خلاصه کتاب شهروند
نویسنده:
بیل کلینتون
امتیاز دهید
زندگی من پس از کاخ سفید
خلاصه کتاب «شهروند» (Citizen) چکیده اثریست از «بیل کلینتون» (Bill Clinton)، چهل و دومین رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا که در سال ۲۰۲۳ منتشر شد. این کتاب روایتی صادقانه و تاملبرانگیز از زندگی و فعالیتهای او پس از ترک کاخ سفید در ژانویه ۲۰۰۱ است.
کلینتون در این اثر، خوانندگان را به سفری در مسیر تبدیل شدن از قدرتمندترین فرد جهان به یک شهروند عادی میبرد. او با صراحت از چالشهای این گذار، تاسیس بنیاد کلینتون، فعالیتهای بشردوستانهاش در سراسر جهان، مبارزه با مشکلات سلامتی، و نقش جدیدش به عنوان همسر یک سیاستمدار بلندپایه و بعدها پدربزرگ سخن میگوید. «شهروند» نه تنها بینشی عمیق به زندگی شخصی بیل کلینتون پس از ریاستجمهوری ارائه میدهد، بلکه تصویری از تحولات سیاسی و اجتماعی دو دهه اخیر آمریکا و جهان را نیز به تصویر میکشد. کلینتون با ترکیبی از حکمت، طنز و صداقت، درسهای ارزشمندی درباره رهبری، مسئولیتپذیری و یافتن هدف در زندگی به اشتراک میگذارد.
بخشی از کتاب شهروند:
«در آخرین روز ریاستجمهوریام، بیستم ژانویه ۲۰۰۱، زمانی که هلیکوپتر از محوطه کاخ سفید به پرواز درآمد، احساسی دوگانه مرا فراگرفت. از یک سو، وزنه سنگین مسئولیتی که هشت سال بر دوشم سنگینی میکرد، برداشته شده بود و حس رهایی عجیبی داشتم؛ از سوی دیگر، خلایی غریب در درونم شکل گرفته بود. برای نزدیک به یک دهه، هر تصمیم، هر سخنرانی و هر قدمم زیر ذرهبین جهانیان قرار داشت و حالا ناگهان، من تنها «بیل کلینتون» بودم - شهروندی مانند میلیونها آمریکایی دیگر. آن روز به هیلاری گفتم: «جالب است، دیشب قدرتمندترین فرد جهان بودم و امروز باید بلیت هواپیمای خودم را رزرو کنم.» خندید و گفت: «نگران نباش، من این کار را برایت انجام میدهم، اما باید به کارهای خانه هم کمک کنی.» آن لحظه متوجه شدم که سفر جدیدی در زندگیام آغاز شده است.
روزهای نخست پس از کاخ سفید، مانند بیدار شدن از خوابی طولانی بود. دیگر خبری از جلسات صبحگاهی امنیت ملی، تماسهای اضطراری نیمهشب یا دستیارانی که هر لحظه آماده انجام دستوراتم بودند، نبود. به جای آن، با چالشهای ساده اما غریبی مواجه شدم که سالها از آنها دور بودم؛ مانند رانندگی شخصی (که البته تا مدتها به من اجازه داده نمیشد)، خرید از فروشگاه، یا حتی تنظیم ساعت دیجیتالی خانه جدیدمان در نیویورک. یک روز تصمیم گرفتم برای خرید قهوه به کافهای در نزدیکی خانه بروم. وقتی وارد شدم، سکوت عجیبی فضا را فرا گرفت و همه با تعجب به من خیره شدند. فروشنده جوان با دستپاچگی پرسید: «شما واقعاً رئیسجمهور کلینتون هستید؟» سر تکان دادم و گفتم: «بودم، الان فقط یک مشتری هستم که به یک فنجان قهوه خوب نیاز دارد.» همه خندیدند و زندگی عادی برای لحظهای به آن کافه بازگشت.»
خلاصه کتاب «شهروند» (Citizen) چکیده اثریست از «بیل کلینتون» (Bill Clinton)، چهل و دومین رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا که در سال ۲۰۲۳ منتشر شد. این کتاب روایتی صادقانه و تاملبرانگیز از زندگی و فعالیتهای او پس از ترک کاخ سفید در ژانویه ۲۰۰۱ است.
کلینتون در این اثر، خوانندگان را به سفری در مسیر تبدیل شدن از قدرتمندترین فرد جهان به یک شهروند عادی میبرد. او با صراحت از چالشهای این گذار، تاسیس بنیاد کلینتون، فعالیتهای بشردوستانهاش در سراسر جهان، مبارزه با مشکلات سلامتی، و نقش جدیدش به عنوان همسر یک سیاستمدار بلندپایه و بعدها پدربزرگ سخن میگوید. «شهروند» نه تنها بینشی عمیق به زندگی شخصی بیل کلینتون پس از ریاستجمهوری ارائه میدهد، بلکه تصویری از تحولات سیاسی و اجتماعی دو دهه اخیر آمریکا و جهان را نیز به تصویر میکشد. کلینتون با ترکیبی از حکمت، طنز و صداقت، درسهای ارزشمندی درباره رهبری، مسئولیتپذیری و یافتن هدف در زندگی به اشتراک میگذارد.
بخشی از کتاب شهروند:
«در آخرین روز ریاستجمهوریام، بیستم ژانویه ۲۰۰۱، زمانی که هلیکوپتر از محوطه کاخ سفید به پرواز درآمد، احساسی دوگانه مرا فراگرفت. از یک سو، وزنه سنگین مسئولیتی که هشت سال بر دوشم سنگینی میکرد، برداشته شده بود و حس رهایی عجیبی داشتم؛ از سوی دیگر، خلایی غریب در درونم شکل گرفته بود. برای نزدیک به یک دهه، هر تصمیم، هر سخنرانی و هر قدمم زیر ذرهبین جهانیان قرار داشت و حالا ناگهان، من تنها «بیل کلینتون» بودم - شهروندی مانند میلیونها آمریکایی دیگر. آن روز به هیلاری گفتم: «جالب است، دیشب قدرتمندترین فرد جهان بودم و امروز باید بلیت هواپیمای خودم را رزرو کنم.» خندید و گفت: «نگران نباش، من این کار را برایت انجام میدهم، اما باید به کارهای خانه هم کمک کنی.» آن لحظه متوجه شدم که سفر جدیدی در زندگیام آغاز شده است.
روزهای نخست پس از کاخ سفید، مانند بیدار شدن از خوابی طولانی بود. دیگر خبری از جلسات صبحگاهی امنیت ملی، تماسهای اضطراری نیمهشب یا دستیارانی که هر لحظه آماده انجام دستوراتم بودند، نبود. به جای آن، با چالشهای ساده اما غریبی مواجه شدم که سالها از آنها دور بودم؛ مانند رانندگی شخصی (که البته تا مدتها به من اجازه داده نمیشد)، خرید از فروشگاه، یا حتی تنظیم ساعت دیجیتالی خانه جدیدمان در نیویورک. یک روز تصمیم گرفتم برای خرید قهوه به کافهای در نزدیکی خانه بروم. وقتی وارد شدم، سکوت عجیبی فضا را فرا گرفت و همه با تعجب به من خیره شدند. فروشنده جوان با دستپاچگی پرسید: «شما واقعاً رئیسجمهور کلینتون هستید؟» سر تکان دادم و گفتم: «بودم، الان فقط یک مشتری هستم که به یک فنجان قهوه خوب نیاز دارد.» همه خندیدند و زندگی عادی برای لحظهای به آن کافه بازگشت.»
آپلود شده توسط:
Ketabnak
1403/12/21
دیدگاههای کتاب الکترونیکی خلاصه کتاب شهروند