رسته‌ها
وحشی
امتیاز دهید
5 / 0
با 0 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 0
با 0 رای
داستانی تخیلی از زندگی وحشی بافقی شاعر برجسته ایرانی

از متن کتاب:
در بیابانی خشک و بی علف، گردبادی از شن به سوی کاروانی می رفت که لنگان لنگان به پیش می آمد. با عبور خشمگین گردباد، شترهای جلودار رم کردند و چند قدمی دور خود پیچیدند. ساربان هراسان افسارشان را محکم گرفت و با مهارت کنترل دوباره شترها را در دست گرفت.
بر کجاوه آخرین شتر، دختری جوانی درون سایه بان توری نشسته بود که با قدمهای شتر تکان می خورد. پرده توری سایه بان را کنار زد و نگاهی به چشم انداز غبار آلوده دوردست کرد. از پس سراب لرزانی در افق، مناره مسجد و باروهای شهر به وضوح پیدا بود.
چند نفری از مسافران پیاده شده بودند تا با راه رفتن خواب پاهایشان را به در کنند. روبندش را مقابل دهانش گرفت و پرده سمت چپش را کنار زد و از مرد جوانی که در رکابش میرفت پرسید: «آیا به مقصد خویش رسیده ایم؟»
جوان سرش را به طرف او برگرداند و در چشمان سیاه و جاودئی اش لحظه ای خیره ماند و گفت: «بله، اگر خدا بخواهد داریم می رسیم. دروازه ی شهر را می توانم ببینم.»
با شنیدن صدای جوان او را شناخت. همان صدائی بود که در طول سفر دور و درازشان هرازگاه آوازی دلنشین خوانده بود. پرده ی توری را رها کرد دستی به صورت غبار گرفته اش کشید. دستمالی لوله شده ای را از بغچه ای که لبه ی زینش آویخته بود بیرون آورد. روی زانویش گذاشت...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
76
آپلود شده توسط:
hmirteymori
hmirteymori
1404/06/22

کتاب‌های مرتبط

سازهای بی صدا
سازهای بی صدا
5 امتیاز
از 1 رای
توپ
توپ
4.3 امتیاز
از 49 رای
بحر طویل های هدهد میرزا
بحر طویل های هدهد میرزا
4.6 امتیاز
از 62 رای
خانه های شهر ری
خانه های شهر ری
4.2 امتیاز
از 71 رای
میم...نون
میم...نون
3.6 امتیاز
از 15 رای
شمس و طغرا
شمس و طغرا
4.6 امتیاز
از 48 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی وحشی

تعداد دیدگاه‌ها:
0
دیدگاهی درج نشده؛ شما نخستین نگارنده باشید.
وحشی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک