نقش بازدارنده عرفان در رشد اندیشه در ایران
نویسنده:
محمود فلکی
امتیاز دهید
کتاب درباره تاثیر عرفان و تصوف در عدم رشد اندیشه در ایران می پردازد، کتابی جامع و تحلیلی و بدور از حاشیه.
نویسنده منتقدانه از آغاز عرفان در ایران تا امروز رو بررسی کرده.
از آنجا که نزدیک به چهل سال است که در آلمان و با زبان آلمانی کار و زندگی می کنم گاهی به واژه هایی به ویژه کارواژه ها فعلهایی بر می خورم که یافتن برابر نهاده ی پارسیاش دشوار و گاه ناممکن است. اگر هم قرار باشد آن را به پارسی برگردانیم باید از ترکیبهای گوناگون استفاده کنیم تا اندکی از آن معنا بازتابنده شود. البته منظورم واژه های فلسفی یا تئوریک نیست که مسئله ای دیگر و گاه حل ناپذیری است؛ منظورم واژه هایی است که در زبان روزمره به عنوان واژه های معمولی همه گان آنها را به کار میبرند. کم کم متوجه شدم که علت این تفاوت های زبانی در زندگی روزمره این است که فرهنگ غربی در جهان مدرن مسائلی را تجربه کرده یا به نوعی از مناسبات انسانی رسیده که هنوز برای فرهنگهایی نظیر ایران با اندیشه ی عمدتن پیش مدرنی عرفان زده بیگانه است. زبان چیزی مجرد نیست که بتوان آن را جدا از دستاوردهای دموکراتیک اجتماعی و تخصصی پالود و ساخت.
زبان زمانی میتواند رسا باشد که طرفین گفت و شنود پیشداده های زبانی را زیسته باشند. یعنی نمیتوان با آوردن روساخت یک مفهوم از رهگذر برابر نهاده ی نوین (ترجمه)، خود آن مفهوم را در جامعه ای که آن را درونی نکرده در عمل پیاده کرد؛ زیرا پیش شرط لازم برای جهت گیری مشترک در درک زبان این است که گیرنده با درون ساخت آن زبان هم بسته باشد؛ وگرنه آن واژه ی نوساخته معنایی بومی و خودمانی میگیرد که میتواند با معنای بنیادین همان واژه فرسنگ ها فاصله داشته باشد یا از بین برود.
نویسنده منتقدانه از آغاز عرفان در ایران تا امروز رو بررسی کرده.
از آنجا که نزدیک به چهل سال است که در آلمان و با زبان آلمانی کار و زندگی می کنم گاهی به واژه هایی به ویژه کارواژه ها فعلهایی بر می خورم که یافتن برابر نهاده ی پارسیاش دشوار و گاه ناممکن است. اگر هم قرار باشد آن را به پارسی برگردانیم باید از ترکیبهای گوناگون استفاده کنیم تا اندکی از آن معنا بازتابنده شود. البته منظورم واژه های فلسفی یا تئوریک نیست که مسئله ای دیگر و گاه حل ناپذیری است؛ منظورم واژه هایی است که در زبان روزمره به عنوان واژه های معمولی همه گان آنها را به کار میبرند. کم کم متوجه شدم که علت این تفاوت های زبانی در زندگی روزمره این است که فرهنگ غربی در جهان مدرن مسائلی را تجربه کرده یا به نوعی از مناسبات انسانی رسیده که هنوز برای فرهنگهایی نظیر ایران با اندیشه ی عمدتن پیش مدرنی عرفان زده بیگانه است. زبان چیزی مجرد نیست که بتوان آن را جدا از دستاوردهای دموکراتیک اجتماعی و تخصصی پالود و ساخت.
زبان زمانی میتواند رسا باشد که طرفین گفت و شنود پیشداده های زبانی را زیسته باشند. یعنی نمیتوان با آوردن روساخت یک مفهوم از رهگذر برابر نهاده ی نوین (ترجمه)، خود آن مفهوم را در جامعه ای که آن را درونی نکرده در عمل پیاده کرد؛ زیرا پیش شرط لازم برای جهت گیری مشترک در درک زبان این است که گیرنده با درون ساخت آن زبان هم بسته باشد؛ وگرنه آن واژه ی نوساخته معنایی بومی و خودمانی میگیرد که میتواند با معنای بنیادین همان واژه فرسنگ ها فاصله داشته باشد یا از بین برود.
آپلود شده توسط:
mehran9860
1404/01/23
دیدگاههای کتاب الکترونیکی نقش بازدارنده عرفان در رشد اندیشه در ایران