خلاصه کتاب اندیشمندان راست قامت
نویسنده:
لئونارد ملودینو
امتیاز دهید
سفر انسان از زندگی روی درختان تا درک جهان پیرامون
خلاصه کتاب «اندیشمندان راستقامت» (The Upright Thinkers) نگاهیست به کتاب «لئونارد ملودینو» (Leonard Mlodinow)، فیزیکدان و نویسنده علمی آمریکایی که در سال ۲۰۱۵ منتشر شد. این کتاب روایتی جذاب و داستانمحور از تاریخ اندیشه علمی بشر ارائه میدهد؛ از زمانی که انسانها برای نخستینبار ایستاده راه رفتند و شروع به پرسیدن سوال درباره جهان کردند، تا شکلگیری تفکر منطقی، ریاضیات، علم و فلسفه مدرن.
ملودینوف در این کتاب نشان میدهد که علم فقط مجموعهای از فرمولها و نظریهها نیست، بلکه نتیجه قرنها تلاش انسان برای فکر کردن به شیوهای متفاوت است. او با زبانی ساده و روایتگونه توضیح میدهد که چگونه فرهنگ، زبان، فلسفه و حتی اشتباهات فکری، مسیر علم را ساختهاند. «اندیشمندان راستقامت» کتابی است برای هر کسی که میخواهد بداند «چطور فکر کردنِ علمی» به وجود آمد و چرا این شیوه فکر، جهان ما را برای همیشه تغییر داد.
بخشی از کتاب اندیشمندان راستقامت:
«پدرم زمانی برایم از یکی از زندانیان نحیف اردوگاه کار اجباری بوخِنوالد تعریف کرد که در ریاضیات تحصیلکرده بود. از اینکه وقتی واژه «پی» را میشنوند چه چیزی به ذهنشان میآید، میشود چیزهایی درباره آدمها فهمید. برای یک «ریاضیدان»، پی نسبت محیط دایره به قطر آن است. اگر از پدرم که تحصیلاتش تا کلاس هفتم بیشتر نبود میپرسیدی، احتمالاً میگفت پی یک نان دایرهای است که داخلش با سیب پر شده است.
روزی، با وجود فاصله فکری زیادی که میان آن دو وجود داشت، آن زندانیِ ریاضیدان معمایی ریاضی به پدرم داد تا حل کند. پدرم چند روزی به آن فکر کرد، اما نتوانست حلش کند. وقتی دوباره آن زندانی را دید، از او جواب را خواست. اما مرد حاضر نشد پاسخ را بگوید و به پدرم گفت باید خودش آن را کشف کند. مدتی بعد، پدرم دوباره سراغ او رفت، اما مرد همچنان راز را مثل تکهای طلا نزد خود نگه داشت. پدرم سعی کرد کنجکاویاش را نادیده بگیرد، اما نتوانست. در میان بوی تعفن و مرگ اطرافش، وسواسِ دانستنِ پاسخ او را رها نمیکرد. سرانجام، آن زندانی پیشنهادی به پدرم داد: اگر پدرم تکه نانش را به او بدهد، جواب معما را خواهد گفت. نمیدانم پدرم آن زمان چقدر وزن داشت، اما وقتی نیروهای آمریکایی او را آزاد کردند، وزنش فقط چهل کیلو (۸۵ پوند) بود. با این حال، نیاز او به دانستن آنقدر قوی بود که نانش را داد تا پاسخ را بگیرد.
پدرم این ماجرا را زمانی برایم تعریف کرد که در اواخر نوجوانی بودم، و تاثیر عمیقی روی من گذاشت. خانواده پدرم از بین رفته بودند، داراییهایش مصادره شده بود، بدنش گرسنه، فرسوده و کتکخورده بود. نازیها هر آنچه ملموس بود از او گرفته بودند، اما میل او به فکر کردن، استدلال کردن و دانستن زنده مانده بود.»
خلاصه کتاب «اندیشمندان راستقامت» (The Upright Thinkers) نگاهیست به کتاب «لئونارد ملودینو» (Leonard Mlodinow)، فیزیکدان و نویسنده علمی آمریکایی که در سال ۲۰۱۵ منتشر شد. این کتاب روایتی جذاب و داستانمحور از تاریخ اندیشه علمی بشر ارائه میدهد؛ از زمانی که انسانها برای نخستینبار ایستاده راه رفتند و شروع به پرسیدن سوال درباره جهان کردند، تا شکلگیری تفکر منطقی، ریاضیات، علم و فلسفه مدرن.
ملودینوف در این کتاب نشان میدهد که علم فقط مجموعهای از فرمولها و نظریهها نیست، بلکه نتیجه قرنها تلاش انسان برای فکر کردن به شیوهای متفاوت است. او با زبانی ساده و روایتگونه توضیح میدهد که چگونه فرهنگ، زبان، فلسفه و حتی اشتباهات فکری، مسیر علم را ساختهاند. «اندیشمندان راستقامت» کتابی است برای هر کسی که میخواهد بداند «چطور فکر کردنِ علمی» به وجود آمد و چرا این شیوه فکر، جهان ما را برای همیشه تغییر داد.
بخشی از کتاب اندیشمندان راستقامت:
«پدرم زمانی برایم از یکی از زندانیان نحیف اردوگاه کار اجباری بوخِنوالد تعریف کرد که در ریاضیات تحصیلکرده بود. از اینکه وقتی واژه «پی» را میشنوند چه چیزی به ذهنشان میآید، میشود چیزهایی درباره آدمها فهمید. برای یک «ریاضیدان»، پی نسبت محیط دایره به قطر آن است. اگر از پدرم که تحصیلاتش تا کلاس هفتم بیشتر نبود میپرسیدی، احتمالاً میگفت پی یک نان دایرهای است که داخلش با سیب پر شده است.
روزی، با وجود فاصله فکری زیادی که میان آن دو وجود داشت، آن زندانیِ ریاضیدان معمایی ریاضی به پدرم داد تا حل کند. پدرم چند روزی به آن فکر کرد، اما نتوانست حلش کند. وقتی دوباره آن زندانی را دید، از او جواب را خواست. اما مرد حاضر نشد پاسخ را بگوید و به پدرم گفت باید خودش آن را کشف کند. مدتی بعد، پدرم دوباره سراغ او رفت، اما مرد همچنان راز را مثل تکهای طلا نزد خود نگه داشت. پدرم سعی کرد کنجکاویاش را نادیده بگیرد، اما نتوانست. در میان بوی تعفن و مرگ اطرافش، وسواسِ دانستنِ پاسخ او را رها نمیکرد. سرانجام، آن زندانی پیشنهادی به پدرم داد: اگر پدرم تکه نانش را به او بدهد، جواب معما را خواهد گفت. نمیدانم پدرم آن زمان چقدر وزن داشت، اما وقتی نیروهای آمریکایی او را آزاد کردند، وزنش فقط چهل کیلو (۸۵ پوند) بود. با این حال، نیاز او به دانستن آنقدر قوی بود که نانش را داد تا پاسخ را بگیرد.
پدرم این ماجرا را زمانی برایم تعریف کرد که در اواخر نوجوانی بودم، و تاثیر عمیقی روی من گذاشت. خانواده پدرم از بین رفته بودند، داراییهایش مصادره شده بود، بدنش گرسنه، فرسوده و کتکخورده بود. نازیها هر آنچه ملموس بود از او گرفته بودند، اما میل او به فکر کردن، استدلال کردن و دانستن زنده مانده بود.»
آپلود شده توسط:
Ketabnak
1404/09/23
دیدگاههای کتاب الکترونیکی خلاصه کتاب اندیشمندان راست قامت