این زنان، بیآنکه بدانند، هر روز سم مرگباری را وارد بدن خود میکردند و بهتدریج دچار بیماریهای دردناک و مرگبار شدند. کتاب نشان میدهد چگونه شرکتها از خطرات رادیوم آگاه بودند اما برای حفظ سود، حقیقت را پنهان کردند.
بخشی از کتاب دختران رادیوم:
«کاترین شاب با گامی سبک و پرنشاط، چهار بلوک کوتاه را تا محل کارش پیاده رفت. اول فوریه ۱۹۱۷ بود، اما سرما ذرهای آزارش نمیداد؛ او همیشه برفهای زمستانی شهر زادگاهش را دوست داشت. با این حال، دلیل روحیه خوبش در آن صبح یخبندان چیز دیگری بود: امروز قرار بود کار تازهای را شروع کند، کاری کاملا جدید، در کارخانه صفحهساعتسازی شرکت «مواد درخشان رادیومی»، واقع در خیابان سوم شهر نیوآرک نیوجرسی. یکی از دوستان صمیمیاش او را از این فرصت شغلی باخبر کرده بود. کاترین دختری اجتماعی و سرزنده بود و دوستان زیادی داشت. خودش بعدها به یاد میآورد: «یکی از دوستانم درباره “استودیوی ساعت” برایم گفت؛ جایی که عددها و عقربههای ساعت را با مادهای درخشان رنگ میکردند تا در تاریکی دیده شوند. میگفت این کار جالب است و خیلی سطح بالاتری از یک کار معمولی کارخانهای دارد.» حتی همین توضیح کوتاه هم شغل را جذاب جلوه میداد؛ گذشته از آن، اصلا اسمش هم کارخانه نبود، «استودیو» بود. برای کاترین، دختری با «روحیهای بسیار خیالپرداز»، اینطور به نظر میرسید که هر اتفاقی ممکن است آنجا بیفتد. بیتردید از شغل قبلیاش بهتر بود؛ شغلی که در آن بستهها را در فروشگاه بامبرگر میپیچید. کاترین آرزوهایی بسیار فراتر از کف آن فروشگاه داشت.
او دختری زیبا و تنها چهاردهساله بود؛ تا پانزدهسالگیاش فقط پنج هفته باقی مانده بود. قدش کمی کمتر از یک متر و شصت سانتیمتر بود و «دختر بلوند کوچولوی بسیار زیبایی» به حساب میآمد، با چشمهای آبی درخشان، موهایی کوتاه و مد روز و چهرهای ظریف. هرچند پیش از ترک مدرسه فقط تحصیلات ابتدایی داشت «تقریبا همان اندازه آموزشی که دختران طبقه کارگر در آن روزگار دریافت میکردند» اما با این حال، هوشی سرشار داشت. مجله «Popular Science» بعدها نوشت: «کاترین شاب در تمام زندگیاش آرزوی دنبال کردن یک مسیر ادبی را در دل میپروراند.» او دختری پیگیر و اهل اقدام بود.»
خلاصه کتاب «دختران رادیوم» (The Radium Girls) نگاهیست گذرا بر کتاب «کیت مور» (Kate Moore)، نویسنده و روزنامهنگار بریتانیایی که نخستین بار در سال ۲۰۱۶ منتشر شد. این کتاب غیرداستانی، بر پایه اسناد تاریخی، پروندههای قضایی و روایتهای شخصی نوشته شده و به یکی از تاثیرگذارترین آثار معاصر درباره تاریخ کار، علم و عدالت اجتماعی تبدیل شده است.
«دختران رادیوم» داستان واقعی زنانی جوان را روایت میکند که در اوایل قرن بیستم در کارخانههای آمریکا مشغول رنگآمیزی صفحههای ساعت با رنگهای حاوی رادیوم بودند؛ کاری که در آن زمان بیخطر و حتی سالم معرفی میشد. این زنان، بیآنکه بدانند، هر روز سم مرگباری را وارد بدن خود میکردند و بهتدریج دچار بیماریهای دردناک و مرگبار شدند. کتاب نشان میدهد چگونه شرکتها از خطرات رادیوم آگاه بودند اما برای حفظ سود، حقیقت را پنهان کردند.
بخشی از کتاب دختران رادیوم:
«کاترین شاب با گامی سبک و پرنشاط، چهار بلوک کوتاه را تا محل کارش پیاده رفت. اول فوریه ۱۹۱۷ بود، اما سرما ذرهای آزارش نمیداد؛ او همیشه برفهای زمستانی شهر زادگاهش را دوست داشت. با این حال، دلیل روحیه خوبش در آن صبح یخبندان چیز دیگری بود: امروز قرار بود کار تازهای را شروع کند، کاری کاملا جدید، در کارخانه صفحهساعتسازی شرکت «مواد درخشان رادیومی»، واقع در خیابان سوم شهر نیوآرک نیوجرسی. یکی از دوستان صمیمیاش او را از این فرصت شغلی باخبر کرده بود. کاترین دختری اجتماعی و سرزنده بود و دوستان زیادی داشت. خودش بعدها به یاد میآورد: «یکی از دوستانم درباره “استودیوی ساعت” برایم گفت؛ جایی که عددها و عقربههای ساعت را با مادهای درخشان رنگ میکردند تا در تاریکی دیده شوند. میگفت این کار جالب است و خیلی سطح بالاتری از یک کار معمولی کارخانهای دارد.» حتی همین توضیح کوتاه هم شغل را جذاب جلوه میداد؛ گذشته از آن، اصلا اسمش هم کارخانه نبود، «استودیو» بود. برای کاترین، دختری با «روحیهای بسیار خیالپرداز»، اینطور به نظر میرسید که هر اتفاقی ممکن است آنجا بیفتد. بیتردید از شغل قبلیاش بهتر بود؛ شغلی که در آن بستهها را در فروشگاه بامبرگر میپیچید. کاترین آرزوهایی بسیار فراتر از کف آن فروشگاه داشت.
او دختری زیبا و تنها چهاردهساله بود؛ تا پانزدهسالگیاش فقط پنج هفته باقی مانده بود. قدش کمی کمتر از یک متر و شصت سانتیمتر بود و «دختر بلوند کوچولوی بسیار زیبایی» به حساب میآمد، با چشمهای آبی درخشان، موهایی کوتاه و مد روز و چهرهای ظریف. هرچند پیش از ترک مدرسه فقط تحصیلات ابتدایی داشت «تقریبا همان اندازه آموزشی که دختران طبقه کارگر در آن روزگار دریافت میکردند» اما با این حال، هوشی سرشار داشت. مجله «Popular Science» بعدها نوشت: «کاترین شاب در تمام زندگیاش آرزوی دنبال کردن یک مسیر ادبی را در دل میپروراند.» او دختری پیگیر و اهل اقدام بود.»
آپلود شده توسط:
Ketabnak
1404/10/07
دیدگاههای کتاب الکترونیکی خلاصه کتاب دختران رادیوم