گمشده
نویسنده:
مهسا رضائی
امتیاز دهید
مجموعه داستان کوتاه
برگرفته از داستان خواب:
دریا من را با خودش می کشاند، حجم ریه ام پر از آب شده و دهانم باز مانده است، دست و پا می زنم؛ ولی عقب تر می روم، ساحل را نمی بینم، آب من را به زیر می کشد. از خواب که می پرم به یاد می آورم ما هیچ وقت باهم دریا نرفتیم. با تو زندگی نزیسته ای دارم، در خانه ای قدیمی با حوض کاشی و پله های آهنی، یک باغچه کوچک، عطر نان تازه و چای صبحگاهی، خانه ای که در آن زندگی نکرده ایم، پسرک بازیگوش من! تو رفته ای؛ اما نه از خواب هایم، تو تمام نشدنی هستی.
نمی دانم یادآوری روزهایی که کنار هم بودیم دردناک تر است یا روزهایی که میشد کنار هم باشیم.
نمی دانم گذشتن از کوچه هایی که سالها پیاده طی کردیم دلتنگ ترم می کند یا کوچه هایی که هیچ وقت از آن نگذشتیم.
در خواب روی صخره بلند کنار دریا ایستاده ام، از دور می آیی با سیگاری لایه انگشتت فریاد می زنم:
«یا بگو دوستت دارم یا میپرم پایین.»
می خندی، می پرم از خواب...
برگرفته از داستان خواب:
دریا من را با خودش می کشاند، حجم ریه ام پر از آب شده و دهانم باز مانده است، دست و پا می زنم؛ ولی عقب تر می روم، ساحل را نمی بینم، آب من را به زیر می کشد. از خواب که می پرم به یاد می آورم ما هیچ وقت باهم دریا نرفتیم. با تو زندگی نزیسته ای دارم، در خانه ای قدیمی با حوض کاشی و پله های آهنی، یک باغچه کوچک، عطر نان تازه و چای صبحگاهی، خانه ای که در آن زندگی نکرده ایم، پسرک بازیگوش من! تو رفته ای؛ اما نه از خواب هایم، تو تمام نشدنی هستی.
نمی دانم یادآوری روزهایی که کنار هم بودیم دردناک تر است یا روزهایی که میشد کنار هم باشیم.
نمی دانم گذشتن از کوچه هایی که سالها پیاده طی کردیم دلتنگ ترم می کند یا کوچه هایی که هیچ وقت از آن نگذشتیم.
در خواب روی صخره بلند کنار دریا ایستاده ام، از دور می آیی با سیگاری لایه انگشتت فریاد می زنم:
«یا بگو دوستت دارم یا میپرم پایین.»
می خندی، می پرم از خواب...
آپلود شده توسط:
mahsa.rezaei
1404/08/14
دیدگاههای کتاب الکترونیکی گمشده