خلاصه کتاب فرضیه خوشبختی
نویسنده:
جاناتان هایت
امتیاز دهید
ارزیابی خرد و فلسفه کهن در چارچوب علم روز
خلاصه کتاب «فرضیه خوشبختی» (The Happiness Hypothesis) جان کلام اثر «جاناتان هایت» (Jonathan Haidt)، روانشناس اجتماعی و استاد دانشگاه نیویورک است که در سال ۲۰۰۶ منتشر شد و بهسرعت جایگاه ویژهای در میان کتابهای روانشناسی و فلسفهی زندگی پیدا کرد.
هایت در این اثر درخشان، ده ایدهی بزرگ از حکمت باستان را با یافتههای علمی روز پیوند میدهد تا نشان دهد شادی، اخلاق و معنا در زندگی چگونه شکل میگیرند. او با نگاهی میانرشتهای، از افکار فیلسوفانی چون افلاطون، بودا و عیسی گرفته تا نظریههای مدرن روانشناسی مثبت و عصبشناسی، پلی میان شرق و غرب، سنت و علم میسازد.
بخشی از کتاب فرضیه خوشبختی:
«گاهی میگوییم بدن خودش «ذهنی مستقل» دارد، اما فیلسوف فرانسوی میشل دو مونتنی (Michel de Montaigne) یک گام فراتر رفت و گفت هر بخش از بدن ما احساسات و خواستههای خاص خودش را دارد. مونتنی بهویژه از استقلال اندام جنسی مردانه شگفتزده بود و نوشت:
«بهدرستی میتوان گفت که این عضو، بیاجازه و برخلاف خواست ما پیشقدم میشود، درست در لحظاتی که نمیخواهیم، و هنگامی که به آن نیاز داریم، ناگهان نافرمانی میکند. گویی سرکشانه بر سر قدرت با ارادهی ما میجنگد.»
مونتنی همچنین به جنبههای دیگری از استقلال بدن اشاره میکند؛ مثلاً اینکه چگونه حالت چهرهی ما افکار درونیمان را آشکار میکند، موهایمان سیخ میشود، ضربان قلبمان بالا میرود، زبان از کار میافتد، یا حتی ماهیچههای معده و روده بدون ارادهی ما منقبض و منبسط میشوند، گویی بدن زندگی خودش را دارد.
امروزه میدانیم که بسیاری از این پدیدهها ناشی از دستگاه عصبی خودکار هستند؛ شبکهای از اعصاب که اندامها و غدد بدن را کنترل میکند، بیآنکه ما بتوانیم آگاهانه در آن دخالت کنیم. اما آخرین مورد از فهرست مونتنی یعنی رودهها به وجود نوعی «مغز دوم» اشاره دارد. دیوارهی رودهی ما مملو از بیش از صد میلیون نورون است؛ شبکهای عظیم که واکنشهای شیمیایی لازم برای هضم و جذب مواد غذایی را تنظیم میکند.»
خلاصه کتاب «فرضیه خوشبختی» (The Happiness Hypothesis) جان کلام اثر «جاناتان هایت» (Jonathan Haidt)، روانشناس اجتماعی و استاد دانشگاه نیویورک است که در سال ۲۰۰۶ منتشر شد و بهسرعت جایگاه ویژهای در میان کتابهای روانشناسی و فلسفهی زندگی پیدا کرد.
هایت در این اثر درخشان، ده ایدهی بزرگ از حکمت باستان را با یافتههای علمی روز پیوند میدهد تا نشان دهد شادی، اخلاق و معنا در زندگی چگونه شکل میگیرند. او با نگاهی میانرشتهای، از افکار فیلسوفانی چون افلاطون، بودا و عیسی گرفته تا نظریههای مدرن روانشناسی مثبت و عصبشناسی، پلی میان شرق و غرب، سنت و علم میسازد.
بخشی از کتاب فرضیه خوشبختی:
«گاهی میگوییم بدن خودش «ذهنی مستقل» دارد، اما فیلسوف فرانسوی میشل دو مونتنی (Michel de Montaigne) یک گام فراتر رفت و گفت هر بخش از بدن ما احساسات و خواستههای خاص خودش را دارد. مونتنی بهویژه از استقلال اندام جنسی مردانه شگفتزده بود و نوشت:
«بهدرستی میتوان گفت که این عضو، بیاجازه و برخلاف خواست ما پیشقدم میشود، درست در لحظاتی که نمیخواهیم، و هنگامی که به آن نیاز داریم، ناگهان نافرمانی میکند. گویی سرکشانه بر سر قدرت با ارادهی ما میجنگد.»
مونتنی همچنین به جنبههای دیگری از استقلال بدن اشاره میکند؛ مثلاً اینکه چگونه حالت چهرهی ما افکار درونیمان را آشکار میکند، موهایمان سیخ میشود، ضربان قلبمان بالا میرود، زبان از کار میافتد، یا حتی ماهیچههای معده و روده بدون ارادهی ما منقبض و منبسط میشوند، گویی بدن زندگی خودش را دارد.
امروزه میدانیم که بسیاری از این پدیدهها ناشی از دستگاه عصبی خودکار هستند؛ شبکهای از اعصاب که اندامها و غدد بدن را کنترل میکند، بیآنکه ما بتوانیم آگاهانه در آن دخالت کنیم. اما آخرین مورد از فهرست مونتنی یعنی رودهها به وجود نوعی «مغز دوم» اشاره دارد. دیوارهی رودهی ما مملو از بیش از صد میلیون نورون است؛ شبکهای عظیم که واکنشهای شیمیایی لازم برای هضم و جذب مواد غذایی را تنظیم میکند.»
آپلود شده توسط:
Ketabnak
1404/08/11
دیدگاههای کتاب الکترونیکی خلاصه کتاب فرضیه خوشبختی