خلاصه کتاب شبح های مغز
امتیاز دهید
کاوشی در اسرار ذهن انسان
خلاصه کتاب «شبحهای مغز» (Phantoms in the Brain) گزیده نکات اثر «ویالیانور اس. راماچاندران» (Vilayanur S. Ramachandran)، عصبشناس برجستهی هندی-آمریکایی، و ساندرا بلیکسلی (Sandra Blakeslee)، روزنامهنگار علمی آمریکایی است که برای نخستین بار در سال ۱۹۹۸ منتشر شد.
این کتاب به بررسی عجیبترین و در عین حال آموزندهترین اختلالات مغزی میپردازد؛ مواردی مثل توهم اندام قطعشده (Phantom Limb)، اختلال در درک هویت، و تجربههای عجیب بیماران که گاهی مرز میان واقعیت و ذهن را محو میکند. راماچاندران با روایت کیسهای بالینی جذاب نشان میدهد که چگونه مغز ما جهان را میسازد و در مواقعی که این ساختار مختل میشود، چه تجربههای حیرتانگیزی به وجود میآید. او در خلال روایتهای علمی و بالینی، پرسشهایی بنیادین درباره هویت، آگاهی و ماهیت ذهن انسان مطرح میکند.
بخشی از کتاب شبحهای مغز:
«مردی که یک صلیب بزرگ و جواهرنشان به زنجیری طلایی آویزان کرده بود، در دفترم نشسته بود و برایم از گفتوگوهایش با خدا میگفت؛ از «معنای واقعی» کیهان و حقیقت عمیقی که پشت همه ظاهرها پنهان شده است. او میگفت جهان پر از پیامهای معنوی است، فقط کافی است خودت را آماده شنیدن آنها کنی. نگاهی به پرونده پزشکیاش انداختم و متوجه شدم از اوایل نوجوانی به صرع لوب گیجگاهی مبتلا بوده است. او میگفت از همان زمان «خدا با او شروع به صحبت کرده». آیا این تجربههای مذهبی او ارتباطی با تشنجهای لوب گیجگاهیاش دارد؟
یک ورزشکار آماتور در یک تصادف موتور سیکلت دستش را از دست داده بود، اما همچنان «دست شبحی» را با احساسات حرکتی زنده حس میکرد. او میتوانست دست ناپیدا را در هوا تکان دهد، «لمس» کند و حتی برای گرفتن یک فنجان قهوه دست دراز کند. اگر ناگهان فنجان را از دستش بکشم، با درد فریاد میزند: «آخ! حس میکنم از انگشتانم کنده شد.» و با چهرهای در هم رفته ادامه میدهد.
یک پرستار یک نقطه کور بزرگ در میدان بیناییاش پیدا کرده بود که بهخودیخود نگرانکننده بود. اما چیزی که او را بیشتر ناراحت میکرد این بود که اغلب شخصیتهای کارتونی را میدید که در همان نقطه کور میرقصند. وقتی به من که روبهرویش نشستهام نگاه میکرد، باگزبانی را روی پایم میدید، یا المر فاد و رود رانر را. یا گاهی نسخههای کارتونی افرادی را میدید که همیشه میشناخت.»
خلاصه کتاب «شبحهای مغز» (Phantoms in the Brain) گزیده نکات اثر «ویالیانور اس. راماچاندران» (Vilayanur S. Ramachandran)، عصبشناس برجستهی هندی-آمریکایی، و ساندرا بلیکسلی (Sandra Blakeslee)، روزنامهنگار علمی آمریکایی است که برای نخستین بار در سال ۱۹۹۸ منتشر شد.
این کتاب به بررسی عجیبترین و در عین حال آموزندهترین اختلالات مغزی میپردازد؛ مواردی مثل توهم اندام قطعشده (Phantom Limb)، اختلال در درک هویت، و تجربههای عجیب بیماران که گاهی مرز میان واقعیت و ذهن را محو میکند. راماچاندران با روایت کیسهای بالینی جذاب نشان میدهد که چگونه مغز ما جهان را میسازد و در مواقعی که این ساختار مختل میشود، چه تجربههای حیرتانگیزی به وجود میآید. او در خلال روایتهای علمی و بالینی، پرسشهایی بنیادین درباره هویت، آگاهی و ماهیت ذهن انسان مطرح میکند.
بخشی از کتاب شبحهای مغز:
«مردی که یک صلیب بزرگ و جواهرنشان به زنجیری طلایی آویزان کرده بود، در دفترم نشسته بود و برایم از گفتوگوهایش با خدا میگفت؛ از «معنای واقعی» کیهان و حقیقت عمیقی که پشت همه ظاهرها پنهان شده است. او میگفت جهان پر از پیامهای معنوی است، فقط کافی است خودت را آماده شنیدن آنها کنی. نگاهی به پرونده پزشکیاش انداختم و متوجه شدم از اوایل نوجوانی به صرع لوب گیجگاهی مبتلا بوده است. او میگفت از همان زمان «خدا با او شروع به صحبت کرده». آیا این تجربههای مذهبی او ارتباطی با تشنجهای لوب گیجگاهیاش دارد؟
یک ورزشکار آماتور در یک تصادف موتور سیکلت دستش را از دست داده بود، اما همچنان «دست شبحی» را با احساسات حرکتی زنده حس میکرد. او میتوانست دست ناپیدا را در هوا تکان دهد، «لمس» کند و حتی برای گرفتن یک فنجان قهوه دست دراز کند. اگر ناگهان فنجان را از دستش بکشم، با درد فریاد میزند: «آخ! حس میکنم از انگشتانم کنده شد.» و با چهرهای در هم رفته ادامه میدهد.
یک پرستار یک نقطه کور بزرگ در میدان بیناییاش پیدا کرده بود که بهخودیخود نگرانکننده بود. اما چیزی که او را بیشتر ناراحت میکرد این بود که اغلب شخصیتهای کارتونی را میدید که در همان نقطه کور میرقصند. وقتی به من که روبهرویش نشستهام نگاه میکرد، باگزبانی را روی پایم میدید، یا المر فاد و رود رانر را. یا گاهی نسخههای کارتونی افرادی را میدید که همیشه میشناخت.»
آپلود شده توسط:
Ketabnak
1404/06/02
دیدگاههای کتاب الکترونیکی خلاصه کتاب شبح های مغز